close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

بلندگوهای نفرت‌پراکنی؛ مصباح یزدی، حقوق بشر و مساله بهاییت

۲۹ دی ۱۴۰۲
ایلیا قنبرزاده
خواندن در ۸ دقیقه
«محمدتقی مصباح‌یزدی» استاد فکر جمهوری اسلامی معتقد بود: نباید با بهانه حقوق شهروندی بگوییم بهایی، یهودی و مسلمان هیچ فرقی باهم ندارند
«محمدتقی مصباح‌یزدی» استاد فکر جمهوری اسلامی معتقد بود: نباید با بهانه حقوق شهروندی بگوییم بهایی، یهودی و مسلمان هیچ فرقی باهم ندارند
مصباح یزدی که رهبر جمهوری اسلامی او را «از مفاخر زمان» دانسته، از لزوم مبارزه با بهاییت سخن گفته بود و آن را یک انحراف می‌دانست
مصباح یزدی که رهبر جمهوری اسلامی او را «از مفاخر زمان» دانسته، از لزوم مبارزه با بهاییت سخن گفته بود و آن را یک انحراف می‌دانست

«هیچ وقت ایرانی بودن نباید جای اسلام را بگیرد. ایرانی‌گری شعاری است که بهایی‌ها هم می‌گفتند و این افتخار نیست.» 

این سخنان «استاد فکر» جمهوری اسلامی، «محمدتقی مصباح‌یزدی» است. او که همواره در تلاش بود تا اسلامیت را بر ایرانیت ترجیح داده و اصل را بر اسلام بگذارد، در عین حال در تمام سال‌های فعالیت خود تلاش کرد تا علیه اقلیت‌هایی دینی‌، نظیر بهاییت و بابیت نفرت‌پراکنی کند.

اگر چه مصباح در سال ۱۳۹۹ دعوت خاک را لبیک گفت ولی هم‌فکران زنده‌اش نسبت به آیین بهاییت، این روش را ادامه دادند و حتی برخی از دوست‌داران او که امروز به قدرت رسیده و در سیاست فعلی ایران دست برتر را گرفته‌، کار را برای پیروان این آیین دشوارتر هم کرده‌اند.

یک روز پیش از سال‌مرگ مصباح یزدی (۱۱ دی ۱۴۰۲)، در استان ساری، ماموران به زمین‌های کشاورزی روستاییان «احمدآباد» یورش برده و زمین‌ها را به نفع دولت مصادره کردند. اعتراض روستاییان که نیروی انتظامی خیابان را نیز برای آن‌ها بسته بود، به جایی نرسید. شاهدان می‌گویند دلیل این یورش و مصادره اموال، بهایی بودن عده‌ای از ساکنان روستا بود؛ امری که البته تازگی ندارد.

این اقدام به نوعی ریشه در نگاهی داشت که تفکراتی مانند مصباح یزدی در ۴۴ سال حکومت جمهوری اسلامی ایران پرورش دادند. اما تفاوت مصباح با بقیه هم‌فکرانش در آن بود که او زمینه‌سازی برای نفرت‌پراکنی و اقدام علیه بهاییت را به واسطه نفی حقوق بشر انجام داد و از این زاویه، راه را برای کنار گذاشتن و ضربه زدن به باورمندان این عقاید گشود.

از حقوق بشر به نظام‌نامه حقوق و تکالیف بشر

یکی از مفاهیمی که مصباح یزدی در سال‌های عمر خود درباره آن سخن گفت و نوشت، حقوق بشر است؛ موضوعی که خودش موافقت چندانی با آن نداشت و آن را متنی می‌دانست که نیازمند محک با احکام اسلامی بود. بنیان اندیشه او در باب حقوق بشر این بود: «حقوق بشر را نخست باید در قرآن و سپس در روایات و عقل و دیگر منابع حقوق بشر جست‌وجو كرد. حق این است كه منبع اصلی و واقعی حقوق بشر، ارادة تشریعی الاهی است.» 

از این رو، مصباح یزدی به دنبال مقایسه اصول حقوق بشر با احکام اسلامی بود.

او این مقایسه خود را در کتابی به نام «نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام» انجام داد و مدعی بود: «ضعف اصلی اعلامیه، افراط در جنبه حقوق فردی و غفلت از حق خدای متعال و حقوق جامعه است.» 

آشکارا می‌گفت منشأ قدرت و مشروعیت حكومت در این اعلامیه، اراده ملت است. 

تاکید داشت این امر از دیدگاه اسلام پذیرفته نیست. از این نظر، کلیت این اعلامیه را نمی‌پذیرفت و آن را با دلایل عجیبی رد می‌کرد. 

مصباح یزدی می‌گفت: «حقوقی نظیر برابری، برادری، عدم تبعیض، حق آزادی و امنیت شخصی كه در مواد یک تا چهار آمده، بیشتر شعارگونه است و بر مبنای تدوین‌ کنندگان اعلامیه و تحلیل عقلی، توجیه‌ناپذیر است.» 

مقصود او از تحلیل عقلی نیز آن چیزی بود که در دایره عقل اسلامی می‌گنجد.

اما مساله قابل توجهی که مصباح یزدی در مورد مقوله حقوق بشر می‌یافت، ناهم‌خوانی برخی مواد این اعلامیه با حکم پر چالش «ارتداد» در اسلام بود: «دو ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه که مربوط به حق آزادی فكر، وجدان و آزادی عقیده و بیان است، در تعارض آشکار و مستقیم با احكام ارتداد است.» 

در واقع، برای مصباح یزدی، اصل بر ارتداد بود و بر همین اساس هم دو ماده این اعلامیه را تماما رد می‌کرد.

در مقابل این انتقادها، پیشنهاد او، اجرای «نظام‌نامه حقوق و تکالیف بشر» بود. 

در نظام‌نامه‌اش، ابنای بشر با هم متفاوت بودند. در این نظام‌نامه، حق آزادی عقیده صحیح و تبلیغ آن در کنار حق حاکمیت الهی او از «تساوی و تفاوت حقوق زن و مرد» نیز خبر می‌داد. 

بر این اساس، می‌توان گفت که نوع نگاه مصباح یزدی بر بنیان تفاوت داشتن انسان‌ها با یک‌دیگر بود.

به بیان دیگر، حقوق بشر از نظر مصباح یزدی، مجموعه‌ای بود که تنها در صورت اسلامی شدن آن قابل اعمال بود و آن چه تحت نام حقوق بشر امروزه در جهان شناخته می‌شود، به تنهایی قابل اعمال برای انسان مسلمان یا انسان‌ها در حاکمیت اسلامی نیست. 

در این چارچوب، معتقد بود خدامحوری و باور به حاکمیت اراده تشریعی خدا همراه با عبودیت و بندگی انسان و مسوولیت و تکلیف‌پذیری او در شرایطی که انسان معاد را فراموش نکند، اساس حقوق بشر اسلامی را می‌سازد.

بهاییت یک انحراف!

با چنین نگاهی به مساله حقوق بشر، بسیاری از عقاید را از اساس باطل می‌دانست. مصباح یزدی در مورد روحانیت می‌گفت: «هویت ما با مهدویت شكل می‌گیرد، چرا كه روحانیت به معنای سربازی برای امام زمان بودن است كه اگر آن را حذف کنیم، چیزی برای روحانیت نمی‌ماند.» 

او از روحانیان می‌خواست در مقابل هر عقیده‌ای به جز مهدویت بایستند. «وهابیت»، «بهاییت»، «عرفان‌های كاذب» و «بحث‌های ماتریالیستی» از جمله موارد مورد تاکید «علامه» برای مقابله بودند، چرا که می‌گفت رواج این ایده‌ها باعث شده‌ است در ایران بسیاری به انکار ماورالطبیعه و خداوند بپردازند.

