close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
استان‌وایر

ریز و درشت زندگی اسماعیل و حرف های خانواده آتنا/ مادرقاتل آدم محترمی است

۲۴ تیر ۱۳۹۶
خواندن در ۱۳ دقیقه
ریز و درشت زندگی اسماعیل و حرف های خانواده آتنا/ مادرقاتل آدم محترمی است
ریز و درشت زندگی اسماعیل و حرف های خانواده آتنا/ مادرقاتل آدم محترمی است

استان وایر- یکی از نزدیکان قاتل «آتنا اصلانی»، دخترک پارس آبادی گفته است چند سال پیش «اسماعیل»، قاتل آتنا، دختربچه‌ای که در حال عبور از خیابان بوده را به خانه برده و قصد آزار او را داشته ‌است که دختربچه جیغ کشیده و فرار کرده ‌است. پدر دختر هم سر این موضوع با اسماعیل درگیر شده اما به خاطر حفظ آبرو شکایتی نکرده ‌است.

به گزارش ساوالان خبر،خبرنگار شرق در سفر به شهرپارس آباد در استان اردبیل نوشته است شهر‌ پارس‌آباد مغان هم‏چنان در التهاب است و مردم در حالی منتظر خبری از قاتل آتنا هستند که مأموران پلیس به صورت ویژه در حال بازجویی از اسماعیل، مرد متهم به قتل هستند و فرضیه ارتکاب قتل‌های بیش تر از سوی این فرد را در دستور کار خود قرار داده‌اند:«براساس تحقیقاتی که خبرنگار ما انجام داده، متهم۴٠‌ساله‌ است که در یک مغازه ورنی‌کاری مشغول به کار و در شغل خود بسیار حرفه‌ای بوده ‌است.»

بنابراین گزارش، او ١۵ سال قبل با زنی ازدواج کرده و از او صاحب یک فرزند پسر شده‌ است اما بعد از یک درگیری با فردی غریبه که علت آن برای مردم و مأموران مشخص نشده ‌بود، همسر اسماعیل از او جدا شده و فرزندش را به دست خانواده پدری سپرده و رفته‌ است. این پسر که حالا نوجوان است، با مادربزرگش زندگی می‌کند. اسماعیل بعد از جدایی از همسر اولش، با زنی دیگر ازدواج کرده و صاحب دو دختربچه‌ است. او که به مواد مخدر اعتیاد دارد، بیش از ١۵ روز نتوانست در برابر مأموران مقاومت کند و در اولین پیامی که برای خانواده‌اش فرستاد، به همسرش اعلام کرد چون در پارکینگ خانه مواد دفن کرده‌ است، می‌خواهد این مواد به دست مأموران نیفتد و درخواست کرد تا آن را از خانه دور کنند. اما همین امر راز قتل را فاش کرده ‌است.

صاحب‎کار پدر آتنا  که در این پرونده همراه مرد جوان بوده و در پیدا‌کردن فرزندش به او کمک می‌کرده، در گفت‌وگویی، از جزییات گم‌شدن آتنا و آن چه اتفاق افتاده، گفته است:«خانه بهنام، پدر آتنا و محل کارش تقریبا 100متر با هم فاصله داشتند. من به بهنام لباس می‌دادم و او دست‎فروشی می‌کرد و لباس می‌فروخت. آتنا بیش تر اوقات پیش پدرش بود و در مسیر خانه تا جایی که پدرش بساط می‌کرد، ‌رفت‌و‌آمد داش. روز حادثه بهنام گفت چند ساعتی است که دخترم نیست. گفتم آتنا مرتب می‌آید و می‌رود، حتما پیدایش می‌شود. اما گفت مادرش هم دنبال او گشته و پیدایش نکرده‌ است. من او را همراهی کردم که به پلیس گزارش بدهد و با هم دنبال کارهای آتنا  رفتیم. بهنام اصلا حال درستی نداشت و نمی‌توانست خودش به‌تنهایی دنبال دخترش بگردد. بعد از چند ساعت با یکی از اقوامم که وکیل است، تماس گرفتم و گفتم ما نمی‌دانیم دقیقا چه باید بکنیم. به ما گفت باید گزارش مفقودی بدهید و با پلیس هر همکاری را که لازم است، انجام دهید. چند روز اول مأموران در حال بررسی وضعیت زندگی بهنام و دشمنان احتمالی او بودند.»

افزوده است:«با این که بهنام گفت با کسی دشمنی ندارد اما مأموران هم‎چنان زندگی شخصی او را بررسی می‌کردند. چند موضوع بررسی شد؛ یک نفر در بانه به بهنام جنس داده‌ بود و بهنام نتوانسته ‌بود پولش را برگرداند و مأموران اول به او مظنون شدند اما هیچ مدرکی علیه او نبود. دو روز بعد از گم‌شدن آتنا، مرد جوانی در همسایگی محل کار ما خودکشی کرد. تصور ما این بود که این مرد آتنا  را به قتل رسانده و دچار عذاب وجدان شده و حالا خودکشی کرده ‌است. او مرد جوانی بود که در همان محل کار می‌کرد. با این که تحقیقات درباره او انجام می‌گرفت اما باز هم مأموران این مساله را رد کردند تا این که سابقه اسماعیل مورد بررسی قرار گرفت.»

این مرد ادامه داده است:«در آن پنج روز اول پلیس همه احتمالات را بررسی می‌کرد؛ حتی به خود بهنام هم مشکوک شده‌ بودند و او را هم تحت کنترل داشتند. اما وقتی مطمئن شدند که همه احتمالاتی که می‌دادند، اشتباه است، اسماعیل را بازداشت کردند چون او فردی سابقه‌دار بود و درگیری‌های زیادی هم داشت. پنج روز بعد از گم‌شدن آتنا، اسماعیل بازداشت شد و مأموران با وجود این که بازجویی‌های زیادی کردند اما موفق نشدند او را وادار به اعتراف کنند. حتی خانه اسماعیل هم بررسی شد. من و بهنام هر روز با هم به اداره آگاهی می‌رفتیم تا این که دو هفته بعد از بازداشت اسماعیل، یک روز صبح که طبق معمول به اداره آگاهی رفتیم و درخواست کردیم که رییس را ببینیم، به ما گفتند جلسه ویژه‌ای تشکیل شده و امکان این که با رییس صحبت کنید، وجود ندارد. در‌حالی‌که در تمام این مدت ما به راحتی رییس را می‌دیدیم. چند دقیقه بعد متوجه شدیم همه مأموران اگاهی به حالت آماده‌باش هستند و بعد هم برادر اسماعیل با وضعیت خاصی از اداره اگاهی خارج شد. آن جا بود که متوجه شدیم در خانه اسماعیل اتفاقی افتاده ‌است.آن جا به ما گفتند جسد پیدا شده و برادر اسماعیل گزارش داده ‌است. بعد متوجه شدیم اسماعیل در دوران بازداشت با همسرش تماس گرفته و به او گفته ‌است مقداری مواد در پارکینگ مخفی کرده و از او خواسته‌ بود تا مواد را از خانه خارج کند.  همسر اسماعیل موضوع را به برادر او گفته و برادرش هم زمانی که به پارکینگ رفته‌ و خاک را کنار زده، به محض این که تارهای موی آتنا را دیده، موضوع را به پلیس گزارش داده بود.»

چند روز بعد برادر اسماعیل به من  گفت: «ما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم چنین اتفاقی افتاده ‌باشد. وقتی همسر برادرم گفت اسماعیل پیغام داده مواد را از خانه خارج کنید، اگر مأموران بفهمند برای من بد می‌شود، من به خانه برادرم رفتم و پارکینگ را گشتم. به آدرسی که اسماعیل گفته‌ بود، رفتم و خاک را کنار زدم. آن جا بود که جنازه را دیدم. البته جسد را بیرون نیاوردم. همین‌که چشمم به تارهای مو افتاد، همه چیز را متوقف کردم و به پلیس خبر دادم که چنین اتفاقی افتاده‌ است.

ساعاتی بعد از این که برادر اسماعیل موضوع را به مأموران گزارش داد، جسد آتنا از زیر خاک بیرون آورده ‌شد و بعد هم اسماعیل به قتل اعتراف کرد.

دوست پدر آتنا گفته است: «آن‌طور که اسماعیل اعتراف کرده‌ است، او به بهانه این که می‌خواهد به بهنام ترشی بفروشد، آتنا  را صدا کرده و بعد او را به بالای مغازه برده و به قتل رسانده‌ است. او آتنا  را خفه کرده و جسدش را در خانه‌اش دفن کرده ‌بود. در واقع، با پیامی که به همسرش داده، می‌خواسته از او هم کمک بگیرد تا جسد را از خانه بیرون ببرند و همسرش در‌این‌باره با او هم‎دستی بکند که این اتفاق نیفتاده ‌است.

این مرد درباره نحوه گم‌شدن آتنا توضیح داده است: «آن‌طور که فیلم دوربین مداربسته‌ای که در محل است، نشان می‌دهد، در محلی که آتنا  گم شده ‌است، یک وانت پارک بوده و احتمالا اسماعیل هم می‌دانسته که دوربین آن محل را نمی‌گیرد. در فیلم هست که آتنا به پشت وانت، یعنی مقابل مغازه اسباب‌فروشی می‌رود و دو عابر دیگر هم از آن منطقه در حال عبور هستند. آن دو عابر رد می‌شوند اما آتنا هرگز از پشت وانت بیرون نمی‌آید. مأموران بارها این فیلم را چک و بررسی کردند. اسماعیل در فیلم نبود. به‌همین‌دلیل هم نتوانستند از او اعتراف بگیرند و اگر برادر و همسرش همکاری نمی‌کردند، شاید این قتل هیچ وقت کشف نمی‌شد.»

شرق نوشته است بعد از کشف راز قتل آتنا بود که مأموران به بازجویی از اسماعیل ادامه دادند و او دست‌کم به یک فقره قتل دیگر که مقتول آن زنی جوان بود، اعتراف کرد. هرچند مأموران هم چنان در حال تحقیقات بیش تر هستند و حدس می‌زنند متهم قتل‌های بیش تری انجام داده ‌است.

مادر آتنا اما حال خوشی ندارد. به سختی صحبت می‌کند. شدت مویه و گریه او به حدی بوده که حنجره اش قدرت بیرون‌دادن صدا را ندارد. «پریناز» با صدایی آرام و در‌حالی‌که هم چنان اشک می ریزد، درباره دخترش صحبت می‌کند: «خانه ما و محل کار شوهرم خیلی به هم نزدیک است و آتنا در روز بارها‌وبارها به دیدن پدرش می‌رفت و کنار او بازی می‌کرد. روز حادثه وقتی آتنا چندساعتی به خانه نیامد، من تصور کردم پیش پدرش است و پدرش هم فکر کرده‌ بود آتنا در خانه ‌است. به‌همین‌خاطر هر دو سراغی از بچه نگرفتیم. چندساعتی که گذشت، من بیرون رفتم و دیدم آتنا نیست. به بهنام گفتم بچه کجا است؟ گفت من فکر می‌کردم خانه‌ است. خیلی نگران شدم. بهنام گفت آرام باش، پیدا می‌شود. حتما همین اطراف است. چندساعتی دنبالش گشتیم و وقتی پیدایش نکردیم، به پلیس خبر دادیم. شاید باورتان نشود، در این یک ماه که بچه گم شده ‌بود، از ساعت شش صبح بیدار می‌شدم و تا شب همه شهر را می‌گشتیم. با خواهرهایم برای پیداکردن آتنا می‌رفتیم. سطل‌های زباله را هم می گشتم بلکه ردی از دخترم پیدا کنم و نشد تا این که به من خبر دادند جسدش را در خانه اسماعیل پیدا کرده‌اند.»

می گوید:«آن‌طور که شوهرم می‌گفت، زمانی که آتنا پیش پدرش رفته، اسماعیل برای شوهرم کمی ترشی زیتون آورده تا بفروشد. بعد از رفتن اسماعیل، آتنا  به پدرش گفته ترشی را نخر، خوب نیست و ما هنوز در خانه ترشی داریم. بعد اسماعیل آتنا را صدا زده و گفته که ترشی را برای چند نفر دیگر هم می‌خواهم بدهم، بیا نمونه‌اش را برای پدرت ببر که به همین بهانه بچه را با خودش به داخل مغازه رنگرزی برده و به قتل رسانده‌ است.»

پریناز گفته است:«شوهرم دست‌فروش است و زندگی سختی داریم، بااین‌حال، سعی می‌کردیم برای آتنا و"آسنا" زندگی آرامی را درست کنیم. ما تازه به خانه جدید آمده ‌بودیم و برای بچه‌ها تخت و کمد خریده و اتاق مرتبی درست کرده‌بودم. آتنا  از این موضوع خیلی خوشحال بود و از من خواسته ‌بود برایش تولد بگیرم تا دوستانش را دعوت کند و اتاقش را نشان دهد. پنجم  تیرماه سال‎روز تولد دخترم بود. آتنا پنجم تیرماه ٩٠ به دنیا آمده ‌است و من هم برایش تدارک جشن دیده ‌بودم و قول دادم که مراسمی بگیرم. حتی سفارش دوخت لباس سنتی برایش داده ‌بودم که هنوز در خیاطی است و دلم نمی‌آید به سراغ لباس بروم. وقتی آتنا گم شد، دوستانش برایش تولد گرفتند. جشن بزرگی بود که در مدرسه ترتیب داده‌ بودند.»

این زن در‌حالی‌که گریه می‌کرد، گفت: «عکس‌های آتنا را همه‌جای شهر چسباندیم و از همه مردم درخواست کمک کردیم. به همین خاطر است که مردم تحت‌تأثیر قتل بی‌رحمانه دخترم قرار گرفتند. من خانواده اسماعیل را نمی‌شناسم اما آن‌طور که نزدیکانم می‌گویند، مادر و خواهر اسماعیل در مراسم دعایی که هر شب برای دخترم می‌گرفتیم که پیدا شود، آمده‌ بودند و مادرش بسیار دعا کرده‌ بود که رباینده آتنا پیدا شود. آتنا تازه پیش‌دبستانی را تمام کرده ‌بود و آرزوهای بزرگی داشت. دختر باهوش و پرجنب‌و‌جوشی بود. یک جا بند نمی‌شد و مرتب یا بازی می‌کرد یا با دیگران در حال معاشرت بود. جای خالی آتنا تا دنیا دنیا است و من هستم، برای ما پر نخواهد شد. آن‌قدر ناراحتم که حتی نتوانستم در این مدت به خانه‌ام بروم و در خانه اقوامم مانده‌ام. در خانه را قفل کردیم و فقط پدر آتنا گاهی می‌رود و وسیله‌ای برمی‌دارد.  آن‌طور که آشنایان اسماعیل می‌گویند، او رفتارهای ناهنجار زیادی داشته‌ و چندین پرونده نیز به خاطر او تشکیل شده‌ است. چندی‌قبل با صاحب مغازه‌ای در محل درگیر شده و آن‌طور که مرد میوه‌فروش می‌گفت، چندین‌بار از مغازه او دزدی کرده و مقدار زیادی میوه برده‌ بود. وقتی مرد میو‌ه‌فروش موضوع را فهمیده و به مأموران شکایت برده، اسماعیل  به او گفته‌ بود بیا با هم صحبت و موضوع را حل کنیم. او را به مکانی خلوت برده‌، خودزنی کرده و بعد هم علیه مرد میوه‌فروش شکایت کرده‌ بود. از آن جا که مرد میوه‌فروش نتوانست ثابت کند او ضارب نبوده و متهم خودزنی کرده‌ است، به پرداخت ١٩ میلیون تومان دیه محکوم شد.»

پریناز بدخشان در مصاحبه ای دیگر گفته است:«هرچه التماس کردم، اجازه ندادند که من آتنا را ببینم. حتی در روز دفن نیز هر چه خواستم که پتو را کنار بزنم تا روی دخترم را ببینم، این اجازه را به من ندادند. اما من دخترم را بو کردم و هنوز بوی آتنا در مشامم هست و باور نمی‌کنم که دختر کوچکم که پس از شش سال نذر و نیاز و سفر به کربلا، خدا او را به من بخشیده، ما را ترک کرده باشد..

این مادر داغ دار تاکید کرده است:«قاتل را نخواهم بخشید و می‌خواهم همان‌طور که او فرزند کوچک مرا کشته، از دنیا برود. می‌خواهم بند بند انگشت قاتل (رنگ‌رز) را که جلوی دهان آتنا بود و باعث خفگی او شد، قطع کنند. می‌خواهم با اسید تمام صورتش را بسوزانند و بعد از دنیا برود. دلم می‌خواهد مانند آتنای من عذاب بکشد. به هیچ عنوان رضایت نخواهم داد.»

ایاین تنها پرونده اسماعیل نبود؛ او دو سال قبل هم به اتهام قتل زنی که حالا ارتکاب آن را بر عهده گرفته‌ است، بازداشت شده‌ بود. متهم در مراحل مختلف بازجویی، اتهام را قبول نکرده و بعد از روزها و هفته‌ها بازجویی، با توجه به اینکه اعتراف نکرد و سرنخ دیگری به دست نیامد، آزاد شد. گفته می‌شود او درباره چند قتل دیگر هم در حال بازجویی است و هنوز تحقیقات در این خصوص به نتیجه نرسیده ‌است.

خاله آتنا می گوید: «هیچ کس حدس نمی‌زد اسماعیل این کار را کرده ‌باشد. حتی مادر اسماعیل وقتی هنوز جسد آتنا پیدا نشده و شهر در التهاب بود و ما مراسم دعا برگزار می‌کردیم تا آتنا پیدا شود، در مراسم دعا شرکت می کرد. او زن بسیار خوبی است و میان مردم شهر اعتبار بالایی دارد. برای آتنا دعوای توسل خواند و بعد با صدای بلند گفت خدایا این دختربچه را از شر آدمی که او را ربوده نجات بده و مجازات کن؛ حتی اگر پسر من باشد.با این که اسماعیل آدم بدی است اما خانواده‌اش اعتبار زیادی در شهر دارند و مادرش به دلیل این که زن مؤمن و راست گویی است، بسیار مورد احترام اهالی شهر بوده و هست.»

گفته می‌شود ١۵ سال قبل اسماعیل با مردی درگیری داشته ‌است که هرچند پرونده‌اش تحت‌عنوان درگیری در کلانتری ثبت شد اما علت اصلی این دعوا کودک‌آزاری بوده ‌است. یکی از نزدیکان اسماعیل دراین‌باره گفته است: «١۵ سال قبل از خانه پدری اسماعیل صدای دعوا و درگیری بلند شد. مأموران آمدند و دعوا تمام شد. شخصی که به اسماعیل حمله کرده و او را کتک زده‌ بود، اصلا در کلانتری مطرح نکرد که چرا این‌کار را کرده ‌است اما بعدها گفتند دختربچه‌ای در حال عبور از خیابان بوده که اسماعیل او را به خانه برده و قصد آزار او را داشته ‌است که دختربچه جیغ کشیده و سروصدا و فرار کرده ‌است. پدر دختر هم سر این موضوع با اسماعیل درگیر شده اما به خاطر حفظ آبروی فرزندش، درباره علت درگیری چیزی به مأموران نگفته و شکایتی هم نکرده ‌است. چند روز بعد از این مساله بود که متوجه شدیم همسر اسماعیل درخواست طلاق کرده ‌است و بعد هم از شوهرش جدا شد.»

یکی از برادران متهم که او هم دچار شوک شده و وضعیت روحی مناسبی ندارد، درباره کاری که برادرش کرده، گفته است: «در این مدت هیچ‌کدام از اعضای خانواده ما حال خوبی نداشتند. ما خانواده آبروداری هستیم؛ حتی خود من عکس تلگرامم را در این مدت عوض کرده و عکس آتنا را گذاشته ‌بودم. ما هم مثل مردم شهر دنبال این بچه می‌گشتیم و حالا خودمان هم از این مساله ناراحت هستیم و شکایت داریم. ما خودمان داغ دار هستیم و غمی که ما تحمل می‌کنیم، بسیار سنگین‌تر از وضعیتی است که پدر و مادر آتنا دارند. ما دیگر هیچ‌چیز نداریم و فشار زیادی را تحمل می‌کنیم.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

مریم میرزاخانی ریاضی دان برجسته جهانی درگذشت

۲۴ تیر ۱۳۹۶
ایران وایر
خواندن در ۱ دقیقه
مریم میرزاخانی ریاضی دان برجسته جهانی درگذشت