close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/ کناره گیری رئیس جمهور برای جلوگیری از "قومیتی شدن" انتخابات

۲۱ آذر ۱۳۹۵
عزت تائب
خواندن در ۲۹ دقیقه
ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/  کناره گیری رئیس جمهور برای جلوگیری از "قومیتی شدن" انتخابات

شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۲۹/ ۱۳ اوت ۲۰۵۰

صبح رئیس جمهور با مدیران ستاد انتخاباتی جناح اکثریتِ "ائتلاف ایران سکولار" دیدار دارد. این جناح، در انتخابات ریاست جمهوری از آقای امینی حمایت می کند و در مقابل جناح اقلیت قرار دارد که حامی خانم حافظی است. تخمین ها نشان می دهد که بعد از اعلام کاندیداتوری خانم حافظی، حدود یک چهارم فعالان ائتلاف ایران سکولار به تیم او پیوسته اند. اما بقیه و از جمله اکثریت چهره های اصلی ائتلاف، هنوز از آقای امینی حمایت می کنند.

در آغاز جلسه، آقای امینی می گوید مایل است قبل از هر چیز موضوع مهمی را به اطلاع جمع برساند که شاید "روال جلسه را عوض کند". بعد به سرعت سر اصل موضوع می رود و می گوید بعد از بررسی های بسیار، تصمیم گرفته به نفع خانم حافظی از نامزدی انتخابات کناره گیری کند! همه شوکه می شوند!

از قبل کمابیش متوجه شده بودم که رئیس جمهور برای ادامه رقابت انتخاباتی مردد شده، اما حتی من هم انتظار نداشتم که این طور بی مقدمه تصمیمش را بگیرد. مهمتر اینکه انتظار نداشتم که خودم هم خبر را این طوری در یک جلسه ۷ نفره بشنوم.

خانم نورایی رئیس ستاد انتخاباتی از رئیس جمهور می پرسد: "الآن شما دارید مشورت می کنید یا تصمیم قطعی تان را اطلاع می دهید؟" منتظر جواب آقای امینی نمی ماند و با لحنی گلایه آمیز ادامه می دهد: "ما از دو هفته پیش اعلام کردیم می خواهیم برای هماهنگی در مورد کارهای ستاد با شما دیداری داشته باشیم. آقای حسینی تازه امروز به ما وقت داده اند آن هم برای اینکه از همان اول جلسه بشنویم شما اصلاً نمی خواهید کاندیدا شود." انگار به زحمت صدایش را کنترل می کند که بلند نشود: "اگر می خواستید کنار بکشید اصلاً چرا ما را و مردم را به بازی گرفتید تا برایتان تبلیغات کنیم؟" همه از تندی لحن خانم نورایی جا می خورند.

قبل از حرف زدن رئیس جمهور به خانم نورایی می گویم: "من هم مانند شما الان برای اولین بار از تصمیم رئیس جمهور مطلع شدم. باور کنید خودم هم در شوک هستم."

آقای امینی از "وقتی که از اعضای ستاد انتخاباتی تلف شده" به شدت عذرخواهی می کند و می گوید اتفاقا تنها دلیل اینکه جلسه امروز را  برگزار کرده قطعی شدن کناره گیریش است. تاکید می کند که اگر قصد داشت در انتخابات شرکت کند، "به خودش اجازه نمی داد" با اعضای ستاد انتخاباتی حامی، در دفتر ریاست جمهوری دیدار کند. دلیل غیرمنتظره بودن کناره گیری خود را هم این طور توضیح می دهد که "به هیچ وجه نمی توانسته حدس بزند معاول اولش قصد کاندیدا شدن در انتخابات را خواهد داشت". خانم نورایی با حرارت حرفش را قطع می کند: "چه کسی گفته اگر خانم حافظی کاندیدا شود شما باید کنار بکشید؟ در نظر سنجی ها رأیش به مراتب از شما کمتر است. چرا ایشان کنار نمی کشد؟"

رئیس جمهور، مانند کسی که در جلسه دادگاه در حال دفاع است، شروع می کند به استدلال کردن. می گوید با خانم حافظی مفصل صحبت کرده و متقاعد شده که اهل کناره گیری نیست و به علاوه مطلع است که اعضای ائتلاف ایران سکولار و از جمله خود خانم نورایی هم در همین زمینه رایزنی کرده اند و به نتیجه نرسیده اند. معتقد است که اگر به رقابت ادامه دهد، قاعدتاً یا با خانم حافظی یا با آقای ضرغام کاندیدای ائتلاف ایران به مرحله دوم انتخابات می رود؛ بعد، احتمال زیاد وجود دارد که یکی از آن دو که به مرحله دوم نرسیده، از دیگری علیه رئیس جمهور حمایت کند.

آقای اشرف عضو دیگر ستاد انتخاباتی می گوید: "حمایت کند! باز هم رأیشان به پای شما نمی رسد. اگر انتخابات به مرحله دوم برود خیلی از رأی دهندگان جریان های دیگر هم به شما رأی خواهند داد." رئیس جمهور می گوید: "آن طرف داستان را هم نگاه کنید. در مقابل، جریان هایی هم هستند که برای زدن من، قطعا از رقیبم حمایت خواهند کرد." ادامه می دهد: "مثلاً اطلاعات موثق ما نشان می دهد که اگر انتخابات به مرحله دوم برود، ائتلاف جمهوری اسلامی از اعضایش خواهد خواست به هر کس که در مقابل من قرار بگیرد رأی بدهند." خانم نورایی می پرسد: "آن وقت اگر شما به نفع خانم حافظی کنار بروید چه معجزه ای می شود؟" آقای امینی جواب می دهد: "اگر من در کنار ایشان قرار بگیرم، جبهه ایران دیگر از او حمایت نخواهد کرد. یعنی میان خانم حافظی و ملی گرایان افراطی ائتلاف مصنوعی ایجاد نمی شود. آن وقت ائتلاف ایران سکولار که بزرگ ترین تشکل سیاسی این کشور است، بین من و ایشان دو پارچه نمی شود و ازهم نمی پاشد. رای دهندگانی که بین من و خانم حافظی مردد شده اند، به یک کاندیدای واحد رأی خواهند داد."

تاکید می کند: "خانم حافظی با من مخالف است چون معتقد است من دارم بیش از حد به هواداران فدرالیسم امتیاز می دهم و به اندازه کافی در مسائل امنیتی سختگیر نیستم. با وجود این، او شخصاً به هیچ وجه یک ملی گرای افراطی نیست. اگر مجبور به همکاری با ناسیونالیست های افراطی و جبهه ایران شود، این همکاری ممکن است بعد از انتخابات هم ادامه پیدا کند." آقای اشرف می پرسد: "چه تضمینی هست که حتی بعد از حمایت شما، خانم حافظی انتخابات را ببرد یا حتی اگر بُرد، طوری عمل کند که شما انتظار دارید؟"

رئیس جمهور استدلال می کند: "اگر ائتلاف ایران سکولار از هم نپاشد و در انتخابات به پیروزی برسد، خانم حافظی هم در آینده در چارچوب این ائتلاف عمل خواهد کرد و طبیعتا سیاست های معتدل تری خواهد داشت. ولی حتی اگر مطمئن نباشیم که به این شیوه انتخابات را خواهد برد، به خاطر ایران نباید بگذاریم که او برای پیروز شدن در انتخابات به ناسیونالیست ها گره بخورد." اینجا دیگر رئیس نوبت جمهور است که احساساتی شود: "اگر خانم حافظی و جبهه ایران موتلف انتخاباتی همدیگر باشند، در انتخابات یک دو قطبی شکل می گیرد که یک طرفش ناسیونالیست های افراطی و طرف دیگرش هواداران فدرالیسم، از جمله اکثر اعضای اقلیت های قومی ایران خواهند بود." ادامه می دهد: "بی تعارف بگویم که اگر این طور شود، در این انتخابات به صراحت فارس و غیر فارس رو در روی هم قرار می گیرند و سرنوشت انتخابات را درگیری های قومی تعیین خواهد کرد. اگر کاندیدا نشدن من جلوی این وضعیت خطرناک را بگیرد، حتما بهترین کار ممکن است."

استدلالش، برای شخص من متقاعد کننده است. خانم نورایی هم مردد شده است و دیگر بحث را ادامه نمی دهد. اما دیگران کماکان حرف دارند و جلسه بیش از ۲ ساعت و نیم ادامه پیدا می کند. آقای امینی ظاهرا مصمم است تا آنجا که می شود برای قانع کردن نمایندگان ائتلاف ایران سکولار تلاش کند و زمان مشخصی برای پایان جلسه تعیین نکرده است. نهایتاً صحبت ها حدود ساعت ۱ و نیم تمام می شود و رئیس جمهور به طور پیش بینی نشده از مهمانان می خواهد نهار بمانند. موقع نهار، دیگر کسی در مورد کناره گیری رئیس جمهور صحبت نمی کند اما همه نگرانند. حتی خانم نورایی که کمابیش متقاعد شده هم، در فکر است. موقع خداحافظی از رئیس جمهور می پرسد: "شما مطمئنید که هیچ امکانی وجود ندارد که بشود خانم حافظی را راضی به کناره گیری کرد؟"

آقای امینی می گوید: "به شما اطمینان می دهم که نمی شود. تعجب می کنید اگر بگویم جلسه من با ایشان حدود تقریبا دو برابر جلسه امروز طول کشید. قطعاً کنار نمی کشد."


جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۲۹/ ۱۲ اوت ۲۰۵۰

تازه از خواب بیدا شده ایم که تلفن زنگ می زند. سارا بر می دارد و بعد از یک صحبت کوتاه با گفتن اینکه "تا ده دقیقه دیگه خبر می دهیم" قطع می کند.

می گوید مونا خواهرم بوده و اصرار داشته که امروز نهار منزل آنها برویم. به گفته او جمعی از بستگان منزلشان دعوتند و اصرار دارند ما را هم ببینند. می گویم: "آخر صبح همان روز که خبر نمی دهند. کاش از یک کم زودتر می گفت". سارا به مونا گفته که مطمئن نیست بتوانیم بیاییم اما او اصرار کرده که اگر برنامه کاری خیلی مهمی نداریم، حتماً سعی کنیم برویم. مخصوصا اینکه بعد از ماجرای سوء قصد هفته پیش، هنوز حتی پدر و مادر را ندیده ایم.

سارا موافق است برویم چون هنوز هم برنامه خاصی برای امروز نریخته ایم. می گوید: "مخصوصاً اینکه سامان هم از ماجرای هفته پیش حسابی ترسیده. دیشب برای اینکه حال و هوایش را عوض کنم پرسیدم فردا نهار کجا می خواهی برویم اما بر خلاف همیشه گفت هیچ جا. به صراحت نمی گوید ولی من می فهمم که ترجیح می دهد تا مدتی به مکان های عمومی نرویم."

به مونا زنگ می زنم و می گویم که خواهیم آمد ولی از دفعه بعد زودتر خبر بدهد. پای تلفن تکه می اندازد که: "بله، جناب آقای رئیس دفتر رئیس جمهور! از دفعه بعد حتماً از یک ماه قبلش وقت می گیریم!"

ظهر با کمی تأخیر می رسیم. قبل از ما بیشتر مهمان ها رسیده اند. اغلبشان را مدت زیادی می شود که ندیده ایم. وقتی می رسیم، عموی بزرگم از همان ابتدا از ماجرای سوء قصد می پرسد و من یک بار دیگر، ماجرا را از اول تا آخر توضیح می دهم. این هفته، شاید این چهلمین بار باشد که ماجرا را برای کسی تعریف می کنم.

موقع نهار مونا و آرش شوهرش در مورد ماجرای سوء قصد شوخی می کنند. آرش با اشاره به سوء قصد سال پیش به وزیر امور خارجه فرانسه در یک سالن تئاتر می گوید شانس آوردیم مثل هفته های قبل رستوران نرفته بودید وگرنه خبر روزنامه ها می شد سوء قصد به رئیس دفتر رئیس جمهور ایران در دیزی سرا!  منظورش از دیزی سرا، رستوران "چشمه" است که چند بار با سارا و سامان رفته بودیم و ده ها نوع غذا داشت که یکی شان هم آبگوشت بود. سامان می گوید اتفاقاً محافظ ها پیشتر گفته بودند اینکه چند بار آخر هفته به یک رستوران مشخص رفته ایم خیلی خطرناک بوده. چون اگر تروریست ها می فهمیدند، می توانستند همان رستوران را در روزهای جمعه زیر نظر بگیرند و یک بار که آنجا می رویم "کار را تمام کنند".

صبحت های سرخوشانه جوان ها در مورد سوء قصد، کم کم مُسن ترها رانگران می کند. مادرم می پرسد: "یعنی شما با وجود اعلام خطر محافظ ها، جمعه ها پست سر هم به یک رستوران می رفتند؟" سارا می گوید: "پشت سر هم نمی رفتیم. کلاً ۳ – ۴ بار رفتیم. دیگر نمی رویم!" مادر کوتاه نمی آید: "شما را به خدا یک کم مواظب باشید. اینها خیلی وحشی هستند. همه می گویند بعد از انتخابات ممکن است حمله ها بیشتر شود."

می گویم: "اینکه همه از کجا می گویند را نمی دانم. حداقل ماها که در جریان نیستیم." از مادر می پرسم: "حالا واقعا از مردمی که با آنها سر و کار دارید این طور می شنوید که نگرانند حمله های تروریستی بیشتر شود؟" علاوه بر مادر، خیلی های دیگر از مهمان ها هم تأیید می کنند. شوهرخاله ام می گوید: "درست است که این برداشت احتمالا پایه و اساسی ندارد، اما من هم از خیلی ها شنیده ام که نگران هستند."

مونا مداخله می کند: "امروز سیاست ممنوع است." بعد با آب و تاب ماجرای گفتگوی تلفنی صبح را تعریف می کند وادای من را در می آورد که گفته بودم چرا زودترش خبر نداده بودید. سامان می پرسد: "واقعاً به عمه مونا این حرف را زدی بابا؟" پدرم جواب می دهد: "مگر نمی بینی بابات چقدر سرخ شده؟ از بچگی وقتی کار بدی می کرد رنگش همین طوری می شد!"

بعد از نهار چند ساعتی به خنده و شوخی می گذرد. بعد از ماجرای هفته پیش به چنین جمعی احتیاج داشتیم. عصر که به خانه بر می گردیم، حال همه مان بهتر است. مخصوصاً که چند ساعتی هم کاری با اخبار نداشته ایم.

شام مختصری می خوریم و بعد سارا تلویزیون را هم روشن می کند. همین برای آنکه روزمان را خراب کند کافی است! تلویزیون می گوید در ارومیه بین گروهی از طرفداران جبهه دفاع از حقوق شهروندی و حزب سوسیالیست درگیری پیش آمده و ۷ – ۸ نفر زخمی شده اند. ظاهرا طرفین دعوا تعدادی از شهروندان تُرک و کُرد و دلیل درگیری، مسائل قومی بوده است.

آذربایجان غربی به مرکزیت ارومیه، از جمله استان هایی است که جمعیت بزرگ تُرک و کُرد دارد. در بعضی از شهرهای استان، در مورد آنکه بعد از فدرالی شدن، این شهرها زیر مجموعه یک ایالت با اکثریت تُرک یا کُرد باشند، اختلافات زیادی ایجاد شده.

سارا می گوید: "دم انتخابات فقط همین جور درگیری ها را کم داشتیم."


پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۲۹/ ۱۱ اوت ۲۰۵۰

امروز صبح خبر دستگیری ۲۷ نفر و از جمله دو نفر از رهبران گروه فداییان اسلام رسانه ای شد.

سیاست وزارت اطلاعات این است که چنین اخباری با تأخیر اعلام شوند. می گویند در فاصله زمانی زمان بین دستگیری تروریست ها و انتشار رسمی خبر، ارتباطات افراد مظنون به همدستی با آنها را به شدت زیر نظر می گیرند تا متوجه تغییرات احتمالی در رفتارشان بشوند. ظاهرا در ماجرای اخیر با استفاده از همین روشن، فهمیده اند که یک سرگرد سابق سابق حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، قبل از اعلام عمومی خبر دستگیری تروریست ها از این موضوع خبردار شده. بر همین مبنا، او را دستگیر کرده اند و دارند بازجویی می کنند تا از چندو چون ارتباطش با فداییان اسلام سر در بیاورند.

دستگیری شبکه بزرگی از اعضای فداییان اسلام، بدون آنکه حتی یکی از آنها قبل از دستگیری موفق به خودکشی شود، یک موفقیت اطلاعاتی بزرگ برای دستگاه امنیتی نو پای کشور است. با وجود این، همین موفقیت موضوع انتقادهای جدید از طرف منتقدان شده که می گویند دستگیری ها مخصوصاً دم انتخابات صورت گرفته و نوعی سوء استفاده از دستگاه امنیتی – اطلاعاتی برای تأثیرگذاری بر صندوق ها رأی است. آرش ضرغام کاندیدای جبهه ایران تا آنجا پیش رفته که گفته اگر زمان عملیات وزارت اطلاعات "از قصد به عقب افتاده باشد" تا هفته قبل از انتخابات انجام شود، یعنی دولت، امکان دستگیری زودتر تروریست ها را داشته ولی به دلایل سیاسی این کار را انجام نداده است.

قابل انکار نیست که در آستانه انتخابات، تحرک دستگاه های امنیتی بیشتر شده. اما دلیل این تحرک بیشتر، دقیقاً برنامه ریزی های قبلی دولت برای برگزاری بدون مشکل انتخاباتی بوده که  قرار است سرنوشت دولت و مجلس را در یک روز روشن کند. در هفته های اخیر، به ویژه پایان آموزش و شروع به کار ۳۸ هزار نیروی سازمان دفاع غیر نظامی، بار سنگینی را از روی دوش نیروهای ضدتروریسم پلیس و وزارت اطلاعات برداشته و به آنها این امکان را داده تا به جای کارهایی در حد مراقبت از مکان های عمومی، بر روی وظایف تخصصی تر امنیتی و اطلاعاتی متمرکز شوند.

عملیات شبانه روزی بیش از ۸۰۰ هواپیمای کوچک بدون سرنشین جدید برای تأمین امنیت هم، از جمله تمهیدات اضطراری بوده که تنها به خاطر در پیش بودن دو انتخابات حساس ممکن شده است. چون در حالت عادی، استفاده از آنها برای نظارت تمام وقت بر اماکن عمومی، نه به لحاظ اقتصادی و نه به لحاظ حقوقی ممکن نخواهد بود – همین الان هم استفاده از این هواپیماها برای کنترل نامحسوس مردم و فضاهای عمومی از آسمان، مخالفان زیادی دارد که آن را ناقض حقوق شهروندان می نامند.

بعد از ظهر در جلسه ستاد انتخابات شرکت می کنم که به ریاست وزیر کشور و در محل وزارتخانه تشکیل می شود. غیر از خود وزارت کشوری ها، مسئولانی از دیگر دستگاه های متولی برگزاری انتخابات هم حضور دارند.

جلسه خسته کننده ای است و بیشتر به گزارش دهی و مرور برنامه ریزی های اجرایی دستگاه ها اختصاص دارد. تنها قسمت هیجان انگیز جلسه، آخرش است که آقای تجلی رئیس ستاد انتخابات، آخرین نتایج نظرسنجی های انجام شده در مورد محبوبیت کاندیداهای پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری را ارائه می کند.

مطابق نتایج نظرسنجی ها، درصد حمایت از کاندیداهای اصلی در دور اول انتخابات، در میان کسانی که گفته اند در انتخابات شرکت می کنند به ترتیب زیر بوده است: سعید امینی رئیس جمهور ۲۳ درصد، آرش ضرغام کاندیدای جبهه ایران ۲۲ درصد، ملیکا حافظی معاون اول مستعفی ۱۵ درصد، محسن نجفی کاندیدای ائتلاف جمهوری اسلامی ۱۵ درصد، سینا انصاری کاندیدای جبهه اصلاحات ۱۱ درصد،  بابک دمیرچی کاندیدای جبهه حقوق شهروندی ۶ درصد، احمد اسماعیل زهی کاندیدای ائتلاف راه نو ۵ درصد و زیبا خورشیدی کاندیدای حزب سوسیالیت ایران ۲ درصد.

فاصله بسیار کم آقای امینی و کاندیدای جبهه ایران باورنکردنی است. با این وضعیت، انتخابات به مرحله دوم می رود و در آن مرحله ممکن است هر اتفاقی بیفتد. به ویژه اینکه به گفته مسئولان وزارت اطلاعات، احتمالا بعضی از جریان های حاضر در انتخابات، برای شکست دادن آقای امینی از هر کس که با او به مرحله دوم برود حمایت خواهند کرد.

به گفته آقای آذری معاون امنیت داخلی، اطلاعات موثق این وزارتخانه حکایت دارد که در صورت رفتن انتخابات به مرحله دوم، حتی ائتلاف جمهوری اسلامی از رای دهندگانش خواهد خواست به رقیب آقای امینی رأی بدهند. می گوید حامیان جمهوری اسلامی می دانند که اگر انتخابات به مرحله دوم برود، رئیس جمهور باید یا با خانم حافظی رقابت کند و یا با آرش ضرغام، که هر دویشان در مواجهه با حامیان رژیم سابق و حتی مذهب سرسخت تر خواهند بود. ادامه می دهد: "با وجود این، آنها نسبت به شخص آقای امینی، به عنوان مقصر اصلی تغییر حکومت در ایران، کینه جدی دارند و اینکه او در اولین انتخابات ریاست جمهوری دوران مسئولیتش شکست بخورد، برایشان از هر چیز دیگری مهم تر است."

آقای آذری می گوید که به علاوه، حامیان جمهوری اسلامی اساسا روی کار آمدن یک رئیس جمهور که نسبت به مذهب رویکرد سرسختانه تری داشته باشد را هم، به شدت به نفع خود می دانند: "بعضی از رهبران ائتلاف جمهوری اسلامی به صراحت گفته اند در آن صورت، امکان اینکه بسیاری از شهروندان مذهبی برقراری نوعی جمهوری اسلامی را به حکومت سکولار جایگزین آن ترجیح دهند افزایش خواهد یافت."

از آقای آذری می پرسم آیا وزارت اطلاعات، این جمع بندی را به اطلاع رئیس جمهور هم رسانده است؟ می گوید وزارت، گزارشی در همین مورد تهیه کرده که قاعدتاً امروز به ریاست جمهوری رفته یا فردا فرستاده خواهد شد.

دریافت چنین گزارش هایی، حتماً رئیس جمهور را از این هم که هست نگران تر می کند.


چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۲۹ / ۱۰ اوت ۲۰۵۰

امروز در تهران تجمع انتخاباتی گروه "دوران طلایی" برگزار شده که در رسانه ها بازتاب قابل توجهی داشته است.

مهم ترین ویژگی اعضای این گروه، تحسین دوران سلطنت پهلوی است در انتخابات هم از "جبهه ایران" حمایت می کند. فعالان آن عمدتاً ضدمذهبی و به شدت ملی گرا هستند که وضعیت ایران پیش از انقلاب را دوران طلایی می نامند. تنها انتقادشان به دوران سلطنت پهلوی این است که به عقیده آنها، با مذهبیون بیش از حد مدارا می کرده است.

تخمین زده می شود در گردهم آیی دوران طلایی، حداقل ۱۵ هزار نفر شرکت کرده باشند. مطابق تصاویری که از محل گردهم آیی مخابره شده، محل تجمع پر از عکس های اعضای متوفی خانواده سلطنتی پهلوی همچون رضا شاه، محمد رضا شاه، فرح دیبا و رضا پهلوی است. اگر چه تجمع خبرسازی بوده، اما به طور کلی گروه دوران طلایی به تنهایی وزن تعیین کننده ای ندارد و تنها به عنوان یکی از تشکل های عضو جبهه ایران قادر به نقش آفرینی در انتخابات خواهد بود.

در زمان جمهوری اسلامی، تحولاتی همچون افزایش فشار اقتصادی بر جامعه، پایین آمدن موقعیت بین المللی ایران و بحران مستمر در روابط ایران با غرب، باعث شده بود تا گرایش به دوران پهلوی در میان بخش قابل توجهی از ایرانیان خارج و داخل ایران افزایش پیدا کند. در همین ارتباط به عنوان نمونه، ارزش بالای پاسپورت ایران قبل از انقلاب، سطح زندگی بالای طبقه متوسط  یا روابط خوب حکومت پادشاهی ایران با غرب، از جمله موضوعاتی بودند که برای بسیاری از مردم جذابیت زیادی داشتند و به کرات از سوی حامیان سلطنت یادآوری می شدند.

با وجود این، در طول هفت دهه عمر رژیم سابق، سلطنت طلبان نتوانستند یک تشکیلات جدی یا حتی یک رسانه حرفه ای ایجاد کنند و در عمل، هرگز به یک جریان تأثیرگذار در تحولات ایران تبدیل نشدند. در اغلب دوران جمهوری اسلامی، تنها نمایندگان مشهور سلطنت طلبان در سطح افکار عمومی، آخرین ملکه و آخرین ولیعهد سلسله پهلوی بودند که آنها هم مورد حمایت تمام سلطنت طلبان قرار نداشتند. نتیجه چنین وضعیتی این شد که با درگذشت ملکه و سپس ولیعهد، هیچ تشکیلات قابل اعتنایی که نمایندگی کننده جریان سلطنت طلب باشد باقی نماند و حتی هیچ عضو دیگری از خاندان پهلوی که در میدان سیاست فعال باشد وجود نداشت.

من شخصا معتقدم اگر سلطنت طلبان می توانستند در زمان حیات ملکه و ولیعهد یک تشکیلات واقعی ایجاد کنند، ممکن بود بعد از تغییر رژیم در ایران عنوان یکی از نیروهای تأثیر گذار در عرصه سیاسی کشور مطرح شوند. اما تا زمانی که فرصت داشتند به یک تشکیلات واقعی تبدیل نشدند و الان هم در معادلات سیاسی ایران نقش قابل توجهی ندارند.

در واقع، هم اکنون شعارهای اصلی جریان حامی سلطنت از قبیل ملی گرایی یا ضدیت با اسلام، متولیان جوان و جدیدی پیدا کرده اکثریت اعضای جبهه ایران را تشکیل می دهند. بیشتر این جوانان، ملی گراهایی هستند که اساسا هیچ کدام از سیاستمردان معاصر ایران را قبول ندارند و به شدت به نسل های قبلی بی اعتمادند. این جوانان نسبت به سیاستمداران مسن تر جبهه ایران هم نظر خوبی ندارند، به ویژه اینکه آنها را متهم می کنند که برای افزایش بیشتر اعضای جبهه، همکاری کسانی از قبیل "بریده" های جمهوری اسلامی را هم قبول کرده اند که از نظرشان قابل اعتماد نیستند.

"بریده ها"، در زمان رژیم گذشته حامی رهبر جمهوری اسلامی بوده اند ولی هم اکنون از افشاگران شدیداللحن رژیم سابق و طرفدار سرسخت گسترش روابط با اسرائیل هستند. اینها از ادبیات به شدت ملی گرایانه استفاده می کنند و بر سر موضع فدرالیسم، با دولت امینی مرزبندی شدید دارند. جالب اینکه یکی از دلایل انتقادشان هم این است که می گویند دولت، قاطعیت لازم را برای مقابله با حامیان حکومت سابق ندارد.


سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۲۹/ ۹ اوت ۲۰۵۰

صورت جلسه دیروز شورای عالی امنیت را سر وقت می خوانم. در جلسه، قبل از گزارش دبیرخانه شورا راجع به نگرانی های قومیتی، وزیر اطلاعات خبر مهمی را اعلام کرده است.

خبر این بوده که نیروهای وزارت موفق شده اند با نفوذ به ارتباطات اینترنتی "فداییان اسلام"، ۲۵ نفر از اعضا و ۲ نفر از رهبرانشان را دستگیر کنند. به گفته آقای صبوحی از میان این دو، یکی شان در زمان رژیم سابق از نیروهای سایبری سپاه بوده و دیگری در اداره کل اطلاعات فارس کار می کرده.

به نظر می رسد با توجه به تحت نظر بودن تمام "مدیران غیرزندانی" نهادهای سابق نظامی و امنیتی، فداییان اسلام در شبکه خود از هیچ کدام از این مدیران استفاده نمی کنند. با وجود این، به گفته وزیر مشخص است که ستون فقرات فداییان اسلام، از نیروهای نهادهای نظامی و اطلاعاتی سابق تشکیل شده است. به عنوان نمونه، از ۲۷ نفری که دستگیرشده اند، به جز ۳ نفر جوان کم سن وسال که قرار بوده به عنوان نیروی انتحاری مورد استفاده قرار بگیرند، بقیه عضو نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی یا از شبه نظامیان بسیج بوده اند.

بعد از خواندن گزارش، به جلسه با رئیس جمهور می روم و تلویحا از بی خبرماندم از دستگیری های اخیر گلایه می کنم. می گویم آن طور که در گزارش وزارت اطلاعات آمده، دستگیری این افراد چند روز قبل از جلسه هیأت دولت صورت گرفته اما وزیر اطلاعات در جلسه هیأت دولت اشاره ای به این موضوع نکرد.

رئیس جمهور می گوید قرار بوده آقای صبوحی در جلسه یکشنبه موضوع را اعلام کند اما در وسط جلسه تصمیم عوض شده. توضیح می دهد: "من شایعاتی را شنیده بودم که سه نفر از وزرا می خواهند استعفا بدهند اما نمی دانستم تا چه حد صحت دارد. بعد از اینکه اعلام کردند، من شک کردم که اصلاً جلسات کابینه تا چه حد امن هستند؟ آدم از کجا می تواند مطمئن باشد اعضای کابینه خبرهای محرمانه جلسه را بیرون می برند یا نه." بعد از مدتی سکوت می گوید: "آقای حسینی، من یک توضیح هم به شما بدهکارم. من طبیعتاً از همان موقع که اینها دستگیر شدند در جریان قرار گرفتم ولی یادم رفت شما را در جریان بگذارم!"

من به صداقت رئیس جمهور اعتماد دارم ولی از توضیح او خیلی متقاعد نشده ام، مخصوصاً وقتی که تازه توضیح داده که به اعضای هیأت دولت اعتماد سابق را ندارد.

آقای امینی احتمالاً از قیافه ام می فهمد که با توضیحش مشکل دارم. می گوید: "حتی اگر نصف کابینه پشت من را خالی کنند، من به شخص شما اعتماد صد در صد دارم. می خواهم باور کنید که واقعاً یادم رفت خبر را به شما بدهم و دلیلش هم این بود که این روزها، فکرم غیرعادی درگیر است." صدایش را آهسته می کند: "اینکه الان می خواهم بگویم را برای اولین بار است دارم با کسی در میان می گذارم، ولی دارم به این فکر می کنم که ممکن است وضع انتخابات بدتر از آن چیزی بشود که تصور می کرده ایم."

توضیح می دهد: "من با خانم حافظی صحبت کردم. در دفاع از نامزد شدن خودش می گوید که می ترسد ملی گراهای افراطی فضا را به دست بگیرند و برای همین کاندیدا شده تا به قول خودش جلوی جذب رأی دهندگان سابق مان از سوی ملی گراها را بگیرد."

آن طور که رئیس جمهور تعریف می کند، خانم حافظی با توجه به مواضع سخت گیرانه تَرَش در زمینه امنیت و فدرالیسم، فکر می کند امکان جذب رأی دهندگان ملی گرا را دارد.  ظاهراً معتقد است رئیس جمهور، به درست یا غلط، در افکار عمومی متهم شده که در زمینه هایی چون برخورد با تهدیدات امنیتی یا اختیارات ایالت های فدرال تسامح بیشتری دارد و بنابراین، ممکن است در انتخابات از ائتلافی از نیروهای ملی گرا شکست بخورد. در نتیجه، صلاح دیده که به اصطلاح حسابش را از آقای امینی جدا کند تا شانس پیروزی خود در انتخابات را افزایش بدهد. آقای امینی می گوید: "ماحصل تمام صحبت هایی که با خانم حافظی داشتم این بود که ایشان به هیچ وجه حاضر به کنار کشیدن از رقابت نیست و در عوض، از من می خواهد که به نفع او کنار بکشم."

با خنده می گویم: "عجب رویی دارند ایشان!" رئیس جمهور ولی اصلا نمی خندد. یک دفعه ته دلم خالی می شود. می پرسم: شما که پیشنهادش را جدی نگرفتید؟" جواب منفی می دهد اما حرف بیشتری نمی زند.

خدا خودش رحم کند.


دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۲۹/ ۸ اوت ۲۰۵۰

همان طور که تصور می شد، استعفای سه عضو دیگر کابینه بازتاب بدی در افکار عمومی داشته است. رسانه های منتقد در تبلیغاتشان می گویند دولت دارد از هم می پاشد و استعفاهای دیگری در پیش است. تا آنجا که ما مطلعیم دروغ می گویند ولی استعفاهای دو هفته اخیر آن قدر غیرمنتظره بوده که آدم فکر می کند نکند استعفاهای دیگری در پیش باشد که ماها خبر نداریم.

خبر بد دیگر، گزارش هایی است که از افزایش تنش های قومی در بعضی از استان ها می رسد. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، یک گزارش مبسوط در همین مورد آماده کرده که قرار است در جلسه امروز بعد از ظهر شورا به بحث گذاشته شود.

پیشتر تصور دولت این بود که با گنجانده شدن بحث فدرالیسم در قانون اساسی جدید، بخش هایی از جامعه نگران می شوند ولی حمایت مناطق قومیت نشین از دولت مرکزی بیشتر می شود. این تصور، تاحدی درست بوده اما تنش های جدیدی هم در این مناطق ایجاد شده که فراتر از پیش بینی های اولیه بوده است. گزارش دبیرخانه شورا، با استناد به آمار متعدد نشان داده که چگونه در بخش های وسیعی از استان های قومیت نشین، درصد شهروندانی که به "قومیت غالب" این استان ها تعلق ندارند زیاد است.  ظاهراً بخش قابل توجهی از این شهروندان به شدت نگرانند که بعد از شروع به کار سیستم فدرال، پارلمان های ایالتی حقوقشان را نادیده بگیرند. به عنوان نمونه، "غیربلوچ" های سیستان و بلوچستان یا "غیرعرب" های خوزستان نگرانند که در صورت تشکیل ایالت هایی با اکثریت بلوچ یا عرب، به حاشیه رانده شوند.

این نگرانی ها، قعطاً پایه و اساسی ندارند، اما بنابر گزارش دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، به طور وسیع در استان های مختلف ایران رایج شده اند. با وجود اینکه بارها تأکید شده که دولت مرکزی بر نحوه اجرای سیستم فدرال و رعایت حقوق اقلیت های ساکن هر ایالت نظارت سختگیرانه خواهد کرد، اما ظاهرا این تأکید ها، به اندازه کافی موثر نبوده است.

بخشی از گزارش شورا، به ویژه بر نقش موثر گروه هایی چون "جبهه ایران" یا گروه های بی نام و نشان فعال در فضای مجازی بر افزایش نگرانی هایی از این قبیل تأکید دارد. مخالفان رئیس جمهور، با معرفی کردن دولت او به عنوان مسئول اصلی راه یافتن فدرالسیم به قانون اساسی، در حال تلاش برای استفاده حداکثری از این موضوع در انتخابات پیش رو هستند.

به طور کلی تصور شخصی من این است که بر خلاف تصورات اولیه، بخش مهمی از اقلیت های قومی ایران ممکن است در انتخابات به رقبای دولت رأی بدهند.

گروهی از آنها کسانی هستند که گزارش در موردشان صحبت کرده و نگرانند فدرالی شدن، باعث شود تا در مناطق تحت نفوذ اقلیت های دیگر زندگی کنند. گروهی دیگر، آنهایی هستند که به دلایل ایدئولوژیک یا سیاسی به جریان های رقیب دولت رأی خواهند داد. به عنوان نمونه، بخش قابل توجهی از بلوچ ها و ترکمن ها و حتی بخش کوچکی از کردها که مذهبی تر هستند احتمالاً به ائتلاف "راه نو" رأی خواهند داد. ائتلافی که می گوید به دنبال استقرار یک حکومت مذهبی میانه رو و متفاوت با جمهوری اسلامی است. بخشی کوچک از عرب ها و ترک های مذهبی تر هم، با وجود شیعه بودن، راه نو را به گروه های دیگر ترجیح می دهند. اینها هم کسانی هستند که با جمهوری اسلامی مخالفند اما از نوعی حکومت مذهبی طرفداری می کنند.

از طرف دیگر، بسیاری از شهروندان مناطق اقلیت نشین ایران، به ویژه ترک ها، به "جبهه حقوق شهروندی" متمایلند که خود را حامی حقوق اقلیت های قومی می داند. بخشی قابل توجه از کردها و بخش هایی از اقلیت های دیگر نیز، که دارای تمایلات چپ هستند، از "حزب سوسیالیست ایران" حمایت می کنند.

همه اینها به این معنی است که احتمال دارد اکثر شهروندان متعلق به اقلیت های قومی به آقای امینی و کاندیداهای نزدیک به دولت او رأی ندهند. دولتی که برای تأمین حقوق اقلیت ها مدافع سیستم فدرال بوده، اما احتمالا نه تنها بخش بزرگی از اکثریت، که بخش قابل توجهی از اقلیت های ایرانی نیز در انتخابات از آن حمایت نخواهند کرد.

در حالی که تاکنون تصور غالب این بود که حامیان دولت در ائتلاف ایران سکولار به راحتی برنده هر دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری خواهد شد، الان خیلی ها دارند در این مورد ابراز تردید می کنند. بیشتر چیزهایی که در این زمینه گفته یا نوشته شده، از طرف مخالفان دولت و با هدف تبلیغاتی است، ولی حامیان دولت هم اعتماد به نفس سابق را ندارند.


یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۲۹ / ۷ اوت ۲۰۵۰

قبل از شروع جلسه هیأت دولت، اعضای کابینه جدا، جدا سراغم می آیند و احوالپرسی می کنند. اغلبشان در مورد سوء قصد هم سوالاتی را می پرسند. مثلا در مورد اینکه سوء قصد کننده از کجا فهمیده که در سالن والیبال هستم، قبلش تهدید شده بودم یا نه، چند محافظ با من بوده اند و امثال اینها. از چیزهایی که می پرسند مشخص است نگران خودشان هم شده اند. به هر حال اولین بار است که به یک نفر از شرکت کنندگان در جلسات هیأت دولت سوء قصد شده و دغدغه شان قابل فهم است.

جلسه که شروع می شود، رئیس جمهور هم چند دقیقه ای در مورد سوء قصد حرف می زند. از اینکه به من صدمه ای نرسیده ابراز خوشوقتی می کند و از اعضای دولت می خواهد توصیه های امنیتی را جدی بگیرند. با لحن شوخی از بی احتیاطی های خود من گله می کند: "این طور که آقای حسینی کوه و رستوران و سالن والیبال می رود، هر بچه ای وسوسه می شود ترورشان کند!" 

بعد از صحبت های رئیس جمهور، آقای بهمنی وزیر انرژی وقت صحبت می گیرد. خانم شمس سخنگوی دولت، که صندلی کنار من نشسته، آهسته زمزمه می کند: "خدا به خیر بگذراند!" آقای بهمنی می گوید که حرف زیادی ندارد و فقط می خواهد اطلاع دهد که او، به همراه وزرای بازرگانی و بهداشت می خواهند برای فعالیت تمام وقت در کمپین انتخاباتی خانم حافظی از هیأت دولت استعفا بدهند.

خبرغافلگیرکننده ای است. همه می دانستند این سه وزیر رابطه نزدیکی با خانم حافظی دارند ولی کسی فکرش را نمی کرد که در حمایت از او استعفا بدهند. اعلام خبر این استعفاها به لحاظ تبلیغاتی برای دولت بسیار بد خواهد بود چون تصویر یک کابینه از هم پاشیده را به افکار عمومی می دهد. بدتر اینکه سه وزیر مستعفی اصرار دارند استعفای آنها همین امروز به رأی گذاشته شود.

رئیس جمهور می گوید: "این شیوه درستی نیست که در آخرین روزهای مانده تا انتخابات، همکاران به این شیوه غیر منتظره اعلام استعفا کنند و انتظار هم داشته باشند که استعفایشان به طور فوق العاده در دستور کار قرار بگیرد." با وجود این، از مخالفان و موافقان استعفاها می خواهد که اگر مایلند وقت بگیرند و صحبت کنند.

خانم بنی عامر وزیر امور خارجه عصبانی شده است. می گوید: "ببخشید اگر تند صحبت می کنم ولی این شیوه استعفا دادن وسط مبارزات انتخاباتی نوعی توطئه علیه دولت است. وگرنه چطور است که دوستان دو هفته مانده به انتخابات، ناگهان متوجه شده اند نمی توانند با دولت کار کنند؟" رئیس جمهور از خانم بنی عامر می خواهد که با این لحن حرف نزند و اگر مایل است، تنها در مخالفت با استعفا صحبت کند. خانم بنی عامر بی حوصله پیشنهاد می کند: "مانند هفته قبل، بدون حرف زدن مخالف و موافق یک راست رأی گیری کنیم و سر کارهای اصلیمان برویم. چون دوستان مستعفی قاعدتاً تصمیم شان را گرفته اند و لابد استعفایشان را قبول کنیم یا نه، از فردا به طور تمام وقت در ستاد خانم حافظی خواهند بود."

آقای بهمنی وقت صحبت می گیرد و می گوید: "من عصبانیت خانم بنی عامر را درک می کنم ولی این بی انصافی است که ما را به خاطر استعفای دیر هنگام به توطئه متهم کنند." ادامه می دهد: "می خواهید باور کنید یا نه، من تا چند روز قبل از استعفای خانم حافظی خبر نداشتم که ایشان می خواهد برای انتخابات کاندیدا شود." ادامه می دهد: "اگر او کاندیدا نمی شد، ما همچنان رئیس جمهور را به سایر رقبایش ترجیح می دادیم و یکپارچه پشست سرش باقی می ماندیم. اما حالا که شرایط جوری شده که باید بین خانم حافظی و آقای امینی انتخاب کنیم، انتخاب ما نفر اول است و طبیعتاً در این شرایط، معنی ندارد که در کابینه رئیس جمهور باقی بمانیم و علیه او فعالیت انتخاباتی کنیم."

به هر ترتیب، مانند هفته پیش بدون صحبت کردن مخالف و موافق، رأی گیری می کنیم و استعفای سه عضو دیگر کابینه به تصویب می رسد. بلافاصله بعد از جلسه هیأت دولت، سه نفرشان مشترکاً بیانیه می دهند و موضوع را رسانه ای می کنند.

در بیانیه، از رئیس جمهور با احترام یاد می کنند ولی درست مانند خانم حافظی می گویند که معتقدند آقای امینی، "با وجود تمام ویژگی های مثبتی که دارد، بهترین گزینه موجود برای مقابله با چالش های امنیتی کشور در  دوران گذار نیست".

به علاوه مشخص است که مثل خانم حافظی نیم نگاهی هم به جلب نظر مخالفان فدرالیسم دارند. در بخشی از بیانیه شان تأکید می کنند: "اجرای فدرالیسم به شیوه ای که قدرت حکومت مرکزی تضعیف نشود، چالش امنیتی بزرگی است که رویارویی با آن، نیازمند سیاستمداری قوی تر همچون خانم حافظی خواهد بود."

گروه هایی چون "جبهه ایران" که با تأکید بر مفاهیمی چون امنیت و ملی گرایی وارد عرصه رقابت انتخاباتی شده اند، در حدی طرفدار ندارند که انتخابات را ببرند، اما تأثیر خود را بر عرصه رقابت سیاسی گذاشته اند. تلاش خانم حافظی و حامیانش برای جلب آرای حامیان این گفتمان، به وضوح در شعارهای انتخاباتشان قابل تشخیص است.


برای مطالعه فصل های ۱ تا ۲۰ کتاب "ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹" اینجا را کلیک کنید.


 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

زنگ انشاء: شهر محل سکونت خود را با استفاده از «آرایه تشخیص»...

۲۱ آذر ۱۳۹۵
شراگیم زند
خواندن در ۴ دقیقه
زنگ انشاء: شهر محل سکونت خود را با استفاده از «آرایه تشخیص» توصیف کنید