«باربد گلشیری»، هنرمند و فرزند «هوشنگ گلشیری»، در یادداشتی که روز دوشنبه ۱۸اردیبهشت۱۴۰۲ در اختیار «ایرانوایر» قرار گرفت، با مرور آنچه در چهاردهه گذشته بر روشنفکران و دگراندیشان ایران رفته و با یادآوری قتلهای زنجیرهای، ابهاماتی را درباره مرگ «کیومرث پوراحمد»، کارگردان صاحبنام ایرانی مطرح کرد و خواهان آن شد که درباره مرگ او «پرسشگری» شود.
۱۶فروردین۱۴۰۲، مجله «فیلم امروز»، در خبری کوتاه اعلام کرد کیومرث پوراحمد خودش را «حلقآویز» کرده و به زندگی خود پایان داده است.
باربد گلشیری با مروری بر مواضع سالهای اخیر کیومرث پوراحمد در مواجهه با حاکمیت، خبر خودکشی او را «مشکوک» خواند و نوشت که روزنامه «وطنامروز»، از رسانههای وابسته به سپاه پاسداران، بهجای «ذکر مواضع عمیقا انتقادی پوراحمد از وضع موجود، سانسور نظاممند رژیم، تحریم جشنواره حکومتی «فجر» نوشت: در چند سال اخیر نسبت به دهههای قبل کمکارتر و گوشهنشین شده و آثار ضعیفی نیز ساخته بود.»
فرزند هوشنگ گلشیری در این یادداشت به تلاش کیومرث پوراحمد به انتشار آثارش «با نام مستعار» اشاره کرده و نوشته است که او «سانسور و اختناق را برنمیتابید» و نمیخواست در «راهروهای منحوس ارشاد بپوسد»
در بخش دیگری از این نامه که نسخه کامل آن را میتوانید اینجا بخوانید آمده است که کیومرث پوراحمد باور داشت «دیگر نمیشود فیلم ساخت و بهشدت شرایط بد شده است. حاکمیت آرزو میکند که ما منقرض شویم، سکته کنیم و بمیریم.»
باربد گلشیری با اشاره به کشتار گسترده جوانان توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، به سناریوسازیهای حاکمیت درباره دلایل کشتهشدن جانباختگان پرداخته و نوشته است: «این روزها بسیار جوانها را کشتند و گفتند از بلندی افتادهاند. کم هم نبوده است از این دست تصادفها. "احمد تفضلی"را به حیلت کذب تصادف حذف کردند. علت مرگ "شمسالدین امیرعلایی" وزیر مصدق نیز که مانند پوراحمد ولایتفقیه را نقد کرده بود، تصادف اعلام شد اما دلیل حقیقی مرگ، تزریق بود؛ مانند "مجید شریف" و "احمد میرعلایی".»
او در ادامه تاکید کرده است که این نامه را تنها با قصد «روشن شدن حقیقت و پایان اختناق» نوشته و چنین ادامه داده است: «تردیدها درباره وصیتنامه پوراحمد فراوان است؛ اینکه به خط خود او است یا نه و آیا نثر و قلم خود او است یا نه؟ ناشر او معتقد است هیچیک از آنِِ زندهیاد پوراحمد نیست. ورای این همه، چهطور ممکن است کالبدی بر جاذبه زمین غلبه کند، دست راست شکسته یا تا شده به سمت بالا و پا گیر مانده به گوشهای و مرد خود حلقآویز؟ دیگر همه میدانیم جمودِ نعشی یا «مرگاخُشکی» چیست (اغلب ساخت این برابر را به «پورسینا» نسبت داده و گفتهاند در «رگشناسی» یا رساله «در نبض» او آمده است. رساله را خواندم اما این واژه را نیافتم. ) مرگاخشکی پوراحمد نشان از این دارد که او در جا و در زمان دیگری ــ چند ساعت پیش از به دار کشیده شدن ــ جان داده است. »
آقای گلشیری در فراز دیگری از این نامه با اشاره به انتشار تصویر کالبد به دار آویخته کیومرث پوراحمد نوشته است: «ما انتشار این تصویر را ارسال پیام میدانیم. "جخ امروز از مادر نزادهایم" که ندانیم جمهوری اسلامی چهگونه پیام میفرستد یا با دگراندیشان چه میکند؛ این بار با دگراندیشی که "گلبانو" داستانش زن است که جای «کدخدا» مینشیند و برابر مرتجعان موتورسوار دوترکه مسلح میایستد و "ماهجهان" او، معلمی که بیحجاب بچههای آبادی را درس میدهد و سرکوبگران را بهدلیل «نعلینلیسی» تقبیح میکند؛ یعنی آنهایی را که آمدهاند تا به قول خودشان "بیرق اسلام"را بالا ببرند.»
او در پایان این نامه چندین پرسش را مطرح کرده و نوشته است: «آیا مواضع و آثار پوراحمد موجب شدهاند حکمی یا فتوایی بر او جاری کنند یا نه؟ هر چه باشد، این مرگ را کار همان دستانی میدانیم که جملهها را نقطهچین میکنند، دگراندیشان را ممنوعالخروج میکنند، ممنوعالمعامله میکنند، فهرست اسامی ضاله فراهم میکنند، ممنوعالکار میکنند، سانسور میکنند و به عنوان "عنصر نامطلوب"، حذف یا خانهنشین میکنند.»
باربد گلشیری در این نامه تاکید کرده است که پرونده مرگ مشکوک کیومرث پوراحمد یکی دیگر از پروندههایی است که جامعه روشنفکری ایران آن را برای «دادخواهی» در فهرست خود گذاشته و « پرونده مرگ او در نزد افکار عمومی و دگراندیشان گشوده خواهد ماند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر