«احمد علمالهدی»، امامجمعه مشهد گفته است دانشجویان نخبه برای بهرهمندی از رفاه مالی بیشتر مهاجرت میکنند. «ابراهیم رئیسی»، رییس دولت هم پیش از پدر همسر خود از نخبگانی که به ادعای او برای پول بیشتر مهاجرت میکنند، انتقاد کرده بود.آیا متخصصان و افرادی که نخبه خوانده میشوند، تنها برای پول بیشتر مهاجرت میکنند؟ «ایرانوایر» در این گزارش پای صحبت برخی از نخبگان ایران نشسته است. این افراد از دلایل خود برای مهاجرت یا اقدام به مهاجرت گفتهاند.
***
۱۸ آذر ۱۴۰۲، در ادامه برنامههای حکومتی که به مناسبت «روز دانشجو» برگزار شد، احمد علمالهدی، امامجمعه مشهد در سخنانی در جمع شماری از دانشجویان، استادان و تشکلهای دانشجویی «دانشگاه علوم پزشکی» این شهر، دانشجونخبگان ایرانی را متهم کرد که برای بهرهمندی از رفاه مالی ایران را ترک میکنند.نماینده رهبر جمهوری اسلامی در خراسانرضوی دلیل اقدام به مهاجرت نخبگان و اقشار متخصص در ایران را «سوار شدن بر خودروی لوکستر و زندگی در خانههای بزرگ» عنوان کرد و با حمله به نخبگان مهاجرت کرده گفت: «عناصری هستند که سالها از امکانات کشور استفاده کردند و به درجه نخبگی رسیدند اما فقط به این دلیل که در فلان کشور همسایه امکانات بیشتری میدهند، چشم بر رنج ملتشان میبندند تا خودرو لوکستر سوار شوند و در خانه وسیعتر زندگی کنند.»پیش از این، در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ابراهیم رئیسی، داماد علمالهدی و رییس دولت سیزدهم در جمهوری اسلامی با اظهاراتی مشابه، از نخبگانی که به ادعای او برای «پول بیشتر» از ایران مهاجرت میکنند، انتقاد و به شکل تلویحی آنها را متهم کرده بود که «وطندوستی» ندارند.
«بهنام» یکی از نخبگان شناخته شده در حوزه صنعت در ایران است. او که در یکی از دانشگاههای معتبر ایران تحصیل کرده، در مدارس «سمپاد» (سازمان ملی استعدادهای درخشان) درس خوانده و به گفته خودش، رشته تحصیلی خود را آگاهانه انتخاب کرده است.
بهنام با وجود دریافت پذیرش از یکی از بهترین دانشگاههای کانادا، سه روز پیش از مهاجرت به دلایل کاملا شخصی از رفتن صرفنظر کرده بود. او در گفتوگو با «ایرانوایر»، بخشی از مشکلات خود را به عنوان کسی که در حوزه تحقیق و پژوهش گام بر میدارد، اینگونه بیان میکند: «راستش اینها که الان دارم برای شما تعریف میکنم، حالا دیگر چیزهای افتخارآمیزی برایم نیستند و برخی حتی حکم تبعیضهایی را دارند که شاید بهتر بود نباشند و زندگی نزدیک به نرمالتری نصیب من میشد. روزهای دشوار جنگ در کودکی سراسر تروما و محرومیت از حداقلها، به ویژه وقتی که مرکزنشین نیستی، ما را خواه و ناخواه در مسیرهایی قرار میدادند که بخواهیم خودمان را ثابت کنیم. به همین دلیل من برای ورود به مدارس سمپاد خیلی تلاش کردم؛ جایی که حالا انتقادات زیادی به آن وارد است و من خودم هم یکی از منتقدانش هستم. اما بعد از آن و در دوره لیسانس، آگاهانه رشته تحصیلی خود را انتخاب کردم؛ رشتهای که احساس میکردم جا برای کنکاش در آن زیاد است. از همان موقع هم واقعیت جاری این بود که فکر میکردم بتوانم در سطح نوینی از پیشرفت و تکنولوژی در دنیا کمککننده باشم.»
این فارغالتحصیل رشته مهندسی مواد پیشرفته کارهای پژوهشی و تحقیقاتی گستردهای کرده و در حوزه صنعت به صورت مستقل فعالیتهای زیادی انجام داده است. او به «ایرانوایر» میگوید: «ایدههایی داشتم که در ابتدا خودم هم باورم نمیشد، چون واقعا بخشی از آنها در کلاس جهانی بودند. اما من به عنوان کسی که کار توسعه تکنولوژی انجام میدهد، از وقتی خودم را در این مسیر به یاد میآورم، با مشکل بودجه تحقیقاتی مواجه بوده و هستم. این را هم بشود حل کرد، گام بعدی، عدم درک ایدهها و پروپاگاندای بیخودی است که نسبت به خیلی از طرحها ایجاد میشود. از طرحها به صورت یک بلندگوی تبلیغاتی سوء استفاده میکنند اما میدانی که ته آن قرار نیست دست تو به عنوان پژوهشگر گرفته شود. ما در بسیاری موارد حتی در تامین کالاهای اولیه یا بسیاری از مسایل تکنولوژیکی که در دنیا روتین شده و به راحتی انجام میشوند، دستهایمان بستهاند. این در حالی است که مقامات کشورمان مدعی به فضا رفتن، توسعه تکنولوژی نانو و مسایلی از این دست هستند؛ ادعاهایی که با واقعیت جاری جامعه همخوانی ندارند.»
بهنام علت اقدام برای ادامه تحصیل در کشوری دیگر را دسترسی به امکانات نوین و برای تحصیل باکیفیت در مقطع دکترا عنوان میکند و میگوید: «قصدم این بود که در رشته مهندسی مواد پیشرفته ادامه تحصیل بدهم. ما در این رشته خیلی نیازمند ابزارهای پیشرفته هستیم؛ میکروسکوپهای پیشرفته میخواهیم. دسترسی به دانش روز دنیا میخواهیم. در تامین مواد تحقیقاتی و پژوهشی نباید مشکل داشته باشیم. من به عنوان کسی که در ایران درس خوانده و کار پژوهشی کردهام، میدانستم تقریبا به هیچکدام از اینها دسترسی نخواهم داشت. اما در عین حال از من انتظار میرود که پژوهشها را در سطح جهانی انجام بدهم.»
او میگوید ایدههایی را اجرا کرده است که در شرایط نرمال شاید منفعتش به کل دنیا برسد و خو را در برابر این ایدهها مسوول میداند: «باید آنها را به سرانجام برسانم ولی راستش را بخواهید، ایران در تحصیلات تکمیلی، در آنچه که پژوهش واقعی نامیده میشود، نه تنها امکاناتی در اختیار تو نمیگذارد که ارزشی هم برای این کارها قائل نیست. در نتیجه، یا باید یک سری داکیومنتها و مدارکی که مد نظر هیات حاکمه است را داشته باشی و بدهی بیایند تبلیغاتش را بکنند، فارغ از این که نتیجه اینها چیست، چون بخش عمدهای از این مدل کارهای فیک است و چیزی در انتها تولید نمیشود؛ نمونهاش ادعاهایی که در مورد پیشرفتهای ایران در حوزه نانو میکنند که اهل فن میدانند کشوری که حتی یک میکروسکوپ الکترونیکی عبوری قابل استفاده در کل دانشگاههایش نداره، چهطور میتواند از نانو ساینس صحبت کند؟»
به گفته این جوان نخبه، مجموعه این عوامل به همراه یاس و ناامیدی و پروندهسازیها برای او بعد از درگیریهای سال ۱۳۸۸، مجابش کرده بودند که دستکم در جایی دیگر تحصیل باکیفیت در مقطع دکترا را تجربه کند: «موفق شدم در یکی از بهترین دانشگاههای کانادا پذیرش بگیرم اما نتوانستم فاصله طولانیمدت از خانوادهام را تحمل کنو و سه روز پیش از رفتن به استادم زنگ زدم و انصراف دادم. تحصیلم را در مقطع دکترا در ایران به اتمام رساندم و به رغم محدودیتهای بسیار، تلاش میکنم در زمینه تحقیق و پژوهش همه توانم را به کار ببندم.»
بهنام به گواه مقالههای متعددی که در معتبرترین ژورنالهای جهان منتشر کرده و سمینارهایی که از اقصی نقاط جهان برای سخنرانی به آنها دعوت شده، فردی شناخته شده در حوزه تخصصی خود است اما دانشگاههای ایران او را بهعنوان عضو هیات علمی نمیپذیرند: «علتش ساده است، چون حاضر نیستم در رکاب آقایان باشم. علت این است که شلوار جین میپوشم، ریشم را میتراشم، تیپم غربی است و به جایی وصل نیستم و مستقل هستم. من با این که دانشبنیان نوع یک میشوم اما چون با نهادهای نظامی و امنیتی همکاری نمیکنم، از وامها بیبهرهام. من را در دور تسلسلی میاندازند که از امتیازها بیبهره بمانم. کاری که دوستانم حتی در ترکیه، کشور همسایه در دو روز انجام میدهند، من باید دو ماه بدوم تا انجام بدهم.»
او خطاب به احمد علمالهدی و ابراهیم رئیسی میگوید: «دوستان من و جوانان درخشان این خاک وقتی با همه این مصایب مواجه میشوند، راهی جز رفتن برایشان نمیماند. این را مستقل بگیرید از همه تلاشهایی که باید بکنند برای معاش؛ آنهم نه معاش با کیفیت، فقط برای این که بتوانند ادامه بدهند.»
«شکوفه» و «علی»، زوج جوان تازه مهاجر، ساکن یکی از کشورهای اروپایی هستند. هر دو آنها در مقاطع لیسانس و فوقلیسانس خود رتبههای دو رقمی داشتهاند. شکوفه فارغالتحصیل رشته مهندسی عمران در مقطع کارشناسی ارشد از «دانشگاه تهران» بوده و علی در «دانشگاه صنعتی شریف»، در رشته مهندسی کامپیوتر با گرایش نرمافزار تحصیل کرده است. آنها با پذیرش در دو دانشگاه فنی و مهندسی مختلف در یک کشور بعد از تعطیلات ژانویه ۲۰۲۱ در مقطع دکترا تحصیلات خود را آغاز کرده و حالا هر یک در یکی از شرکتهای مطرح مرتبط با رشته خود مشغول به کار هستند.
شکوفه در پاسخ به این سوال که چرا به عنوان یک فرد نخبه اقدام به مهاجرت کرده است، به «ایرانوایر» میگوید: «واقعیت این است که ما به عنوان متولدین دهه دشوار ۶۰، همه زندگی خود را در رقابت و تنازع برای بقا سپری کردیم. ما کسانی بودیم که در مبارزهای مثل کنکور پیروز شدیم و بسیار تلاش کردیم که از مسیر تحصیل در رشتههای فنی برای آینده کشورمان مفید باشیم. اما هر چه بیشتر زحمت کشیدیم، کمتر قدر دیدیم.»
او به عنوان یک زن که در رشتهای فنی تحصیل کرده است، تبعیض گسترده جنسیتی در میان دختران و پسران همرشته خود را یکی از مهمترین دلایل اقدام به مهاجرتش عنوان میکند: «در دوره لیسانس خیلی این تبعیض به نظرم نمیرسید. البته که بود اما در مقطع فوقلیسانس، اولویت مشارکت در کارهای تحقیقاتی و پژوهشی برای دانشگاه با حضور پسران بود. در تیمهایی که قرار بود روی پروژههای جهانی کار کنند، حتی وقتی دوستان همکلاسی و اساتید دلسوز در عضوگیری برابری را مراعات میکردند، در نهایت به دلایل واهی زنان از کارهای تیمی کنار گذاشته میشدند و اصلا مقامات دانشگاه حاضر نبودند بودجهای را صرف ما به عنوان دانشجویان متخصص کنند.»
شکوفه میگوید وقتی تصمیم قطعی به رفتن گرفت که در پروژهای که ایدهای درخشان برای آن ارایه کرده بود، در مراحل نهایی کنار گذاشته شد: «ایده را من مطرح و پروژه را تا مرحله نهایی در اجرا رهبری کردم اما وقتی موقع اعزام به یک نمایشگاه بینالمللی شد، در نهایت سه مرد از اعضای گروه برای همراهی پروژه انتخاب شدند.»
میگوید معضل حجاب اجباری و دردسرهایی که به عنوان یک مهندس عمران در پروژههای دانشگاهی داشته است هم از دلایل مهم تصمیم او برای خروج از کشور بودهاند: «ما مهندسهای عمران در موقعیتهای حساس علمی و پژوهشی، در سمینارهایی که دعوت میشدیم، با هزار مساله پیشپا افتاده اما دیوانه کننده مواجه بودیم. روسری، مقنعه، لباس مناسب برای اجرا که معمولا باید ایمن و راحت میبود، در اختیارمان نبود و همه چیز ما را دلزده و سرخورده میکردند.»
علی، همسر شکوفه نیز جلوههای دیگری از محدودیت در دوران تحصیل را تجربه کرده است: «قرار گرفتن در مسیر تکنولوژی یکی از امتیازاتی بود که در دنیای امروز ما با تلاش و محروم ماندن از خیلی لذتهای دوران نوجوانی به آن دست پیدا کردیم. اما شرایط سیاسی و اجتماعی ایران، سرکوب گسترده نهاد دانشگاه و نادیده گرفتن تلاشهای دانشجویان برای رسیدن به توسعه و پیشرفت، فساد ساختاری و نبود امید به آینده از اصلیترین دلایلی هستند که من را به عنوان کسی که عاشق وطن هستم، مجاب کرد تا بروم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر