از شنبه ۲۵ آبان گم شده بود. خانوادهاش دربهدر به دنبال او بودند. بعد از پنج روز، نیروهای امنیتی با خانواده «سجاد رضایی» تماس میگیرند و به آنها خبر میدهند که پسرشان کشته شده است. اما ساعت پنج صبح پنجشنبه، پیکر او را مقابل غسالخانه رها کردند تا خانوادهاش، در عزای بیپناهی فرزندشان، به سوگ بنشینند.
سجاد رضایی که نام پدرش عباس است، بیست سال داشت. تازه یک ماه بود که سربازی را تمام کرده بود و به کار مشغول شده بود. او در خانوادهای به دنیا آمد و رشد کرد که وضع مالی خوبی نداشتند. برای همین میخواست کار کند تا آینده خود را بسازد. آیندهای که در میان تیراندازیهای نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، برای همیشه به خاموشی نشست.
«عاشق مکانیک بود. دیپلم مکانیک داشت. در لوازمیدکی خودرو کار میکرد. ظهر سر کار بود و بعدازظهر حوالی ساعت شش و هشت از محل کارش خارج میشود. دیگر به خانه نمیرسد.»
یکی از اقوامش که میخواست سجاد را توصیف کند، برای «ایرانوایر» گفت: «در خانه ما بزرگ شد. باهم بزرگ شدیم. چند سال از من کوچکتر بود. تکبچه بود و سخت بزرگ شد. تخس و زرنگ خوشتیپ و ورزشکار بود.»
بعدازظهر ۲۵ آبان زمانی که سجاد رضایی از محل کارش در ملارد، به خانهاش بازمیگشت همان حوالی بود، خیابانها شلوغ بود و صدها نفر به خیابان آمده بودند. او هم به خیل جمعیت پیوست. اما از پشت به سینهاش شلیک شد و روایت زندگی این جوان بیستساله، به پایان رسید.
خانوادهاش روزها به دنبال او گشتند و به هیچ خبری نرسیدند. پنجشنبه همان هفته، ماموران امنیتی با خانواده سجاد رضایی تماس گرفتند و به آنها خبر دادند که پسرشان جان باخته است و میتوانند جنازه او را تحویل بگیرند. ماموران امنیتی برای خاکسپاری سجاد رضایی مثل بسیاری از جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ شرط گذاشته بودند؛ نباید خبررسانی شود و مراسم هم باید خانوادگی برگزار شود.
«بعد از پنج روز زنگ زدند. هرچه میگشتیم او را پیدا نمیکردیم. خودشان زنگ زده بودند که بیایید و تحویل بگیرید. پدرش پیکرش را تحویل گرفت و به شهرستان محلات برد تا دفنش کند. جنازه را جلوی غسالخانه در محلات گذاشته بودند. گفته بودند که حق نداریم مراسم بزرگی بگیریم. فقط خود خانواده باید حضور داشته باشند.»
منبعی که روایت مرگ و دفن سجاد رضایی را برای «ایرانوایر» مطرح کرد، میگوید که همراه با جنازه سجاد، پیکر یک دختر هم در کنار او، مقابل غسالخانه رها شده بود: «دو نفر بودند. سجاد و یک دختر. یکی از آشناهای ما در غسالخانه بود. گفت آن دختر هم ۱۷ یا ۱۸ ساله بوده است. اما گفتند یک زخم بزرگ روی سر و پشتش بوده. انگار زمین خورده باشد و از پشت او را زده باشند.»
هویت آن دختر هنوز برای «ایرانوایر» مشخص نشده است.
عضو خانواده سجاد در پایان صحبتهایش گفت: «همه آنها (کشتهشدهها) خواهر و برادرهای ما بودند. همه ما عزاداریم. شاید بتوانیم کاری کنیم. حتما باید کاری کنیم.»
مطالب مرتبط:
مادر پویا بختیاری: تا به ثمر رسیدن آرمان پسرم اعتراض میکنم
فرزاد انصاریفر، قربانی اعتراضات بهبهان؛ او فرزند یک جانباز است
نامزد میثم احمدی، یکی از قربانیان اعتراضات در کرج: قرار بود ۲۶ دیماه عروسی کنیم
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر