خیزش پس از خیزش و بهدنبال آن سرکوبهای پیاپی، گاه فراموشی به بار میآورد. برای همین است که دادخواهی و برقراری عدالت در حق قربانیان و جامعه، تنها مسیر علیه فراموشی برای جلوگیری از تکرار فاجعه است. در این مسیر، شناختن قربانیان و ثبت روایت آنها نخستین قدم بهشمار میآید.
با گذشت چند سال از آبان ۱۳۹۸ و از دست دادن دستکم ۱۵۰۰ معترض طی یکی از خشونتبارترین سرکوبهای اعتراضات توسط جمهوری اسلامی، هر از گاهی، خاموشی به فریاد تبدیل میشود و حقیقتی دیگر با به رسمیت شناختن قربانی، ثبت میشود. مثل حکایت آنچه بر «متین حسنی»، و چشمهایش در آن آبان خونین گذشت. او پس از چند سال سکوت، در پی گستردگی شلیک هدفمند سرکوبگران به چشمهای معترضان در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، چشم از دست دادهاش را در صفحه اینستاگرام خود به فریاد تبدیل کرده است.
متین یکی از آسیبدیدگان از ناحیه چشم است که در آبان ۱۳۹۸ چشم خود را از دست داد؛ در یکی از میدانهای اصلی شهر «بوکان»، در استان «آذربایجان غربی.»
***
۲۲آبان۱۳۹۸ «متین حسنی»، شمعهای ۱۹ سالگی خود را کنار دو زنی که تمام این سالها پشتیبان و همراهش بودند، فوت کرد؛ مادری که هفت سال میشود به تنهایی تکفرزند خود را بزرگ میکند و نامزدی که همین مدت را همراه متین بوده است. میانه اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸ بود. چهار روز بعد از آن تولد، متین که برای اعتراضات به میدان اصلی شهر «بوکان» رفته بود، هدف شلیک سرکوبگران قرار گرفت.
ناگهان همهجا مقابل چشمهای متین سیاه شد. در میدان اصلی شهر، هم ساختمان شهرداری بوکان قرار دارد و هم ساختمان فرمانداری و همانجا، تجمع معترضان به رویارویی با سرکوبگران انجامید. نیروهای سرکوب چشم در چشم معترضان قرار داشتند و تک تیراندازان بر پشتبامها جای گرفته بودند. متین هم یکی از معترضان در آن میانه آتش و دود بود.
متین روی زمین افتاد. چند ساچمه که خیلی هم عمیق نشده بود، به پاها و شکمش برخورد کرده بود، بعدتر توانستند آنها را از زیر پوست او خارج کنند. اما یکی از ساچمهها، مستقیم به چشم متین وارد شد، کره چشمش را شکافت و پشت شبکیه نشست و برای همیشه بینایی یک چشم را از او گرفت. یکی از تکتیراندازان از بالای بوم ساختمان، متین را هدف شلیک قرار داده بود.
معترضان، متین را به خیابانهای اطراف بردند. چشمش خونریزی داشت. شدت دردش چنان بود که انگار کره چشمش از کاسه درآمده است. او را به بیمارستان منتقل کردند، اما کمی بعد با حضور نیروهای امنیتی و اخذ شماره ملی و هویت زخمیها، متین به همان حال، بیمارستان را ترک کرد.
شبانه او را به بیمارستانی در «تبریز» منتقل کردند. فردای همان شب، متین مورد عمل جراحی «آب مروارید» قرار گرفت. طی یک هفته سه عمل جراحی روی چشم او انجام شد، قرنیه و شبکیه چشم او آسیب دیده بود. در نهایت نزدیکان و خانواده متین تصمیم گرفتند او را برای ادامه درمان به «تهران» منتقل کنند. به چندین کلینیک و مطب پزشکی در تهران مراجعه کردند و همگی به او میگفتند که چشمش باید تخلیه شود، اما متین و مادرش زیر بار نرفتند. بالاخره یک جراح چشم به او گفت که برای حفظ چشمش او را جراحی میکند، اما نه برای بازگشت بینایی.
به پشت شبکیه چشم متین روغن تزریق کردند. او هم مثل تجربههایی که در گزارشهای پیشین از آسیبدیدگان یادآور شدیم، بایستی پس از تزریق روغن به پشت شبکیه، برای چندین روز به شکم میخوابید تا روغن تزریق شده، چسبندگی لایه شبکیه چشم را تضمین کند، اما متین نتوانست. بعد از جراحی، ماموران امنیتی در بیمارستان ظاهر شدند و متین را در حالیکه درد داشت و روی ویلچر نشسته بود، با خود به بازداشتگاه بردند.
۶۰ میلیون تومان اخاذی برای آزادی
چهار مامور برای بازداشت او به بیمارستان آمده بودند و متین را با خود به کلانتری شعبه بازار بردند. وقتی متین روی ویلچر و با دستبند به کلانتری رسید، دوربینهای شبکههای مختلف صداوسیما هم آنجا حضور داشتند و او را بهعنوان یکی از «اغتشاشگران» به افکار عمومی معرفی میکردند. بازجویی هم همانجا در اتاقی بسته، انجام شد.
بازجو: اهل کجا هستی؟
متین: بوکان
بازجو: پس تو کُردی؟
متین: بله
بازجو: هم کُردی و هم سنی، جرمت با بقیه فرق دارد.
در آن زمان، متین تنها ۱۹ سال داشت و دانشجوی معماری در تبریز و ساکن بوکان بود. در تهران فقط خودش بود و مادری که جلو چشمانش، پسر آسیبدیدهاش را برده بودند. متین را چندین ساعت زیر بازجویی در اتاقی نگه داشتند، چندین سیلی به او زدند و با کلامشان به او فحاشی و تحقیرش کردند.
سپس، متین را به دادسرای اوین فرستادند. ماموران او را به طبقه پایین دادسرا بردند. همانجا او را سوال و جواب کردند: «در اغتشاش چهکار میکردی؟ به رهبر فحش میدادی؟» و در مقابل انکارهای متین در آن وضعیت، پس از چند ساعت معطلی که به ظهر فردا رسید، و انجام انگشتنگاری و عکسبرداری، به او گفتند پس از پرداخت ۶۰ میلیون تومان به حساب زندان، میتواند آزاد شود.
با هر تلاشی که میشد، آن مبلغ پرداخت شد و متین با مادرش به تاریکی چشماش و سکوتی طولانی فرو رفت تا پس از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ و در پی اطلاعرسانی گروهی از آسیبدیدگان از ناحیه چشم، او هم از آن پیله، خارج شد.
دکتر «روزبه اسفندیاری»، پزشک سابق اورژانس تهران و مشاور پزشکی «ایرانوایر» میگوید: «قطعا اگر ٢٤ ساعت نخست پس از جراحی توصیههای پزشکی از جمله به شکم خوابیدن رعایت میشد و ضربههایی مثل سیلی به صورتش وارد نمیشد، در روند بهبود و میزان آن تاثیر داشت و آسیب کمتر بود. این مساله بهمعنا بازگشت کامل بینایی نیست، خصوصا وقتی معاینه نخست بینایی در حد تشخیص نور بوده است. از نظر پزشکی این میزان بینایی همان نابینایی تشخیص داده میشود. در مواردی مختصر در میزان بینایی پس از انجام جراحیها بهبود حاصل میشود، اما وقتی مراقبتهای پزشکی پس از جراحی انجام نمیشود و ترومای فیزیکی دیگری مثل کتک به صورت آسیبدیده وارد میشود، قطعا نتیجه لازم را از جراحیهای پزشکی نمیگیرید.»
ترمیم اولیه چشم چپ متین روی قرنیه بوده است که همزمان، خونریزی شدید زیر شبکیه اتفاق افتاده و باعث جداشدگی شبکیه شده بود. از سوی دیگر، خونریزی ناشی از تروما به زجاجیه چشم هم آسیب وارد کرده بود. ساچمهای که کره چشم متین را شکافت، فلزی بود که زیر عصب بینایی قرار گرفت. یعنی کره چشم متین از دو طرف با ساچمه سوراخ شد.
چند تن دیگر در آبان ۱۳۹۸ چشم یا چشمهای خود را از دست دادهاند؟
پس از سه سال و نیم تنهایی و سکوت، حالا تصاویر متین در اینستاگرامش حکایت از همبستگی و مقاومتی دیگر دارد، وقتی به تنهایی یا کنار دیگر آسیبدیدگان از ناحیه چشم، بهسراغ خانوادههای کشتهشدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ میرود. مثل تصویری از او کنار پدر «محمد مهدی کرمی» که از معترضان بود و به دار آویخته شد.
تغییر رشته از معماری به علوم تربیتی آموزش ابتدایی
بینایی چشم متین دیگر برنگشت. حالا هم تنها در حد تشخیص نور و سایه، میتواند دید داشته باشد. از همان آبان ۱۳۹۸ تاکنون، متین هر شش ماه بایستی به تهران برود تا معاینه پزشکی روی او انجام شود؛ انگار که یادآور قراری باشد به تجدید عهد با آن شب واقعه.
متین بهخاطر از دست دادن چشمش، ناچار شد رشته معماری را کنار بگذارد. تحمل فشار ظرافت کار با نقشههای معماری از توان چشمهایش خارج شده بود. او پس از مدتی دوران نقاهت و گذراندن بخشی از آسیب روحی، رشته تحصیلیاش را تغییر داد و قدم بهدنیای آموزش کودکان گذاشت.
هرچند که متین معماری را دوست میداشت و در دبیرستان هم در همین رشته تحصیل کرده بود، اما حالا چند سالی میشود که دانشجوی رشته علوم تربیتی آموزش ابتدایی است. انگار که در کودکان، بهدنبال کودکی سخت خودش میگردد که پشت سر گذاشت.
اما بخشی از عشق به ادامه تحصیل از عشق به مادرش برمیآید که در این سالهای زندگی، برای متین هم پدر بود و هم مادر، تا بلکه تنها فرزندش بتواند ادامه تحصیل بدهد.
آن دو زن؛ پناه تنهاییهای متین
یکی از نزدیکان متین از روزگاری که بر او گذشت برای «ایرانوایر» روایت میکند که در آن سالهای تنهایی، تنها دو زن بودند که پشتیبان و پناه بیپناهیهای او شده بودند. مادرش «پرشنگ» که از سال ۱۳۹۵ و در پی درگذشت پدر متین، به تنهایی او را بزرگ میکند و «بیتا»، شریک عاطفی او که از همان سال تاکنون، همچنان تصاویر دستهای آنها، گره خورده در هم، در استوریهای متین به چشم مینشیند.
متین در کودکی آرزو داشت که وقتی بزرگ شد، بتواند روی پاهای خودش بایستد و برای مادرش پسری باشد که پرشنگ به او افتخار میکند. حالا که بزرگ شده است و از پیله سکوت و تنهایی پس از اعتراضات ۱۴۰۱ درآمده است، آرزویی جز آزادی ایران ندارد.
یکی از دلایل ادامه تحصیل متین هم مادرش است. مادری که با آشپزی در رستوران، پسرش را بزرگ کرد.
شاید این تجربهای آشنا میان مادران تنها باشد که وجودشان با تکفرزندشان در هم میآمیزد؛ مثل متین که حالا بهجز دوران امتحانات، در کافیشاپ هم کار میکند که هم کمک خرج باشد و هم همراه و همدل با مادرش.
هرچند که از همان شبی که چشمش را از دست داد تاکنون، همچنان در ذهنش یک سوال را تکرار میکند: «چرا من را زدی؟ بهخاطر ناموس بود یا خاک؟ چرا چشم من را تا آخر عمرم از من گرفتی؟ فقط به اینخاطر که بیرون آمدم تا بگویم آزادی میخواهم؟»
در صفحه اینستاگرام متین، او با یک جمله خودش را توصیف میکند: «ادامه میدهم»، مثل آبان که همچنان ادامه دارد تا حقایق ناگفته آن فاش شود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر