close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

در سرزمین برادر؛ قصه افغانستانی‌های ایران در جشنواره ساندنس امریکا

۴ بهمن ۱۴۰۲
آرش عزیزی
خواندن در ۱۱ دقیقه
«در سرزمین برادر» که روایت‌گر سه قصه درهم تنیده راجع به زندگی افغانستانی‌های ایران در ۲۰ سال گذشته است، تصویری انسانی و گیرا از شخصیت‌های خود ارایه می‌دهد
«در سرزمین برادر» که روایت‌گر سه قصه درهم تنیده راجع به زندگی افغانستانی‌های ایران در ۲۰ سال گذشته است، تصویری انسانی و گیرا از شخصیت‌های خود ارایه می‌دهد
در سرزمین برادراولین نمایش جهانی خود را در بخش مسابقه جهانی جشنواره ساندنس، معتبرترین جشنواره سینمایی در امریکا تجربه کرد
در سرزمین برادراولین نمایش جهانی خود را در بخش مسابقه جهانی جشنواره ساندنس، معتبرترین جشنواره سینمایی در امریکا تجربه کرد

کمتر پدیده اجتماعی در ایرانِ سال‌های اخیر، به حساسیت و اهمیت حضور افغانستانی‌ها در کشور بوده است؛ جمعیتی که با پنج میلیون نفر، بخشی جدا ناشدنی از جامعه ایران معاصر هستند. با این همه، نه تنها توسط حکومت که از سوی بخش‌های گسترده‌ای از جامعه ایران مورد هجمه‌های مختلف قرار دارند. 

جای تعجب نیست که حضور آن‌ها، روایت سینمایی درخوری نیز پیدا نکرده است. همین باعث ویژه بودن تصمیم «رها امیرفضلی» و «علیرضا قاسمی» شد. این دو کارگردان جوان ایرانی که کارنامه موفقی در زمینه فیلم‌های کوتاه دارند، تصمیم گرفتند اولین فیلم بلند خود را با موضوعیت و مشارکت این جامعه بسازند. 

این کار در عین حال، ورود به جاده‌ای لغزنده است. از آن‌ جا که رها و علیرضا هر دو ایرانی هستند، این‌ که چه‌گونه نگاهی به جامعه افغانستانی‌ها در این فیلم تصویر کنند، حساسیتی دو چندان داشته است. چه‌گونه می‌توان چنین تصویری ترسیم کرد بدون افتادن در دام نگاه از بالا یا قربانی‌انگاری صرف؟ این چالش دشواری است که این دو فیلم‌ساز به خوبی از پس آن بر آمده‌اند. 

«در سرزمین برادر» که روایت‌گر سه قصه درهم تنیده راجع به زندگی افغانستانی‌های ایران در ۲۰ سال گذشته است، تصویری انسانی و گیرا از شخصیت‌های خود ارایه می‌دهد. به طبع وضع این روزهای ایران، تلخی در سراسر آن موج می‌زند اما شخصیت‌هایش قربانی‌های کلیشه‌ای و منفعل نیستند. 

اگر بیننده‌ای چیزی از زمینه داستان و زندگی افغانستانی‌ها در ایران نداند نیز می‌تواند جذب این فیلم و روایت‌گری‌ آن شود؛ از دختر و پسر جوانی که مخفیانه با هم مغازله می‌کنند تا پسرانی که طعمه حرکت‌های خودسرانه سرباز‌های وظیفه نیروی انتظامی می‌شوند که با چوب تهدیدِ «رد مرز»‌ آن‌ها را تهدید می‌کنند. از زوجی که خبر تلخ کشته شدن فرزندشان در «لشکر فاطمیون» در سوریه را دریافت می‌کنند تا خدمتکار خانه‌ای در شمال که با وجود روابط خوب و صمیمانه با صاحب ایرانی ویلا که مقیم کانادا است و هر از چندی به ویلا سر می‌زند، مجبور به پنهان کردن مهم‌ترین واقعیات از آن‌ها هستند. 

در سرزمین برادر اولین نمایش جهانی خود را در بخش مسابقه جهانی جشنواره ساندنس، معتبرترین جشنواره سینمایی در امریکا تجربه کرد. اولین نقدها مثبت بوده‌اند و زمزمه‌ها خبر از نگاه مثبت منتقدین و بازار می‌دهند. 

«نیکی بان»، منتقد نشریه معتبر «اسکرین»، فیلم را درامی سازش‌ناپذیر دانست که در مخلوط کردن امر خصوصی و سیاسی به طرز چشم‌گیری موفق است. 

مهم‌تر آن‌ که فیلم چند روز پیش اولین قرارداد مهم فروش خود را هم داشت. شرکت توزیع «سپتامبر» حق نمایش فیلم را برای حوزه بنلوکس (هلند، بلژیک و لوکزامبورگ) خریداری کرده است. 

در هتل «شرایتون» پارک سیتی، ستاد برگزاری جشنواره ساندنس پای صحبت رها و علیرضا نشستم. فیلم آن‌ها با همراهی بزرگان سینمای ایران، هم‌چون «هایده صفی‌یاری»، تدوین‌گری که با کارهای «اصغر فرهادی» او را می‌شناسیم و «فرشاد محمدی» به عنوان فیلم‌بردار ساخته شده است. 

رها و علیرضا اما مثل بسیاری هنرمندان ایرانی دیگر، در سال‌های اخیر از کشور خارج شده‌اند. رها اکنون در «دانشگاه نیویورک»، در رشته فیلم‌سازی، در مقطع فوق لیسانس درس می‌خواند و علیرضا مقیم پاریس است که از همان‌جا با زوم همراه گفت‌وگو شد. 

از آن‌ها در مورد این پرسیدم که چرا این موضوع را انتخاب و چه کردند تا در دام نگاه کلیشه‌ای نیفتند؛ به‌ویژه که چنین نگاهی در سینمای ایران سابقه نیز دارد و موارد مثبت بازنمایی افغانستانی‌ها را کم می‌توان پیدا کرد. البته یک نمونه را می‌توان فیلم مستند مثل «گود»، ساخته «آیدین حلال‌زاده» و «سپیده سالاروند» دانست که درباره کودکان کار است و از فیلم‌های موفق «جشنواره سینما حقیقت» بود و در امریکا نیز نمایش‌هایی داشت. 

رها و علیرضا توضیح دادند که از عوامل موفقیت‌شان، تماس نزدیک با جامعه افغانستانی در طول سال‌های پژوهش و ساخته شدن فیلم بوده است. البته به گفته آن‌ها، ارتباطات شخصی نیز کمک کرده است. مادر رها مهندس است و پدر علیرضا، پزشک. این گونه است که هر کدام با افغانستانی‌های مختلف و معضلات مختلف‌ آن‌ها آشنا بوده‌اند. 

مهم‌تر از همه اما شاید همکاری با گروه تئاتری بوده است که در ایران توسط خود افغانستانی‌ها اداره می‌شود. این باعث شده بود رها و علیرضا روند کستینگ (انتخاب بازیگر) را در همکاری با این گروه تئاتر انجام دهند.

رها می‌گوید: «تمرین‌های این گروه را دیدیم و کسانی را که می‌خواستیم مصاحبه کنیم، جمع کردیم. این شروع کستینگ خیلی طولانی‌تری شد، چون هر کسی که می‌آمد و با او مصاحبه می‌کردیم، می‌گفت مثلا برادرم هم هست و بگذارید بگویم بیاید! خانواده‌های پنج شش نفری با هم می‌آمدند. خودت هم گفتی که ما توانستیم بازنمایی را درست انجام بدهیم، این برای خود من خیلی دغدغه بود که ما به عنوان دو ایرانی آیا داریم داستانی واقعی از زندگی این افراد به تصویر می‌کشیم یا نه؟‌ ولی در روند کستینگ می‌دیدیم که داستان را برای هر کسی که تعریف می‌کنیم، می‌گوید مثلا بله، برادرم هم این اتفاق برایش افتاده است یا خواهرم و یا عمویم. همین‌ها به ما دوباره ایده جدید می‌دادند برای بازنویسی فیلم‌نامه. می‌فهمیدیم که این‌ها واقعا داستان‌های زندگی آدم‌ها هستند.»

علیرضا می‌گوید: «ما وقتی می‌خواستیم کار را شروع کنیم، یک اصل اساسی اولیه بین خودمان تعیین کردیم؛ این‌ که مرثیه‌نگاری نکنیم راجع به شرایط. در سینمای ایران یا به صورت طنز با افغانستانی‌ها برخورد می‌شود یا به صورت مرثیه؛ یعنی فیلم‌هایی که خیلی تلخ هستند و بیشتر به گریه و زاری می‌پردازند. ما سعی کردیم از این قضیه فاصله بگیریم و به همین دلیل یک سری شرایط گذاشتیم. اولین قانونی که گذاشتیم، این بود که کاراکترهای‌مان باید باهوش باشند. دومین قانون این بود که کاراکترها با این‌ که قربانی هستند اما منفعل نیستند و تمام تلاش‌ خود را می‌کنند که شرایط‌‌شان را تغییر بدهند.»

از مهم‌ترین تصمیمات فیلم، استفاده از بازیگران افغانستانی بوده است. علیرضا می‌گوید: «می‌توانستیم برویم سراغ بازیگران ایرانی و از آن‌ها بخواهیم نقش افغانستانی‌ها را برای‌مان بازی کنند اما استفاده ما از بازیگران افغانستانی باعث شد پل ارتباطی داشته باشیم با بچه‌هایی که جمع می‌شدند و آن‌جا تمرین می‌کردند. به ما خیلی بُعد عمیق‌تری از زندگی‌ آن‌ها را نشان داد.» 

قاسمی به بخشی از فیلم اشاره می‌کند که در آن پدری به دخترش آموزش‌های رزمی مثل ورزش بوکس می‌دهد و می‌گوید: «کاراکتر این نقش را بشیر نیکزاد بازی کرد که اصلا رزمی‌کار است؛ یعنی زندگی این آدم‌ها بخش‌هایی از فیلم‌نامه را تغییر دادند.»

این موضوع محدود به این یک شخصیت هم نبود. قاسمی می‌افزاید: «یادم هست اولین جلساتی که با بچه‌های بازیگرمان تمرین می‌کردیم، می‌گفتم این فیلم‌نامه در اختیار شما است؛ شما نویسنده‌اید، هر سکانس را ببینید و اگر خواستید، می‌توانید بازنویسی و عوض کنید. این به بچه‌ها قابلیت می‌داد که خودشان را بیاورند در فیلم‌نامه و دقیقا هم به ما کمک کنند که ما خودمان را عمیق‌تر ببریم در دل اتفاقاتی که آن‌جا می‌افتد.»

در سرزمین برادر رابطه تنگاتنگ با تاریخ ۲۰ سال اخیر دارد. با حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ آغاز می‌شود و شامل اتفاقات بسیاری در طول این سال‌ها است؛ از افزایش رد مرزها و رفتار خودسرانه با پناهندگان افغانستانی تا اعزام هزاران نفر از آن‌ها به سوریه برای دفاع از حکومت «بشار اسد» و آمال منطقه‌ای جمهوری اسلامی در غالب «لشکر فاطمیونِ» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. 

از رها و علیرضا در مورد روند پژوهش‌شان می‌پرسم. رها می‌گوید: «کتاب و مقاله زیاد می‌خواندیم. یک کتاب که خیلی به ما کمک کرد و عنوانش هم شبیه عنوان فیلم هست، در خانه برادر: پناهندگان افغانستانی در ایران، اثر آرش نصر اصفهانی است. خیلی آمارهای جالب و مفیدی داشت. پادکست رادیو مرز هم خیلی کمک‌مان کرد که پادکستی با مهاجرین افغانستانی داشت و خیلی جالب بود. اما به نظرم مهم‌ترین چیز، همین شش ماهی بود که وقت گذاشتیم برای کستینگ و با آدم‌ها صحبت کردیم. این طور نبود که آدم‌ها بیایند و به آن‌ها بگوییم بیا این را بازی کن! می‌آمدند، می‌نشستند و ما داستان زندگی آن‌ها را گوش می‌دادیم. وقتی می‌دیدیم مثلا اتفاقی برای بیش از ۲۰ تا ۳۰ نفر افتاده است، مطمئن می‌‌شدیم که از لحاظ اصالت کاملا درست است.»

