close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

بهاری که نرسید؛ روایت اجبار حجاب

۱۷ فروردین ۱۴۰۲
خواندن در ۱۰ دقیقه
آن‌چه خمینی درباره حجاب پیش از بهمن ۱۳۵۷ گفت، مبهم، کوتاه و بدون اشاره مستقیم به حق پوششش و سایر حقوق زنان بود.
آن‌چه خمینی درباره حجاب پیش از بهمن ۱۳۵۷ گفت، مبهم، کوتاه و بدون اشاره مستقیم به حق پوششش و سایر حقوق زنان بود.
خمینی از حرفش که عدم اجبار برای چادر بود، پایین نیامد و دوباره گفت که چادر اجباری نیست اما زنان باید پوشش داشته باشند. آیت‌الله «شهاب‌الدین اشراقی»، داماد خمینی صراحتا گفت: «معنای حجاب اسلامی هم چادر نيست. خواست امام خمينی اين است که حجاب اسلامی بايد در مملکت رعايت شود و خانم‌ها رعايت حجاب اسلامی را بکنند.»
خمینی از حرفش که عدم اجبار برای چادر بود، پایین نیامد و دوباره گفت که چادر اجباری نیست اما زنان باید پوشش داشته باشند. آیت‌الله «شهاب‌الدین اشراقی»، داماد خمینی صراحتا گفت: «معنای حجاب اسلامی هم چادر نيست. خواست امام خمينی اين است که حجاب اسلامی بايد در مملکت رعايت شود و خانم‌ها رعايت حجاب اسلامی را بکنند.»
زنان در ایران در تمام این ۴۰ سال دست و پا زدند که زیر بار این ظلم نروند. از سال‌های بعد از جنگ، روسری‌ها رنگی شدند و مانتوها مدل‌دار. زیبایی را به این اجبار دوختند. در تمام این ۴۰ سال، با دست‌کاری کردن اندازه مانتو و شلوار و روسری و شال، اجبار حجاب را به تمسخر گرفتند.
زنان در ایران در تمام این ۴۰ سال دست و پا زدند که زیر بار این ظلم نروند. از سال‌های بعد از جنگ، روسری‌ها رنگی شدند و مانتوها مدل‌دار. زیبایی را به این اجبار دوختند. در تمام این ۴۰ سال، با دست‌کاری کردن اندازه مانتو و شلوار و روسری و شال، اجبار حجاب را به تمسخر گرفتند.

منصوره حسینی یگانه، روزنامه‌نگار

وقتی به دنیا آمدم، هنوز حجاب در کشورم اجباری نشده بود. من در یک خانواده مذهبی و سنتی متولد شده‌ام که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ هم زنانش حجاب را رعایت می‌کردند. تا سال‌های نوجوانی‌، هیچ خانم بی‌حجابی را جز در مجالس زنانه و در برابر محارم ندیده بودم. گمان می‌کردم که جهان همیشه این‌گونه بوده است و همه زنان در جهان این‌طور زندگی می‌کنند؛ جامعه‌ای که زنان باید در آن لباس‌هایی پوشیده در رنگ‌های تیره تن کنند و تمام رنگ‌ها و زیبایی‌ها را برای پشت درهای بسته به روی مردان نامحرم نگه دارند. 

در جامعه‌ای که من در آن فرآیند زن شدنم کامل شد، هیچ وقت بدنم به رسمیت شناخته نشد و همیشه در شرم از دیده شدنِ بیشتر به سر بردم. حتی حالا که سال‌ها است از آن جامعه فاصله گرفته‌ام و دیگر حجاب ندارم، گاهی از اختیار بر بدنم غافل می‌شوم و از خودم می‌پرسم مگر می‌شود لباسی خاص را بدون شرم و گناه بپوشم؟ 

این یک روایت شخصی و گزارش از سرزمینی است که ۴۰ سال پیش در آن دخترانی چشم به جهان گشودند که هیچ وقت در خیابان‌ها زنان را با پوشش دل‌خواه‌شان ندیدند. شاید کامل‌ترش این باشد که بگویم هیچ وقت زنان را آزاد ندیدند.

 

زنان، نخستین قربانیان

آخرین چیزی که انقلابیون بهمن ۱۳۵۷ به آن فکر کرده بودند، این بود که بعد از روی کار آمدن یک حکومت دینی، تکلیف پوشش زنان چه خواهد شد؟ 

در زمان «پهلوی» اول، یک‌بار زنان با زور بی‌حجاب شده بودند اما «محمدرضا پهلوی» کاری به پوشش زنان نداشت. ایران در سال‌هایی به سر می‌برد که هرکس با هر پوششی که می‌پسندید، در جامعه ظاهر می‌شد و زنان تصویری از این نداشتند که بعد از استقرار جمهوری اسلامی ممکن است اولین قربانیان حکومت دینی شوند.

در تظاهرات و تجمعات اعتراضی علیه شاه، زنان بی‌حجاب هم حضور داشتند. حتی روایتی هست از رفتن کارمندان زن صداوسیما به آرایشگاه قبل از حضور در تظاهرات. 

آن‌ها زنانی بودند که می‌خواستند با ظاهری آراسته در این تجمعات حضور پیدا کنند. اما این حضور بدون حجاب، رفته رفته کم‌رنگ شد. توصیه‌هایی می‌شد به زنان که برای حضور در این اتحاد، به شکل «موقت» چیزی بر سر بیندازند و بعد هم رفته رفته با زبانی مهربان، صفوف راهپیمایی زنان و مردان را از هم جدا کردند. 

در این زمان، کسی زنان را مجبور نمی‌کرد که حجاب داشته باشند! برخی از آن‌ها خود تصور می‌کردند اگر به صورت موقت به این هم‌شکلی تظاهرات‌کنندگان کمک کنند، زودتر به نتیجه می‌رسند؛ شاه می‌رود و «بعد دیگر هرکس که می‌خواهد، بیاید». 

اتفاقی که افتاد، این بود: «زنانی که اعتقادی به حجاب نداشتند، آن را برای رسیدن به مقصود برگزیدند. اما وقتی روزنامه‌ها عکس‌های زنانِ خانواده سلطنتی با لباس شنا کنار دریا را منتشر کردند، همان زنان از ترس این که مبادا عکس‌های‌شان به دست این انقلابیون بیفتد، آلبوم‌های خانوادگی‌ خود را پنهان کردند. کم کم داشت مشخص می‌شد که حجاب فقط یک تکه پارچه نیست که به‌صورت موقت به سر بیندازند و هر وقت خواستند هم بردارند. 

 

آزار و ابهام در آستانه انقلاب 

اسناد نشان می‌دهند پیش از آن که شاه مملکت را ترک کند و رژیم عوض شود، از پاییز ۱۳۵۷ زنان بی‌حجاب مورد حمله با چاقو، اسیدپاشی و آزار و اذیت قرار می‌گرفتند تا آن‌جا که «سازمان ملی دانشگاهیان» در دی همین سال (نوامبر ۱۹۷۸) بیانیه‌ای صادر و نسبت به این حمله‌ها و فشارها به صراحت هشدار داد و انتقاد کرد.

«روح‌الله خمینی»، رهبر جمهوری اسلامی در آن زمان هم از آن سو به این رفتار واکنش داد و خواستار پایان بخشیدن به آن شد. 

او در مصاحبه‌ای با روزنامه «السفیر»، چاپ بیروت (۱۹ نوامبر ۱۹۷۸) از تساوی حقوق زن و مرد در اسلام گفت و تاکید کرد که زنان در اسلام دارای حق برابر با مردان هستند و افزود زنان آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی آموزش خویشتن و کار کردن و مبادرت به هر نوع فعالیت‌های اقتصادی را دارند.

در آن‌جا حرفی از آزادی پوشش نبود و بیشتر به نظر می‌رسید که خمینی با تاکید بر «حق تعیین سرنوشت»، منظورش  از آزادی، حضور زنان  در تظاهرات و مشارکت در انتخابات بود. گویا در آن مقطع، این مساله بیشتر به این خاطر عنوان می‌شد که نیمی از نیرویی که می‌توانست برای پیروزی انقلاب استفاده شود، از ترس از دست دادن آزادی‌هایش منفعل نشود.  

خمینی سال‌ها پیش از آن حتی مخالف حق رای زنان بود و در سال ۱۳۴۱ نامه‌ای به شاه نوشته و در آن از نگرانی علما و مسلمین از حق رای زنان گفته بود اما در میانه‌ انقلاب، حق و آزادی زنان برای انتخاب کردن را به رسمیت شناخت.

آن‌چه خمینی درباره حجاب پیش از بهمن ۱۳۵۷ گفت، مبهم، کوتاه و بدون اشاره مستقیم به حق پوششش و سایر حقوق زنان بود.

هفتم بهمن همان سال (۲۸ دسامبر ۱۹۷۸)، صریح‌ترین حرفش را درباره حجاب زد که آن هم اشاره‌اش به پوشش چادر بود و اعلام کرد کسی مجبور به پوشیدن چادر نیست. 

اما صراحت و روشنی در این حرف نبود که زنان آزادی پوشش خواهند داشت بلکه با گفتن این که «ما فقط لباس‌های جلف را ممنوع خواهیم کرد»، در عمل اختیار پوشش زنان را به دست سلیقه افراد تصمیم گیرنده داد. 

در آن مقطع، خطر از سوی برخی از زنان و مردان احساس شد. کلی‌گویی درباره وضعیت زنان یکی از دلایلی بود که روز پنج بهمن (۲۵ ژانویه ۱۹۷۹) تظاهراتی رخ دهد و در آن معترضان دوباره به شعار «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت» برگردند و خواستار بازگشت «قانون مشروطه» شوند. 

به شهادت مطبوعات، حدود ۱۵۰ هزار نفر در این تظاهرات شرکت کردند که سه پنجم آن‌ها زنان بودند. اما این تظاهرات توسط انقلابیونی که می‌خواستند کار را به نفع خمینی تمام کنند، با سنگ‌پرانی مواجه و سپس پراکنده شد. این تجمع را شاید بشود آخرین تلاش زنان برای نجات حقوق‌شان قبل از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دانست.

خمینی در بازگشت به ایران هم دست از کلی‌گویی درباره حقوق زنان برنداشت. اما تنها یک هفته مانده به پیروزی انقلاب، آیت‌الله «محمدکاظم شریعتمداری»، از مراجع تقلید وقت صراحتا در مصاحبه‌ای از ممنوعیت قضاوت زنان در اسلام گفت. 

خطر حالا نزدیک و ملموس بود. جزییات قوانین اسلام علیه زنان خود را نمایان می‌کردند و ترس به دل جمعیتی از زنان افتاد. اما دیگر انقلاب در سراشیبی پیروزی بود و نمی‌شد در برابر آن ایستاد.

 

سردترین زمستان زنان 

شادی و هیجان پیروزی که کمی فروکش کرد، انقلابیون تصمیم گرفتند حتی قبل از رفراندوم و رای‌گیری برای جمهوری اسلامی، کشور را اسلامی کنند و این را از زنان شروع کردند.

روز قبل از هشت مارچ، «روز جهانی زن» در سال ۱۳۵۷ (هفتم مارچ ۱۹۷۸)، خمینی دستور داد که زنان با حجاب به ادارات بروند. صبح روز بعد زنان را به ادارات راه ندادند. از آن‌ها خواستند به خانه‌های‌شان بروند و با روسری برگردند. این زنان اما به خانه نرفتند، راهی خیابان شدند و اولین راهپیمایی علیه حجاب اجباری را رقم زدند. تا سه روز این تجمعات ادامه داشتند. آیت‌الله «محمود طالقانی»، از رهبران انقلاب ۱۳۵۷ دخالت کرد؛ از یک سو به انقلابیون تاخت که حجاب، اجباری نیست و از سوی دیگر به زنان گفت که اگر تکه‌ای پارچه به سر بیندازند، به جایی برنمی‌خورد. 

مشاهده اسناد آن چند روز، سخنرانی‌ها و گفته‌ها بیشتر نشان می‌دهند که تلاش می‌کردند با میانجی‌گری و ریش‌سفیدی، زنان را آرام کنند.

با این همه، خمینی از حرفش که عدم اجبار برای چادر بود، پایین نیامد و دوباره گفت که چادر اجباری نیست اما زنان باید پوشش داشته باشند. آیت‌الله «شهاب‌الدین اشراقی»، داماد خمینی صراحتا گفت: «معنای حجاب اسلامی هم چادر نيست. خواست امام خمينی اين است که حجاب اسلامی بايد در مملکت رعايت شود و خانم‌ها رعايت حجاب اسلامی را بکنند.»

اسناد نشان می‌دهند زنان هرچه توانستند، کردند؛ از تحصن در اعتراض به پخش نشدن تظاهرات علیه حجاب اجباری در صدا و سیما تا سخنرانی و مصاحبه و تجمع در دانشگاه‌ها و … 

تمام این مقاومت‌ها باعث شدند خمینی دیگر به شکل مستقیم درباره حجاب نظری ندهد و حتی در جایی حرف‌های طالقانی را درباره اجباری نبودن حجاب تایید کند.

 

از راندن تدریجی زنان تا تیر خلاص!

از اسفند ۱۳۵۷ تا تیر ۱۳۵۹، خمینی دیگر درباره حجاب اظهارنظر نکرد. اما در این مدت زن‌ها را از صحنه‌های ورزشی حذف کردند. مسوولان جدید آموزش و پرورش پیاپی آموزگاران را به جرم این که به دانش‌آموزان فرصت بحث آزاد داده بودند، اخراج می‌کردند. زنان از قضاوت ممنوع شدند. سواحل دریا را برای زن و مرد جداسازی کردند و نوع پوشاک ورزشکاران و قهرمانان زن تغییر کرد.

تنها دستاورد زنانی که تحصن را انتخاب کرده بودند، این بود که بهیاران در پی توافق‌هایی در نخست‌وزیری، با همان پوشاک سپید آستین کوتاه و کلاه زیبای پرستاری به صورت موقت سر کارشان بازگشتند. 

با دستور «کمیته انقلاب» و با هدف پیش‌گیری از اختلاط زن و مرد، استخر شنای «باشگاه آرارات» که متعلق به ارامنه ایرانی بود نیز تعطیل شد. 

تا تابستان سال ۱۳۵۹ (جولای ۱۹۷۹،) این سخت‌گیری‌ها ادامه داشتند. اما از تیرماه همان سال، حرکات علنی‌تری نسبت به حجاب و حضور زنان در جامعه انجام شد. خبرهایی منتشر شدند از راه ندادن زنان ارتشی بدون حجاب به ادارات تا درخواست بازاریان شیراز که زنان بی‌حجاب را به بازار راه ندهند. 

سخت‌گیری‌های نیروهای انقلابی بیشتر شدند. دوباره زنان که بیشتر آن‌ها شاغل بودند، دست به اعتراض زدند ولی روزنامه «کیهان» آن‌ها را «مشتی رقاصه و هرزه و بی‌آبرو» خواند. 

اما این آخرین تلاش‌ها هم راه به جایی نبرد و در پوشش رسانه‌ای، تبدیل شد به محملی برای لجن‌مال کردن زنانی که به این وضعیت معترض بودند.

تیر ۱۳۵۹ (اول جولای ۱۹۸۰)، خمینی تیر خلاص را به حق پوشش زنان زد و دستور داد ادارات اسلامی بشوند. «ابوالحسن بنی‌صدر»، رییس‌جمهوری وقت دستور داد: «به کلیه خواهران شاغل در ادارات دولتی ابلاغ گردد که در نحوه پوشش، ضوابط اسلامی را در محل کار مراعات کنند و در صورت مشاهده تخلف، از ورود آن‌ها به محل کار جلوگیری کنند و در صورت اصرار بر تخلف، متخلف را به خاطر سرپیچی از دستورات اداری، مورد تعقیب قانونی قرار دهند.» 

از صبح شنبه ۱۴ تير ۱۳۵۹ (پنج جولای ۱۹۸۰)، ورود زنان بی‌حجاب به اداره‌های دولتی ممنوع و اين رويه در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) تثبيت و قانونی شد. 

 

زخم‌هایی که جوانه شدند 

وقتی پنج ساله بودم، نقطه پایانی گذاشته شد بر تمام مبارزاتی که زنان در مقابل حجاب اجباری کرده بودند. مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۳(۱۹۸۴) «قانون مجازات اسلامی» را به تصويب رساند. به موجب اين قانون، هرکس در معابر عمومی حجاب را رعايت نکند، به ۷۲ ضربه شلاق محکوم می‌شود. وقتی من به سن قانونی رعایت حجاب رسیدم و تا امروز، این قانون هنوز هم پابرجا است.

زنان در ایران در تمام این ۴۰ سال دست و پا زدند که زیر بار این ظلم نروند. از سال‌های بعد از جنگ، روسری‌ها رنگی شدند و مانتوها مدل‌دار. زیبایی را به این اجبار دوختند. در تمام این ۴۰ سال، با دست‌کاری کردن اندازه مانتو و شلوار و روسری و شال، اجبار حجاب را به تمسخر گرفتند.

اعتراض به حجاب اجباری زیر پوست جامعه جریان داشت؛ از حرکت‌های رادیکالی مانند خودسوزی «هما دارابی» در اعتراض به حجاب اجباری تا نافرمانی‌های مدنی که «پروانه فروهر» انجام می‌داد و حاضر نبود برای مصاحبه‌ها عکس با حجاب بگیرد یا حتی وقتی ماموران امنیتی برای تفتیش خانه‌اش می‌رفتند، در برابر آن‌ها حجاب بگذارد تا «ویدا موحد» که یک روز روسری‌ خود را روی چوب زد و در خیابان «انقلاب» به حجاب اجباری اعتراض کرد. 

در تمام این سال‌،ها دخترانی روسری‌های رنگی‌ خود را جلوی در ادارات دولتی با مقنعه سیاه عوض کردند تا راه‌شان بدهند و کارشان راه بیفتد. جلوی در ادارات و دادگاه‌ها جوراب‌های مشکی پوشیدند، مانتوهای بلند سیاه از کیف‌شان بیرون کشیدند و دوباره بیرونِ آن درها به لباس‌های‌شان رنگ پاشیدند تا امروز که برای باز پس گرفتن حق پوشش‌، از جان خود هم گذشته‌اند. 

زنان ایرانی با جان خودشان از این حق دفاع کرده‌اند و برای به دست آوردنش در بی‌سلاح و بی‌پناه‌ترین شکل جنگیدند.

 

برای دختری که ندارم 

روزی از ۱۳ سالگی را یادم است که در گرمای مرداد ماه که مجبور بودم روسری سرم کنم در حالی که پسر خواهرم که سه سال از من کوچک‌تر بود، می‌توانست با تی‌شرت و شورت بگردد، از مادرم پرسیدم می‌شود من تابستان‌ها مسیحی شوم و وقتی هوا خنک شد، دوباره مسلمان شوم؟ نمی‌شد. اما من همان روز آرزو کردم دختردار نشوم، فقط برای این که مجبور نباشد این همه گرما و کلافگی را تحمل کند. بعد که حضانت فرزندم را نداشتم، بعد که برای خروج از کشور نیاز به اجازه سرپرست داشتم، بعد که فهمیدم ارث کمتری می‌برم، این همه تبعیض را حاصل دختر به دنیا آمدنم دانستم. طول کشید تا فهمیدم این جنس دوم بودن، حاصل به دنیا آمدن در سرزمینی است که دستخوش اتفاقی تاریخی شده بود و در آن اتفاق، زنان ابتدا با سرعت کمتر و بعد با شتاب به حاشیه رانده شده‌اند؛ در سرزمینی که «بهمن» دیگر فقط نام یک ماه از سالش نبود، آواری از یخ بود تا بهاری که نرسید را به زمستان زنان تبدیل کند. زن و بهمن، سردترین و تاریک‌ترین ترکیبِ تاریخ این سرزمین بود.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

صفحه‌های ویژه

مرور رسانه‌ها؛ جام جم و تحمیل تک صدایی با اطلاعات و کلیشه‌های...

۱۷ فروردین ۱۴۰۲
پژمان تهوری
خواندن در ۵ دقیقه
مرور رسانه‌ها؛ جام جم و تحمیل تک صدایی با اطلاعات و کلیشه‌های جعلی