با این نظر، مصباح یزدی که رهبر جمهوری اسلامی او را «از مفاخر زمان» دانسته، از لزوم مبارزه با بهاییت سخن گفته بود و آن را یک انحراف می‌دانست. مساله مبارزه نیز از همین منظر آغاز می‌شد: «بهاییت یک آیین انحرافی در اسلام است.» 

می‌گفت: «ما باید این انحراف را جدی بگیریم. باید عمیق‌تر برخورد کنیم.»

البته انحراف دانستن بهاییت امر جدیدی در میان روحانیت شیعه نیست. او مانند بسیاری، دلیل و سرآغاز این انحراف را «دشمنان اسلام» می‌دانست که به دنبال تغییر عقاید شیعه بودند. 

مصباح یزدی تاکید داشت: «مبدأ پیدایش بهاییت که امروز در دنیا به عنوان اسلام نوین معرفی می‌شود و با سوء استفاده از مزایای اسلام گسترش پیدا کرده، از یک طلبه ساده، فقیر و منحرف بود که با تحریک یک جاسوس ایجاد شد.»

تفاوت انحراف برای مصباح با برخی از علمای شیعه آن بود که از منظر این «استاد فکر»، انحراف یک مسیر بی بازگشت است. 

او معتقد بود: «انسانی که منحرف می‌شود، عقلش ربوده می‌شود و برای خود خطوط قرمزی تعیین می‌کند که حتی حاضر نمی‌شود در رابطه با آن صحبت کند.»

از نظر او، این انحراف، به‌ویژه در جامعه اسلامی، مانند یک بیماری همه‌گیر است: «این که در یک جامعه اسلامی، مخصوصا در یک شهر دینی در کشور اسلامی کسی بلند شود و علیه اسلام سخن بگوید، بدتر از آن است که کسی مواد سمی وارد منبع اصلی آب شهر بکند و سلامت همه را به خطر بیندازد.» 

چاره از نظر او، مجازات بود. ولی مجازات مد نظرش، «مرگ» بود. مصباح یزدی آشکارا می‌گفت: «کشتن یک انسان تنها۵۰ سال زندگی را از یک فرد می‌گیرد اما کافر کردن یک انسان بی‌نهایت حیات و سعادت را از او می گیرد و خطرش به مراتب بیشتر از کشتن آدم است.» 

اما نکته جالب توجه آن است که او این عمل را به واسطه قانون، نه به واسطه اعلام ارتداد می‌داند.

حقوق بشر مصباحیون و مساله بهاییت

در همان ماه‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی، موج حمله به بهاییان به وجود آمد. آن زمان جامعه‌ بهاییان ایران نامه‌ای خطاب به دولت موقت نوشته و خواستار گنجاندن دین بهاییت در کنار دیگر ادیان شناخته‌ شده در «قانون اساسی» شد. 

در بخشی از این نامه که سوم تیر ۱۳۵۸ منتشر شد، با اشاره به پیش‌نویس قانون اساسی و اصل ۱۴ در آن آمده بود: «جامعه بهایی رجاء واثق دارد که این اقلیت مساوی و معادل سایر اقلیت‌های مذهبی شناخته شود.» 

اما این اتفاق نه تنها روی نداد بلکه مسیر زندگی کلا برای پیروان آیین بهاییت تنگ‌تر شد.

افرادی مانند مصباح‌ یزدی که پیروانش در ساختارهای مختلف این نظام سیاسی حضور داشتند، بر این بودند: «همواره اصل، اسلام است و حقوق بشر غربی و حقوق شهروندی به معنای برابری مسلمان و بهایی، ربطی به اسلام ندارد، چرا که حقوق بشر و حقوق شهروندی به معنایی که در غرب تعریف شده، با روح اسلام و قانون اساسی و حرکت امام کاملاً مخالف است.»

این «مجاهد فکر» در سلوک شخصی خود نیز چنین بود. «احمدحسین شریفی»، رییس «دانشگاه قم» و از نزدیکان به مصباح یزدی نقل می‌کند: «به خاطر دارم که علامه مصباح می‌فرمودند در اوایل دهه ۷۰، برخی از مراکز فرهنگی و علمی غرب پیشنهاد دادند که همایشی بزرگ در موضوع حقوق اقلیت‌های دینی در شهر قم برگزار شود. می‌فرمودند حتی حاضر بودند هزینه ساخت یک مرکز بزرگ و هزینه تاسیس دانشگاهی با موضوع ادیان را هم در اختیار بگذارند. افرادی از وزارت خارجه و بعضی از مسوولان فرهنگی نیز مدافع این کار بودند و آن را فرصتی بزرگ برای فعالیت‌های بین‌المللی در قم می‌دانستند. اما ایشان به این همه دست و دل بازی شک کردند و قدری با تفصیل بیشتر برنامه‌ها و خواسته‌های آن‌ها را دنبال کردند و دیدند تنها خواسته‌ جدی آنان این بود که نماینده بهاییت نیز به عنوان نماینده یکی از اقلیت‌های دینی در آن کنفرانس حضور داشته باشد، حتی اگر سخنرانی هم نکند.» 

او می‌گوید «بصیرت» و «درایت» مصباح باعث شد تا «دشمنان» نتوانند «اهداف پلید» خود را محقق کنند.

این رویکرد تا آخر عمر با مصباح ماند. او در سال ۱۳۹۳ گفت نباید به بهانه حقوق شهروندی، منکر فرق میان پیروان ادیان مختلف شد. 

می‌گفت غرب از آزادی بتی ساخته است که باید آن را شکست و قدم در راه صحیح گذاشت. 

پیش‌تر، در سال ۱۳۷۸ هم تاکید کرده بود راه صحیح، هم‌سان دانستن یک بهایی با یک فقیه نیست.

این مبلغ دین اسلام هم‌چنین تاکید داشت: «نباید با بهانه حقوق شهروندی بگوییم بهایی، یهودی و مسلمان هیچ فرقی باهم ندارند، چون احکام ذمه در اسلام برای چنین مواردی بیان شده است.» 

او این رویکرد خود را زمانی که منشور حقوق شهروندی در دولت «حسن روحانی» تصویب شد هم ادامه داد و گفت: «مگر بهایی و مسلمان، انقلابی و ضد انقلاب برابرند؟»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

انوش
۳۰ دی ۱۴۰۲

اشکال آقای مصباح و دیگر علمای اسلام و شیعه بالاخص، در کنار اشکالات عدیده، این است که فکر میکنند دیانت بهائی فرقه‌ای از اسلام است. حقیقت امر این است که مفتی جامعة الازهر در مصر د اوايل قرن بیستم، دیانت بهایی را بعنوان دیانتی مستقل از اسلام و نه فرقه، اعلام کرد. علمای شیعه هم برغم فرقه خواندن این دیانت، با آن بیشتر ب عنوان دیانت برخورد میکنند و سعی در ابطال آن از همین زاویه را دارند. اشکال دیگر آنستکه علمای شیعه فکر میکنند اگر دیانت بهایی را از ایران ریشه‌کن کنند، شعله آنرا خاموش کرده‌اند. در حالی تعداد بهائیان ایرانی این دیانت تنها درصد کمی از پیروان جهانی بهائی را تشکیل میدهند، و حتی اگر علما تمام آثار دیانت بهایی را از ایران محو کنند. با بهائیان بقیه دنیا چه میخواهند بکنند؟
ترس علماء شیعه از دیانت بهائی، ریشه در نسخ نقش علماء در جامعه انسانی و تاکید بر استقلال و بلوغ فکری انسان مدرن دارد. علاوه بر آن، اصول و آزموده‌های بهایی، همخوانی بسیاری با اصول حقوق بشر دارد، همان حقوق بشری که علمای شیعه با آن مخالفت میورزند.
... بیشتر

گزارش

فعالان صنفی در حبس خانگی؛ هزینه پابند الکترونیک را چه کسی می‌پردازد؟

۲۹ دی ۱۴۰۲
جواد متولی
خواندن در ۷ دقیقه
فعالان صنفی در حبس خانگی؛ هزینه پابند الکترونیک را چه کسی می‌پردازد؟