او می‌افزاید: «خیلی از کارمندان مادرم افغان هستند و او خیلی کارهای اداری‌ آن‌ها را پیش می‌برد و به همین علت خیلی با اداره اتباع خارجی رفت و‌آمد داشت. علیرضا هم دوستی داشت که خیلی به ما کمک می‌کرد. از کسانی که با این اداره رفت و‌آمد داشتند، توانستیم خیلی کمک بگیریم و با قانون‌ها بیشتر آشنا شویم. مشاوری هم داشتیم به نام پویا انور که در کستینگ کمک می‌کرد و در ضمن فیلم‌نامه را می‌خواند و فیدبک (بازخورد) می‌داد. همه این‌ها دست به هم دست هم دادند تا مطمئن باشیم که داستان اصیل می‌ماند.»

علیرضا در مورد روند نگارش می‌گوید: «برای خود من نوشتن این فیلم‌نامه خیلی لذت‌بخش بود. به خاطر همین پروسه تحقیقاتی که داشت در آن اتفاق می‌افتاد، ما بدنه‌ای را ساختیم و بعد شروع کردیم به تحقیق کردن. کتاب می‌خواندیم، مستند می‌دیدیم و با آدم‌ها صحبت می‌کردیم. چیزی هست که خیلی دوست دارم به آن اشاره کنم. جامعه افغان‌های ایران به اندازه کافی نمایندگی نشده‌اند و عطشی دارند برای این‌ که خودشان را بیان بکنند. می‌بینیم که چه قدر دغدغه‌های درستی دارند و ابتدایی‌ترین چیزهایی که هر کسی در جامعه‌ای زندگی می‌کند باید داشته باشد، از آن‌ها سلَب شده است. جلساتی که با بچه‌ها داشتیم، واقعا به ما کمک کرد متوجه شویم که مساله کاراکترها چیست؛ چه می‌خواهند و چه محدودیت‌هایی دارند؟ این فیلم می‌توانست ۱۰۰ قسمت داشته باشد.»

آینده‌ای خارج از ایران

این‌ که رها ۲۹ ساله و علیرضا ۳۳ ساله توانستند اولین فیلم بلندشان را به جشنواره‌ای مثل ساندنس برسانند، موفقیت بزرگی است. این موفقیت بر پایه سال‌ها کار بنا شده است. قاسمی حداقل هفت فیلم کوتاه ساخته است و در سال ۲۰۱۷ به مهم‌ترین افتخاری که آرزوی کارگردان فیلم‌های کوتاه هست، رسید؛ «وقت نهار»، ساخته او به بخش مسابقه «جشنواره کن» راه یافت. 

رها نیز چند تجربه موفق فستیوالی داشته است. موفقیت مشترک آن‌ها، فیلم «خورشید گرفتگی» بود که در سال ۲۰۲۱ از «جشنواره فیلم کوتاه مینیمالن» در نروژ دیپلم افتخار گرفت. این دو در ضمن در برگزاری چند جشنواره سینمایی همکاری کردند؛ از جمله «فستیوال نهال» در ایران که اولین فیلم کوتاه رها به نام «جنون» در آن پخش شد و فستیوال فیلم‌های بی‌کلام به نام «گلوب» که متناوبا در ایران و در سطح دانشگاه‌های امریکا برگزار شده و هیات داوران آن‌ها شامل چهره‌های سرشناس سینمای ایران، هم‌چون «محمود کلاری»، «مجید اسلامی»، «فاطمه معتمدآریا»، «شهرام مکری» و «پیمان معادی» بوده است. 

از این دو کارگردان جوان درباره تصمیم‌شان برای مهاجرت به از خارج ایران می‌پرسم. رها می‌گوید: «من فکر کنم انتخاب مهاجرت زیاد رابطه مستقیمی با این فیلم ندارد؛ یعنی برای خود من و خیلی ایرانی‌های دیگر این‌طور هست که از اول دبستان به ما گفته‌اند شما باید بروید، چون آینده‌ای این‌جا نخواهید داشت. از بچگی در ذهن ما فرو رفته است. مادرم من را از هشت سالگی در کلاس زبان گذاشت و هر وقت هم زبان نمی‌خواندم، می‌گفت باید بخوانی، چون باید بروی. همین خیلی عمیقا در ذهن من به عنوان زن ایرانی فرو رفته است که در این‌جا تا حدی می‌توانم پیشرفت کنم. واقعا هم تا یک حدی که شغلم پیش رفت، متوجه شدم که سقف پیشرفت در سینمای ایران برای آرزوهایی که من دارم، کمی کوتاه است.»

علیرضا می‌گوید: «سوال خیلی جالبی است؛ از آن سوال‌ها که احتمالا هر ایرانی حتما راجع به آن فکر کرده است. من خیلی متاسفم که احساس می‌کنم جامعه ایران به دلایل مختلفی، یک جامعه منزوی شده است. این‌ را آدم در سینمایش هم می‌تواند ببیند. برای من سوال بود که چه کار می‌توانم بکنم که از این انزوای سینمایی بیایم بیرون و ببینم در جاهای دیگر چه اتفاقی می‌افتد؟ الان کاری که دارم شخصا می‌کنم، پرداختن به این سوال است که خارج از سینمای ایران، فیلم‌ساز ایرانی چه‌طور می‌تواند به مسیرش ادامه دهد؟ این دلایل خیلی زیادی دارد؛ یکی مساله سانسور است، دیگری مساله انزوای سینمای ایران و مساله سوم این‌ که من خودم شخصا خیلی دنبال تنوع هستم و فکر می‌کنم وقتی تنوع باشد، کیفیت کار آدم بالا می‌رود. خارج از ایران این موقعیت برای من بیشتر است.»

در پایان از رها و علیرضا به عنوان دو هم‌نسل خودم از این پرسیدم که به نظرشان آیا فیلم تاثیری هم در جامعه ایران خواهد گذاشت؟ آیا می‌تواند نقشی در بهبود رویکرد به افغانستانی‌ها ایفا کند؟

رها می‌گوید: «من واقعا امیدوارم فیلم در آینده نزدیک فرصتی برای اکران در ایران پیدا کند. نمی‌دانم این خواسته چه‌قدر ایده‌آل یا اصلا شدنی است ولی واقعا به نظرم اگر فیلم بتواند در ایران اکران داشته باشد، شاید حداقل بتوانیم برخی مخاطبین را ذره‌ای به فکر فرو ببریم.»

نگاه علیرضا شاید تلخ‌تر است: «با اتفاقاتی که اخیرا می‌افتد و مثلا در توییتر حرف‌هایی می‌شنویم که چندین برابر نژادپرستانه‌تر شده‌اند و با سویه‌گیری که نسبت به جامعه افغانستانی‌ها در ایران هست، تمام امید من این است که جامعه ایران گفت‌وگویی داشته باشد در مورد این‌ که داریم به چه مسیری می‌رویم؟ شاید این فیلم بتواند به اندازه یک ذره این کار را انجام دهد. چون من خطر خشونت را احساس می‌کنم. چون فکر می‌کنم موضوع فراتر از نژادپرستی است و دارد می‌رود به سمت خشونت و این من را خیلی ناراحت می‌کند. آرزو دارم فرصتی بشود که موافق و مخالف با هم‌دیگر صحبت کنند و ببیند آینده ماجرا قرار است به کجا ختم شود.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

حسن روحانی: رویکرد حذف‌گرایانه و ضد قانونی جریان اقلیت حاکم آشکار است

۴ بهمن ۱۴۰۲
خواندن در ۲ دقیقه
حسن روحانی: رویکرد حذف‌گرایانه و ضد قانونی جریان اقلیت حاکم آشکار است