close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

یک سال بعد از جمعه خونین خاش؛ زخمی‌ که هنوز باز است

۱۲ آبان ۱۴۰۲
رقیه رضایی
خواندن در ۸ دقیقه
۱۸ کشته و ده‌ها زخمی بازمانده اعتراضی مسالمت‌آمیز در روز جمعه، سیزدهم آبان ۱۴۰۱ در شهر خاش هستند
۱۸ کشته و ده‌ها زخمی بازمانده اعتراضی مسالمت‌آمیز در روز جمعه، سیزدهم آبان ۱۴۰۱ در شهر خاش هستند
«علی کرد کلاهوری» ۲۵ ساله بود و متولد اول خرداد ۱۳۷۶ که در جمعه خونین خاش با شلیک مستقیم نیروهای حکومت کشته شد
«علی کرد کلاهوری» ۲۵ ساله بود و متولد اول خرداد ۱۳۷۶ که در جمعه خونین خاش با شلیک مستقیم نیروهای حکومت کشته شد
تصویری از مزار «یونس سلحشوران میربلوچ‌زهی»، جوان ۲۲ ساله‌ای که روز ۱۳ آبان ۱۴۰۱ با گلوله سرکوب‌گران کشته شد
تصویری از مزار «یونس سلحشوران میربلوچ‌زهی»، جوان ۲۲ ساله‌ای که روز ۱۳ آبان ۱۴۰۱ با گلوله سرکوب‌گران کشته شد
«محمد شه‌بخش» دانشجوی دانشگاه آزاد خاش بود و روز جمعه خونین زاهدان در مقابل فرمانداری این شهر با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد
«محمد شه‌بخش» دانشجوی دانشگاه آزاد خاش بود و روز جمعه خونین زاهدان در مقابل فرمانداری این شهر با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد
سازمان‌های حقوق‌بشری بلوچ می‌گویند «یاسر بهادرزهی» نوجوان ۱۷ ساله‌ای با معلولیت شدید ذهنی و جسمی بود
سازمان‌های حقوق‌بشری بلوچ می‌گویند «یاسر بهادرزهی» نوجوان ۱۷ ساله‌ای با معلولیت شدید ذهنی و جسمی بود
عظیم محمودزهی، پدر ۴ فرزند بود. همسرش بعدا در ویدیویی گفت که او رفته بود گواهینامه بگیرد ولی جلوی فرمانداری خاش به او شلیک کردند و کشته شد.
عظیم محمودزهی، پدر ۴ فرزند بود. همسرش بعدا در ویدیویی گفت که او رفته بود گواهینامه بگیرد ولی جلوی فرمانداری خاش به او شلیک کردند و کشته شد.
مبین میرکازهی ۱۴ ساله بود. پدرش کارگر بود و خانواده او را با سختی بزرگ کرده بودند. بعد از کشته شدن مبین در روز جمعه خونین زاهدان، مادرش بیمار شده است.
مبین میرکازهی ۱۴ ساله بود. پدرش کارگر بود و خانواده او را با سختی بزرگ کرده بودند. بعد از کشته شدن مبین در روز جمعه خونین زاهدان، مادرش بیمار شده است.

 ۱۸ کشته و ده‌ها زخمی بازمانده اعتراضی مسالمت‌آمیز در روز جمعه، سیزدهم آبان ۱۴۰۱ در شهر خاش هستند؛ «جمعه خونین خاش» و روزی که ماموران حکومت با سلاح جنگی به زنان و مردان معترض شلیک کردند و جان ۱۸ نفر، از جمله دو کودک که یکی از آن‌ها نوجوان ۱۷ ساله‌ای با معلولیت شدید جسمی و ذهنی بود را گرفتند.

این گزارش، روایت زندگی، مرگ و رنج خانواده‌های کشته شدگان جمعه خونین خاش است؛ جان‌های شیرینی که برای دادخواهی کشته شدگان زاهدان رفته بودند اما هرگز به خانه بازنگشتند.

***

کمتر از یک ماه بعد از کشتار نمازگزاران و معترضان مسالمت‌جو در زاهدان، شهروندان بلوچ روز جمعه سیزدهم آبان ۱۴۰۱ در شهر خاش به مقابل فرمانداری رفتند تا اعتراض کنند اما سلاح‌های سرکوب‌گران این بار آن‌ها را نشانه رفتند.

بنا به گزارش سازمان‌های حقوق‌بشری بلوچستان، ۱۸ نفر در آن روز و روزهای بعد به‌ دلیل جراحات ناشی از شلیک مستقیم ماموران کشته شدند. 

شاهدان عینی همان زمان به سازمان حقوق‌بشری «حال‌وش» گفته بودند: «نیروهای امنیتی که از قبل روی ساختمان فرمانداری مستقر شده بودند، به ‌سوی مردم داخل خیابان‌ها با گلوله جنگی شلیک مستقیم کردند.»

حال‌وش در آخرین گزارش خود نوشت فقط توانسته است نام ۱۱ نفر از کشته شدگان جمعه خونین خاش را علنا اعلام کند و بقیه خانواده‌ها به‌دلیل فشارهای امنیتی خواسته‌اند که نامی از عزیز کشته شده‌ آن‌ها منتشر نشود.

همان‌زمان مولوی «عبدالحمید اسماعیل‌زهی»، امام جمعه اهل سنت زاهدان و رهبر اعتراضات مردمی بلوچستان کشته شدن ۱۶ نفر را در تجمع سیزدهم آبان خاش تایید کرد. 

به گفته فعالان حقوق‌بشر بلوچ، در همان روزهای نخست بعد از جمعه خونین خاش دو نفر دیگر نیز به‌دلیل شدت جراحات وارده ناشی از شلیک مستقیم سرکوب‌گران جان باختند؛ شهروندانی عمدتا جوان که شور زندگی و امید به گشایش از فقر، محرومیت و سرکوب گسترده در بلوچستان، آن‌ها را به خیابان کشانده بود.

 

کودکان خفته در خون خاش: مبین و یاسر

از نزدیکان خانواده «مبین میرکازهی» است؛ کودک ۱۴ ساله‌ای که روز ۱۳ آبان ۱۴۰۱ مقابل فرمانداری خاش با شلیک سلاح جنگی کشته شد. به «ایران‌وایر» می‌گوید از روزی که مبین کشته شد، مادرش بیمار است و برای خانواده تنگدست و فقیرشان رمقی نمانده است: «قبلا در شهر ما بودند ولی به‌خاطر فقر رفتند سمت خاش؛ به‌ خاطر این‌که بچه‌اش بتواند درس بخواند. با سختی بزرگش کردند. حتما درباره مبین بنویسید، واقعا این بچه مظلوم بود؛ هم خودش و هم خانواده‌اش.»

او که به دلایل امنیتی از بردن نامش معذوریم، می‌گوید: «پدر مبین کارگر است. هر شش ماه، سه چهار ماه می‌رفت طرف‌های بندرعباس برای کارگری. آن روزی که کشته شد، به پدرش زنگ زده بودند که آقا بیا فرزندت مریض است! چنین فاجعه‌ای اتفاق افتاده بود. با سیاستی کشاندنش خاش و آن‌جا فهمید بچه‌اش کشته شده است.»

این فرد نزدیک به خانواده مبین هم‌چنین می‌گوید: «مجبورشان کردند بروند پول بگیرند، سکوت کنند و از حق شکایت‌ خود بگذرند. خیلی آزارشان دادند، به‌حدی که مادرش از زمان کشته شدن مبین واقعا بیمار شده است.»

مبین میرکازهی دانش‌آموز بود اما به گفته فعالان بلوچ، به جای این‌ که روز ۱۳ آبان در تظاهرات حکومتی مربوط به «روز دانش‌آموز» در ایران شرکت کند، به محل اعتراضات مردمی علیه حکومت رفت و همان‌جا گلوله‌های جنگی سرکوب‌گران حکومت جان کوچکش را گرفت.

«یاسر بهادرزهی» ۱۷ ساله، دیگر نوجوان جان باخته روز جمعه خونین خاش است؛ نوجوانی که به گواه عکس‌ها و ویدیوهایی که بعد از قتلش منتشر شدند، با معلولیت شدید جسمی و ذهنی دست و پنجه نرم می‌کرد.

فعالان بلوچ می‌گویند که او احتمالا حتی در تجمع اعتراضی سیزدهم آبان هم شرکت نکرده بود ولی جسم بی‌جانش یک روز بعد صدها متر آن‌طرف‌تر از محل اعتراض، در زمین‌های خالی اطراف فرمانداری خاش پیدا شد؛ جسم بی‌جانی خون‌آلود که با گلوله‌های جنگی سرکوب‌گران هدف گرفته شده بود. 

 

جوانانی با گلوله‌هایی در سر و سینه: محمد، صادق و علی

«محمد شه‌بخش» دانشجو بود؛ دانشجوی دانشگاه آزاد خاش و ساکن روستای «بیت‌آباد» از توابع بخش مرکزی خاش. روز جمعه سیزدهم آبان برای اعتراض به کشتار مردم زاهدان به خیابان رفته بود که هدف گلوله‌های سرکوب‌گران قرار گرفت و جان باخت. 

«یونس سلحشوران (میربلوچ‌زهی)» متولد پنج دی ۱۳۷۸ بود؛ جوانی ۲۲ ساله که روز سیزدهم آبان ۱۴۰۱ در اعتراضات شهر خاش با گلوله ماموران حکومت کشته شد. در ویدیوهایی که از آن روز بیرون آمده‌اند، در میانه اعتراض، جسم بی جان او در حالی‌ که سایر معترضان شعار «الله‌اکبر» سر می‌دهند، روی زمین است. لحظاتی بعد مردم او را از روی زمین بلند کرده و با خود می‌برند.

هم‌چنین عکسی از مزار یونس در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که روی سنگ ایستاده مزارش نوشته شده است: «یارب! شهیدان در شهادت چه دیدند کز ما بریده سوی تو هجرت گزیدند؟»

یک فرد آگاه درباره نوشته روی سنگ مزار یونس به «ایران‌وایر» می‌گوید: «در بلوچستان کشته شدگان خیزش اعتراضی را شهید می‌نامند. اگرچه حکومت سعی کرده است که آن‌ها را شهید خودش جا بزند، خانواده‌های بسیاری علی‌رغم فقر و تنگدستی مقاومت کرده‌اند و حاضر نشده‌اند شهدای بلوچستان به‌عنوان شهید حکومت جا زده شوند.» 

او توضیح می‌دهد: «بسیاری از مردم بلوچستان مسلمان معتقد ولی مخالف حکومت و جور و ستم آن هستند و تاکنون اجازه نداده‌اند حکومتی که با دروغ ارزش‌های مذهبی مردم را برای خودش مصادره کرده است، این کار را با کلمه‌هایی مثل شهید هم انجام دهد.»

یونس سلحشوران در روستای محل زندگی‌ خود در «نازیل» تفتان به خاک سپرده شده است.

«صادق آرامش (براهویی)» نیز همان روز و در همان حوالی با شلیک مستقیم نیروهای سرکوب‌گر کشته‌ شد.

صادق آرامش موذن و خدمت‌گزار مسجد «معراج» خاش بود؛ فردی که به گواه نزدیکانش، برای اعتقادات خود، حمایت از مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی و دادخواهی نمازگزارانی که روز جمعه خونین زاهدان کشته شده بودند، آن روز در میان معترضان خاش بود.

تصاویری از صادق بعدا منتشر شدند که صورتش را غرق در خون، در حالی‌ که یک چشمش هنوز باز است، نشان می‌دهند. گلوله جنگی ماموران حکومتی از پشت به سر صادق برخورد کرده بود. 

در ویدیویی که بعدا مسجد جامع «الخلیل» خاش منتشر کرد، مردی که تصویری از صادق را در دست دارد، در حضور مردم خود را به‌ عنوان یکی از اعضای خانواده صادق معرفی می‌کند و می‌گوید: «مسوولین محترم گفته‌اند که این شهدا و افراد زخمی‌ شده روز جمعه سیزده آبان ۱۴۰۱ اراذل و اوباش بودند.» 

او می‌گوید: «نه، عزیزان این‌ها هیچ‌گاه اراذل و اوباش نبودند؛ یا محصل بودند یا مکانیک یا طلبه و یا کاسب اما هیچ‌کدام اراذل و اوباش نیستند. این‌ها یک تهمت واهی هستند به این شهدا.»

این مرد میان‌سال سپس با بغضی در گلو و اشاره به تصویر صادق آرامش ادامه می‌دهد: «بغض گلوی من را گرفته است. کجای این اراذل و اوباش بود.»

او سپس از تهمت‌ها و آزار و اذیت خانواده خود و سایر کشته‌شدگان می‌گوید: «بغض نمی‌گذارد که صحبت کنم؛ تهمت‌هایی که به ما زدند، تهمت‌هایی که به این شهدا زدند. تمام این‌ها مادران و خواهران داغ‌داری که در این‌جا حضور دارند، خودشان تک تک صحبت خواهند کرد. عرض دیگری ندارم و هیچ خواسته‌ای از نظام نداریم؛ نه خواسته گرفتن عنوان شهدا و نه تقاضای دیگری. تنها تقاضای همه ما که این‌ جا حاضریم، محاکمه و مجازات عاملین و کسانی‌ است که این جنایت را مرتکب شدند.»

«علی کرد کلاهوری (مرادزهی)» هم ۲۵ ساله بود، متولد اول خرداد ۱۳۷۶ که در جمعه خونین خاش با شلیک مستقیم نیروهای حکومت کشته شد. 

به گفته فعالان بلوچ، علی معلم مدرسه ابتدایی روستای «بورتا پایین» از توابع شهرستان میرجاوه بود و هم‌زمان در مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد خاش هم تحصیل می‌کرد.

روی سنگ مزار او نوشته شده است: «بای ذنب قتلت.» 

یعنی به کدامین گناه کشته شدی؟! 

در ویدیویی که از علی منتشر شده، او با احساس در حال خواندن آهنگی به زبان بلوچی است، در حالی‌که کتابی روی پاهایش قرار دارد. 

 

پدری با ۴ فرزند؛ عظیم محمودزهی

«عظیم محمودزهی» حدود ۴۰ ساله بود. فردی نزدیک به خانواده او به «ایران‌وایر» می‌گوید از او چهار کودک خردسال به یادگار مانده است. عظیم کارگر بود و وانت‌بار داشت و محصولات کشاورزی را در شهرهای مختلف بلوچستان جابه‌جا می‌کرد.

این فرد آگاه هم‌چنین می‌گوید: «در بلوچستان سخت است که با وجود مشکلات اقتصادی و معیشتی، یک فرد متاهل و دارای فرزند سوخت‌بر نشود و با جانش سودا نکند. اما عظیم می‌خواست برای بچه‌هایش زنده بماند ولی او را کشتند.»

در ویدیویی که از همسر عظیم محمودزهی منتشر شد، او که در کنار طفلی چهار پنج ساله نشسته است، به زبان بلوچی می‌گوید: «من بی‌نظیر یاراحمدزهی هستم. اسم شوهرم شهید عظیم محمودزهی است.»

او ادامه می‌دهد: «من می‌خواهم از این‌ها (حکومت) بپرسم که شوهرم مگر چه‌کار کرده بود که شهیدش کردند؟ چه جنایتی کرده بود که باید شهیدش می‌کردند؟»

می‌گوید: «همسرم از بدبختی و درماندگی رفته بود امتحان گواهی‌نامه بدهد که نرسیده به فرمانداری خاش به سرش شلیک کردند.»

او در این ویدیو می‌گوید: «بعد از این‌ که تیر توی سرش شلیک کردید، او را بردید و در خاک‌ها انداختید. گوشی‌اش را برداشتید، ساعتش را باز کردید، سوییچ ماشین، گواهی‌نامه، کارت پایان خدمت و انگشترش را بر داشتید، چرا خودش را توی بیابان انداختید؟ فکر می‌کنید خدا شما را به حال خودتان رها می‌کند؟ نه، من در همین مسجد دعا می‌کنم که خدا شما را رسوا کند.»

این زن که حالا با حضور دختر و پسر خردسالش، صحبت کردنش خطاب به دوربین تبدیل به گریه می‌شود، می‌گوید: «با چهار تا بچه چه‌کار کنم؟ شما چهار بچه را یتیم کردید. الان این بچه می‌پرسد پدرم کجا است؟ چه جوابی به او بدهم؟ می‌گوید برو پدرم را از زیر خاک بیرون بیاور! فکر کرده‌اید خدا شما را نمی‌گیرد؟ او بی‌کس و بی‌آزار بود.»

در یک سال گذشته جمهوری اسلامی عاملان و آمران کشته شدگان دو جمعه خونین زاهدان و خاش را معرفی و محاکمه نکرده است. 

با این حال، زخم زاهدان و خاش باز است و اعتراضات مردم هر جمعه در زاهدان با وجود سرکوب گسترده و بازداشت‌های فله‌ای هنوز ادامه دارد.

 

حقوق شما

«موسی برزین خلیفه‌لو»، حقوق‌دان و مشاور «ایران‌وایر» پیش‌تر به خانواده‌های جان‌باختگان اعتراضات توصیه کرده بود که درباره نحوه مرگ عزیزان‌شان به رسانه‌ها و نهادهای حقوق بشری اطلاع‌رسانی کنند. 

به گفته این حقوق‌دان، ثبت شکایت از سوی خانواده‌های جان‌باختگان در قوه قضاییه نیز به مستندسازی این پرونده‌ها کمک می‌کند: «هیچ‌کس انتظار ندارد که قوه قضاییه به این شکایت‌ها توجه کند ولی ثبت رسمی این پرونده‌ها در دادگاه می‌تواند به فشار نهادهای بین‌المللی برای کشف حقیقت در این مورد کمک کند.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

سکوت ماه‌منیر؛ چرا مادر کیان پیرفلک دیگر حرف نمی‌زند؟

۱۲ آبان ۱۴۰۲
ثمانه قدرخان
خواندن در ۴ دقیقه
سکوت ماه‌منیر؛ چرا مادر کیان پیرفلک دیگر حرف نمی‌زند؟