دکتر «امید شمس»، فعال حقوق بشر از میهمانان میزگرد آنلاین «ایرانوایر» درباره «عدالت در دوران گذار» بود که با همکاری «موزه یادبود هولوکاست» در امریکا برگزار شد. او این یادداشت را پس از شرکت در این میزگرد نوشته است.
روز ۲۳ مارچ ۲۰۲۳، این افتخار را داشتم که در وبیناری درباره عدالت در دوران گذار، با «آندرهآ گیتلمن»، مسوول سیاستگذاری «مرکز پیشگیری از نسلکشی» در موزه یادبود هولوکاست امریکا شرکت کنم. در این میزگرد آنلاین، چند کارشناس برجسته دیگر هم شرکت داشتند.
از نظر من، در صحبتهای گیتلمن درباره عدالت در دوران گذار، دو نکته کلیدی وجود داشت؛ یکی درباره نقش قربانیان بود و دیگری درباره نقش و جایگاه حیاتیِ حقیقت در ثبت و بایگانی عدالت.
گیتلمن بر این نکته تاکید کرد که در جستوجوی حقیقت، هر گروهی خواستهها و انتظاراتِ خاص خودش را دارد و گروههای قربانیان نقش مهمی در شکل بخشیدن به دریافتها و رهیافتها در راستای عدالت در دوران گذار دارند. گیتلمن همچنین به اصول اساسی و مولفههای کلیدی عدالت در دوران گذار پرداخت که از نظر من، مهمترین گام در این میان، درک گذشته است.
ایران هنوز تا شروع فرایندی در راستای عدالت در دوران گذار، فاصله زیادی دارد. ولی ناآرامیهای اخیر، به ویژه اعتراضات سال ۲۰۱۹ و همینطور جنبش «زن، زندگی، آزادی» دستکم تصورِ صحبت و برنامهریزی درباره زمانی را که ایران چنین پروژه سیاسی و اجتماعیِ مهمی را در پیش بگیرد، ممکن و ضروری کرده است. صحبتهای گیتلمن به من این نکته را یادآور شدند که انتظارات اجتماعی از روندِ عدالت در دوران گذار و لزوم درک گذشته برای ایرانیانی که در جهت آمادهسازیِ چنین لحظهای تلاش میکنند، از اهمیتی محوری برخوردار هستند. این تلاشها میتوانند شامل ثبت موارد نقض حقوق بشر شوند و یا ثبت و بایگانی مدارک و اسنادی باشند که شهروندان جمعآوری میکنند و یا هم مهیا کردن فضایی باشند برای دادگاهی کردن جنایتکاران در آینده، به عنوان گامی مقدماتی در راستای عدالت در دوران گذار.
رهیافتی جمعی برای درک گذشته
در جریان اعتراضات گستردهای که در سالهای ۲۰۱۹ و ۳-۲۰۲۲ در ایران رخ داد و نیز با توجه به نبودِ رسانههای مستقل و سازمانهای نظارتی بر امور حقوق بشری در ایران، فعالیتهای گروهی و جمعی شهروندان نیرویی حیاتی برای ثبت موارد نقض حقوق بشر بودند. از ویدیوهای سرکوب اعتراضات گرفته تا بررسی، جمعآوری و گزارش اطلاعات درباره ساختارهای سازمانیِ نیروهای سرکوبگر و شرکتهای حامی آنها، شهروندان عادی داوطلبانه کاری را انجام دادند که کمیتههای حقیقتیاب، خبرنگاران تحقیقی و ناظران حقوق بشر در صورت حضور و فعالیت در کشور انجام میدادند.
قربانیان سرکوبهای خشن و مرگبار اینک نه تنها منابع اصلیِ جنایاتی هستند که روی داده بلکه قاطعترین عناصری به شمار میروند که فرهنگ نهادینه شده معافیت از مجازات را به چالش میکشند. چنین نیرویی، روزی به آرشیو یا بایگانی کردن عدالت برای همه کمک خواهد کرد.
نقش قربانیان نیز بسیار فراتر از ثبت رویدادهای اخیر بوده است. آنها سازمانهایی را ایجاد کردند که هدف اصلیشان عدالتخواهی برای همه بخشهای جامعه بوده است؛ برای نمونه، پس از سرنگونی پرواز شماره «پیاس۷۵۲» هواپیمایی اوکراین توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، «انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲» تاسیس شد تا حقیقت درباره سرنگونی هواپیمایی غیر نظامی توسط موشکهای سپاه پاسداران را روشن و از این طریق، عدالت را برقرار کنند.
انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ نمونهای است از رهیافت حقیقت-محور به عدالت. این انجمن در این چند سال گسترش یافته و به نهادی کانونی برای برقراری عدالت برای تمام قربانیان جنایتهای رژیم ایران تبدیل شده است.
از آن سو، پس از مرگ «ژینا (مهسا) امینی» در سپتامبر سال ۲۰۲۲ در بازداشتگاه «گشت ارشاد»، اعضای انجمن نقش مهمی در سازماندهی بزرگترین تظاهرات ایرانیهای خارج از کشور برای دادخواهی از مهسا ایفا کردند.
کمتر از یک سال پیش از آن، به فاصله کمی پس از کشتار دستهجمعیِ، آن طور که گفته میشود، هزار و ۵۰۰ نفر از معترضان در عرضِ تنها چند روز در جریان اعتراضات نوامبر ۲۰۱۹ (آبان ۱۳۹۸)، کشته شدند. حساب توییتری «۱۵۰۰ تصویر» ایجاد شد تا روایت و سرگذشت قربانیان را به طور ناشناس منتشر کند. مجموعه روایات ۱۵۰۰ تصویر به یکی از بزرگترین شبکههای ثبت موارد نقض حقوق بشر در جریان اعتراضاتِ ایران تبدیل شد که هنوز هم به فعالیت خود ادامه میدهد. بخشی به دلیل نقش ۱۵۰۰ تصویر بود که «انجمن خانوادههای دادخواه آبان» شکل گرفت؛ انجمنی که هدف خود را جستوجوی عدالت از طریق یادآوری جنایات رخ داده در آبان ۱۳۹۸، مستندسازی و تشکیل پرونده برای دادخواهی آن قتلعام اعلام کرده است.
ولی مهمتر از همه اینها، باید به این نکته اشاره کرد که این گروهها جنبشی را ایجاد کرده است که برای هر روندی در جهتِ عدالت در دوران گذار در آینده نقشی حیاتی ایفا خواهد کرد؛ از این طریق که هر کس روایت سرکوب دیگری را بازگو میکند و انعکاس میدهد.
آن طور که گیتلمن میگوید، این رهیافتی است جمعی برای درک گذشته که در آن خانوادههای قربانیان در خط مقدم جنبشی هستند که راه را برای عدالت در دوران گذار هموار میکند.
اخلاق روایت قربانیان در مقابل بیاخلاقی روایت تاریخ
۱۰ نوامبر۲۰۲۱، «امین انصاریفر» اولین شاهدی بود که در «دادگاه بینالمللی مردمی آبان» حضور یافت. در این دادگاه مردمی، شهادت برخی از بازماندگان، بستگان کشته شدهها و شاهدان حاضر در اعتراضاتِ آبان ۱۳۹۸ شنیده شد. پیش از آن نیز دادگاه مردمی «ایران تریبونال» برگزار شده بود با تمرکز بر کشتار دستهجمعی هزاران زندانی سیاسی در ایران در سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷).
دادگاه بینالمللی مردمی آبان که به «آبان تریبونال» هم شناخته میشود، دومین تلاش مردم ایران در راه حقیقت با رهیافتی جمعی و واکنشی بود به عدم تحرک نهادهای بینالمللی و دولتهای دموکراتیک. این دادگاه تأکید داشت که صدای قربانیان و روایات آنها به گوش عموم مردم برسد و از این طریق با معافیت از مجازات مقابله شود.
انصاریفر در دادگاه حاضر شد تا درباره فرزندش، «فرزاد انصاریفر» شهادت دهد که در ۲۷ سالگی، توسط گلوله نیروهای امنیتی ایران کشته شده بود.
انصاریفر که از طریق ویدیویی در دادگاه حضور یافته بود و به طور مستقیم از تلویزیون پخش میشد، به اعضای دادگاه توضیح داد که چه طور جسد پسرش را به او تحویل داده و به این پدر گفته بودند سریع و بدون سروصدا فرزندش را به خاک بسپارد و مراسمی هم برگزار نکند.
انصاریفر با جزییاتی جانفرسا، وضعیت جسد پسرش و جای زخم گلوله را در سر او توصیف میکرد. با صدایی بیزار اما آرام به اعضای دادگاه گفت پسرش در روزی که کشته شد، برای ناهار از سر کار به خانه آمده و دوباره بیرون رفته بود که دیگر هرگز برنگشت.
روایت او بسیاری دیگر را نیز ترغیب کرد تا پا پیش بگذارند، جان خود را به خطر بیندازند و درباره جنایات رژیم ایران در آبان سال ۱۳۹۸ شهادت بدهند.
انصاریفر با بیان سرگذشت فرزند خود توانست حقی را که مقامات ایران از او و دیگر بازماندگان سلب کرده بودند، از آنِ خود کند؛ این حق که آزادانه سوگواری کند و تسلی خود را در بنیادیترین مشخصه حیات اجتماعی، یعنی همدلیِ جمعی بجوید.
علاوه بر این، روایت این ماجرا از مرزِ آمارِ کشتهشدگان فراتر رفت. فرزندش را فراسوی عدد و رقمی صِرف، به هیات فردی رستاخیز کرد که عمری را که پیش روی خود داشته است، با قساوتِ محض از او دریغ کردهاند.
بیان جزییاتِ جانکاهِ سرگذشتِ او تلاشی بود برای قرار دادنِ فرزندش فراتر از عینیتِ خالی از اخلاقِ یک روایت تاریخیِ صرف که در آن رویداد به اعداد و ارقامی مانند روز و تاریخ و تعداد اجساد فروکاسته میشود. بیان سرگذشت یک قربانی، اساساً امری است اخلاقی، چرا که منظری شخصی را به سوی رویدادِ مورد بحث میگشاید و جزییاتِ آن روایت، ماهیتِ بیتفاوتِ روایتِ تاریخی را طرد میکند؛ از این طریق که به مخاطب خود اجازه میدهد و حتی اصرار میورزد که در کنشی جمعی برای رستاخیزِ چیزی که به بیعدالتی باخته است، شرکت کند.
جداییِ انصاریفر از رویداد، از لحظهای که پسرش کشته شد، درست مثل جداییِ ما از خودِ تاریخ است. در برخورد با رویدادهای فاجعهباری مثل کشتار آبان ۱۳۹۸ یا سرکوب وحشیانه موج اخیر اعتراضات، هیچ کس تمام آنچه را اتفاق افتاده است، به یاد ندارد. این شکافها هرگز پر نخواهد شد، مگر آنکه از گذشته، خاطرهای جمعی بسازیم.
عدالت به مثابه حقی برای پرسش از چرایی
آخرین سوال «آبان تریبونال» از انصاریفر که توسط «الهام سعودی»، وکیل حقوق بینالملل مطرح شد، این بود: «عدالت از نظر شما چیست؟»
او این طور پاسخ داد: «ما میخواهیم آن کسی که شلیک کرده و پسر من را کشته را تحویل ما بدهند. فقط ما این را میخواهیم که [از او بپرسیم] چرا شلیک کرده، به دستور چه کسی شلیک کرده که پسر من را کشته؟»
پاسخ انصاریفر جنبهای حیاتی از عدالت را آشکار کرد؛ یعنی واداشتنِ جنایتکاران به مواجهه با ماهیت شرِ اقدامات خود؛ واداشتنِ آنها به دیدن چیزی که به آن تبدیل شدهاند از طریق ملزمکردنشان به پاسخ به پرسشِ ناممکنِ «چرا».
تنها از گذرِ این روند است که حقیقت کاملاً آشکار میشود. فهم گذشته تنها به حقایقِ گاهشناختیِ اتفاقات مربوط نمیشود، صرفاً روایت تجربه قربانیان هم نیست، بلکه روایت اقدامات جنایتکاران و چراییِ انجام آنها نیز هست.
انصاریفر هیچ تمایلی به انتقام از کسانی که پسرش را به قتل رساندهاند ندارد، فقط میخواهد به این اذعان کنند که آنچه بر فرزندش رفته، شر و بدی بوده است، چرا که معافیت از مجازات با مجازاتِ صرف تمام نمیشود. زمانی تمام میشود که جنایتکاران پیامدهای اقدامات خود را تمام و کمال ببینند. مهمترین پیامد، پذیرفتنِ شرِ اقداماتشان است.
عدالت به مثابه مشاهده و مشارکت
در سال ۱۹۶۹، در کلیسای «الویت» در شیکاگو واقع در ایالت ایلینویز، «فرد همپتون»، رهبر افسانهای «حزب پلنگ سیاه» سخنرانی خود را با جمله سادهای آغاز کرد: «هر جا مردم باشند، قدرت هم آنجا است.»
سپس نشان داد که مردم با مشاهده و مشارکت از قدرت خود آگاه میشوند؛ مشاهده میکنند و درباره مساله آگاهی مییابند و سپس برای حل آن مشارکت میکنند.
مقاومت و ایستادگی قربانیان در مسیر نبردشان برای عدالت، شجاعت شاهدینی مثل انصاریفر، دادگاههای مردمی و تلاشهایی جمعی از قبیل راهاندازی ۱۵۰۰ تصویر، به دیگران کمک میکند تا از عمق و ابعاد جنایتهای رژیم ایران آگاه شوند و آنها را ترغیب میکند تا سهم خود را در ساختِ حافظه مشترک با قطعات کوچکی از حقیقت که در اختیار خود دارند، ایفا کنند.
روزی ایران نیز از نظام قضایی مستقلی برخوردار خواهد شد، حکومت و مردم در کنار هم به حکومت قانون احترام خواهند گذاشت و ایرانیان به نهادهای حکومتیِ خود اعتماد خواهند کرد. وقتی آن روز فرا رسد، تلاشهای قربانیان در محافظت و ثبت خاطره جمعی از کشتارها و جنایتهای دستهجمعی، به ایرانیان کمک خواهد کرد تا بتوانند به یکدیگر وصل شوند، سرگذشت هم را بشنوند و بازگو کنند. این خود تجربهای است که فرایند ملیِ درمان و التیام را پیش میبرد. رهیافتی جمعی به عدالت – که به دست مردم و برای مردم آغاز و هدایت شده و به کرسی نشسته – برای آن خانوادههایی که به طور نظاممند از حق برگزاری مراسم خاکسپاریِ عزیزان خود و سوگواری برای آنها در کنار دیگران محروم شدهاند، راه و منش تازهای برای زندگی خواهد بود.
از این گذشته، در پاسخ به سکوت کسانی که در لندن و بروکسل و واشنگتن لافِ حقوق بشر میزنند ولی نتوانستهاند رژیم ایران را در قبال کشتار نفرتبرانگیز و هولناک شهروندان خود پاسخگو کنند، مردم برای دستیابی به عدالت، تنها رو به سوی هم خواهند کرد و بس.
امید به عدالت در دوران گذار از گذرِ ساختنِ حافظهای جمعی از رویدادها زنده خواهد ماند و در این میان، پیام نهایی آن طور که «مارتین لوتر کینگ» گفته، این است: «بیعدالتی در هر جا، تهدیدی است برای عدالت در همهجا. ما در شبکه گریزناپذیر تقابل گیر کردهایم؛ در جامهای واحد به نام سرنوشت. هر آنچه مستقیم بر کسی تاثیر بگذارد، غیر مستقیم بر همه تاثیر میگذارد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر