برای پرش «محمد عباسی» از معاونت استانداری به وزارت و رویای ریاستجمهوری، یک نیم دوره نمایندگی هم کافی بوده است. نماینده گرگان در مجلس هفتم و وزیر تعاون و وزیر ورزش دولت «محمود احمدینژاد» و کاندیدای ریاست جمهوری ۱۴۰۰، از مصادیق افرادی است که از کرسی نمایندگی مجلس به عنوان نردبان قدرت استفاده کرده است.
***
«سمت وزارت، یک پست کاملا مدیریتی و سیاسی بهعنوان درک کلان است. خواه وزارت ارشاد باشد یا امور خارجه، یا ورزش یا کشاورزی؛ موضوع مدیریت کلان کشور است. افرادی باید بیایند که پیش از ورود به آن، تجربیات مدیریتی این سطوح را داشته باشند و مسائل کلان مدیریتی و روابط نظام را شناخته باشند. سرنوشت کشور را نمیشود با آزمونوخطا پیش برد و با افرادی به این ابعاد در این چنین جایگاههای بزرگ ریسک کرد. یکی از بزرگترین خطاها این است که افراد کوچک، بر امور بزرگ گمارده شوند.»
این سخنان محمد عباسی پس از پایان ماموریت خود در وزارت ورزش و جوانان است. عباسی پیش از تصدی وزارت ورزش، وزیر تعاون و رفاه اجتماعی دولت محمود احمدینژاد بود. پرسش این است، آیا او پیش از تصدی وزارت تعاون، تجربه پست کلان مدیریتی داشت یا خود محصول آزمونوخطا بود؟
محمد عباسی حدود دو سال پس از ورود به مجلس هفتم از حوزه انتخابیه گرگان و آققلا، از سوی محمود احمدینژاد بهعنوان کاندیدای وزارت تعاون و رفاه اجتماعی پیشنهاد شد و نمایندگان مجلس نیز به او رای اعتماد دادند تا او در نیمههای دوره نمایندگی، با مجلس خداحافظی و راهی کابینه شود.
ولی آیا هیچ پست کلان مدیریتی همچون معاونت وزارت یا ریاست یک سازمان ملی را تجربه کرده بود که به وزارت جهش کرد؟ خیر! محمد عباسی پیش از ورود به مجلس، یک مدیر میانی استانی بود که حتی بهعنوان استاندار فعالیت نکرده بود. بالاترین سمت او پیش از ورود به مجلس و تصاحب کرسی وزارت تعاون، معاونت اداری مالی استانداری مازندران و مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان و رییس دفتر بازرسی شورای نگهبان در استان مازندران و مدیرمسوول هفته نامه شمال بود.
او با چنین سابقهای و در دورهای که شورای نگهبان با رد صلاحیت گسترده اصلاحطلبان، عملا انتخابات را به ادعای رییسجمهور و رییس مجلس وقت، غیررقابتی کرده بود، توانست وارد مجلس هفتم شود و پس از دو سال نمایندگی مردم گرگان در مجلس، وزیر تعاون و رفاه اجتماعی شد؛ بدون اینکه حتی یک روز در تهران بهعنوان مرکز قدرت، کار مدیریتی در سطح ملی کرده باشد.
عباسی میگوید کسی که میخواهد وزیر شود، باید تجربه مدیریت کلان داشته باشد و مسائل کلان مدیریتی و روابط نظام را شناخته باشد، اما خود واجد این شرایط نبود، یا حداقل سابقه مدیریت در سطح کلان را نداشت. فقط ممکن است بتوان گفت او روابط نظام را خوب شناخته بود، چراکه با دو سال فرصت خودنمایی در مجلس، توانست به وزارت برسد و بعد از وزارت با حکم مقام رهبری، به عضویت هیات امنای بنیاد مستضعفان برسد و در دولت «ابراهیم رئیسی»، راهی وزارت کشور شود تا در مقام معاونت وزیر و رییس سازمان اجتماعی کشور فعالیت کند و حتی خود را در موقعیت کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری ببیند.
اظهارات او نیز نشاندهنده همین شناخت روابط درون نظام جمهوری اسلامی است.
او طی سخنانی در جمع اصولگرایان استان گلستان میگوید: «رهبری عزیز فصلالخطاب ماست، درخشانترین دوران خدمت در کشور در دوران احمدینژاد بود که انشاالله دوباره تکرار شود. تمایلی برای کاندیداتوری مجلس ندارم و در زمان مجلس هفتم هم باتوجه به تکلیفی که داشتم آمدم و معتقد بودم که مجلس ششم بد و ضد ولایی بوده و لذا، بر خود واجب کفایی دیدم که بیایم.»
بیان این جمله از سوی محمد عباسی نشان میدهد که روابط درون نظام را خوب میشناسد، وقتی در توصیف خود میگوید: «ولایتمدار و سربازی ناچیز برای نظام و مردم هستم.»
محمد عباسی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ اعلام کاندیداتوری کرد، ولی پیش از اعلام اسامی کاندیداهای تایید صلاحیت شده، بهنفع ابراهیم رئیسی از دور انتخابات کنار کشید و انصراف خود را اعلام کرد.در دولت ابراهیم رئیسی ولی باوجود اینکه برای بازگشت به کرسی وزارت ورزش اعلام آمادگی کرده و گفته بود: «امثال ما سربازیم. اگر لازم باشد، نباید مضایقه داشته باشیم»، موقعیتی بهتر از معاونت وزیر کشور کسب نکرد.
منافع فردی و نگاه به کرسی نمایندگی بهعنوان یک رانت
«مصطفی خسروی»، روزنامهنگار و از فعالان اسبق جنبش دانشجویی در پاسخ به این سوال که ساختار نظام سیاسی در ایران با چه معضلی دستبهگریبان است که یک نماینده مجلس بدون نگرانی از عواقب عملکرد، میتواند منافع فردی و گروهی را جایگزین منافع ملی کند، به «ایرانوایر» میگوید: «حسابرسی، مسولیتپذیری و پاسخگویی، اساسا در نظام جمهوری اسلامی امری معمول و پذیرفته شده نیست، به همین دلیل افرادی هم که در عرصه عمومی و قدرت حضور پیدا میکنند، خودشان را مقید به این اصول دموکراتیک نمیدانند.»او با بیان اینکه نمایندگان مجلس عموما با تبلیغات محلی و از دل روابط قومی، قبیلهای و طایفهای بر کرسی نمایندگی تکیه میزنند، میگوید: «برای بسیاری از این دست نمایندگان، حتی فهم "منافع ملی" دشوار است. اینها عموما نقشه و طرحی برای پیگیری منافع عمومی ندارند، چون اصلا نمیتوانند این منافع را درک کنند. از سوی دیگر وقتی چنین فردی با چنین مشخصهای وارد مناسبات قدرت میشود، خیلی زود جذب باندهای اقتصادی و پولی میشود و منافعی که از این رانت بدست میآورد آنقدر زیاد است که برایش منافع عمومی کلا رنگ میبازد.»
خسروی دلیل بروز این اتفاق را، تصاحب نکردن کرسیهای نمایندگی از کانال احزاب میداند و میگوید: «وقتی فردی از کانال احزاب و نهادهای مدنی وارد مجلس میشود و تنها ۴ سال یک بار برای گرفتن رای یاد مردم میافتاد، طبیعی است که در دوره نمایندگی هم در چرخههای آلوده به فساد قرار میگیرد و غیر از این هم نمیتوان انتظار داشت.»
به باور این روزنامهنگار، حاکمیت از این وضعیت استقبال میکند و میگوید نظام سیاسی ایران طی دو دهه گذشته با تحریمهای گسترده اقتصادی مواجه بوده و برای عبور کردن از این وضعیت، استراتژی «دور زدن تحریمها» را در پیش گرفته است. وقتی کلیت نظام برای دور زدن تحریمها، خود را مقید به هیچ قانون و ضابطهای نمیداند و حتی آن را توجیه میکند، همین مساله به نمایندگان و حتی به مدیران میانی هم سرایت پیدا میکند و فساد را به همه سطوح تسری میدهد.
او میافزاید: «در نظامی که فساد سیستماتیک شده، نماینده مجلس نمیتواند غیر از این باشد. بسیاری از نمایندگان در دوره نمایندگی، با خیالی آسوده و بدون هرگونه نگرانی از عواقب عملکرد خود، نهایت بهره را از رانت نمایندگی میبرند و پیگیری منافع فردی و گروهی، اولویت اول و آخر آنهاست.»
مستاجر و شرمنده خانوادهام هستم
محمد عباسی پس از حدود دو سال نمایندگی مجلس و شش سال وزارت در وزارتخانه تعاون و ورزش، در سال ۱۳۹۳ در مصاحبهای میگوید: «من درحالحاضر مستاجرم و خانه ندارم و امیدوارم خانوادهام مرا ببخشند. هیچکدام از پسرهایم باتوجه به مدرک فوق لیسانس به بالا، هنوز شغل دولتی ندارند.»
ظاهرا او هم در جرگه مدیران مستضعف نظام جمهوری اسلامی است که اموالی برای گزارش کردن ندارد و شاید هم به همین دلیل، به عضویت هیاتامنای بنیاد مستضعفان درآمده است.
او در خصوص «کمیل عباسی»، پسر خود میگوید: «کمیل فرزند ارشد من برای جلوگیری از جوسازیها اگر مجبور میشد مرا ملاقات کند، باید با نام مستعار وارد وزارت ورزش میشد.» اما هفتهنامه تماشاگران در خصوص نقش «کمیل» در وزارت ورزش مینویسد: «کمیل عباسی، پسر محمد عباسی وزیر سابق وزارت ورزش و جوانان، حضور پررنگی در وزارت ورزش داشت. رفتوآمدهای پیدرپی او این شائبه را ایجاد کرده بود که در تصمیمات وزیر نقش پررنگی دارد. در دوران وزارت عباسی گفته میشد همه تیزرهایی که از زیرنظر وزارت ورزش و جوانان در تلویزیون پخش میشد، در شرکت تبلیغاتی کمیل ساخته میشد.» خبری از تکذیب این ادعا توسط عباسی یا اعلام جرم علیه این نشریه به دادگاه مطبوعات در دست نیست، که میتواند ادلهای بر معتبر بودن این ادعا باشد.
مخالف حضور زنان در ورزشگاهها
محمد عباسی در دوره وزارت، از مخالفان ورود زنان به ورزشگاهها بود، او در مصاحبهای و در پاسخ به سوالی در خصوص دلیل بیپاسخ ماندن مطالبه ورود زنان به ورزشگاهها در دوره وزارت خود میگوید: «حتما حضور نوامیس مردم آن هم با ادبیاتی که شما در بعضی از تماشاچیها در زمان بازی دیدهاید، درست نیست. ادب، مکتب، تدبیر و عقل حکم میکند که شما ابتدا بسترهای لازم فرهنگی و زیرساختی آن را فراهم کنید.»
اظهاراتی که سالهاست مدیران نظام جمهوری اسلامی برای فرار از پاسخگویی مطرح میکردند و تا فشار بینالمللی آنها را مجبور به پذیرش زنان در مسابقات بینالمللی فوتبال نکرد، در ورزشگاهها را به روی زنان، هرچند به صورت گزینشی، باز نکردند.
بااینوجود این اظهارات محمد عباسی را هم باید در راستای شناخت روابط درون قدرت در ایران ارزیابی کرد. برای بقاء در قدرت در نظام جمهوری اسلامی، باید قطب نمایات در جهت ولایت تنظیم شده باشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر