close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مرگ های خاموش و سکوت سنگین جامعه پزشکی

۲۲ خرداد ۱۴۰۲
مهرانگیز کار
خواندن در ۶ دقیقه
«مهرانگیز کار» وکیل، نویسنده و روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان در یادداشتی که در اختیار «ایران‌وایر» قرار داده است، نسبت به مرگ خاموش معترضان و سکوت جامعه پزشکی در این خصوص واکنش نشان داد.
«مهرانگیز کار» وکیل، نویسنده و روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان در یادداشتی که در اختیار «ایران‌وایر» قرار داده است، نسبت به مرگ خاموش معترضان و سکوت جامعه پزشکی در این خصوص واکنش نشان داد.
مریم آروین ، وکیل دادگستری کمتر از دو ماه پس از آزادی در تاریخ ۱۷ بهمن‌ماه ۱۴۰۱، به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد.
مریم آروین ، وکیل دادگستری کمتر از دو ماه پس از آزادی در تاریخ ۱۷ بهمن‌ماه ۱۴۰۱، به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد.
یلدا آقا فضلی یکی دیگر از معترضان بود که چند روز پس از آزادی از زندان بر اثر فشار روانی خودکشی کرد و جان باخت.
یلدا آقا فضلی یکی دیگر از معترضان بود که چند روز پس از آزادی از زندان بر اثر فشار روانی خودکشی کرد و جان باخت.
امیرحسین تروال ايمان، ده روز پس از آزادی از زندان در خواب سکته کرد و درگذشت
امیرحسین تروال ايمان، ده روز پس از آزادی از زندان در خواب سکته کرد و درگذشت
عباس منصوری اهل شوش ۲۵ آبان ۱۴۰۱ به دلیل «پخش کردن شکلات همراه با تراکت زن، زندگی، آزادی» به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد. او  چند روز پس از آزادی با وثیقه به طرز مشکوکی جان باخت.
عباس منصوری اهل شوش ۲۵ آبان ۱۴۰۱ به دلیل «پخش کردن شکلات همراه با تراکت زن، زندگی، آزادی» به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد. او چند روز پس از آزادی با وثیقه به طرز مشکوکی جان باخت.

مهرانگیز کار

زنان و مردان در جمهوری اسلامی پیاپی پس از مدتی که از زندان آزاد می‌شوند، می‌میرند. این مرگ‌ها خاموش هستند. مقصود از خاموشی، سکوت محافل پزشکی ایران و جهان در برابر کشتار مرموز ایرانیانی است که لب به اعتراض گشوده‌ و بازداشت شده‌اند. 

هم‌چنین زنان و مردان معترض ایرانی پس از مدتی که از زندان آزاد می‌شوند، در مواردی خودکشی می‌کنند. در این شکل از مرگ پس از آزادی، نمی‌بینیم پزشکان تلاش و خطری کرده باشند برای روشن‌گری علمی به نیت گشایشی در فضای امنیتی کشور. 

واضح است که از شدت سرکوب در ایران جمهوری اسلامی آگاهی داریم و می‌دانیم امنیت جانی، مالی و حرفه‌ای در این ایران بیش از چهار دهه است که در گرو سکوت و بی تفاوتی است. همه را می‌دانیم، به‌ویژه تبار تبعیدی‌ها که اگر جان از دست نداده‌، مال و حرفه و خاک و دوست و خویشاوند و عشق و خاطره‌های عاطفی خود را جا گذاشته و زیست دیگری را در سرزمین دیگری به سختی سامان داده‌اند. آیا این داده‌های روشن به پزشکان ایرانی حق می‌دهند تا مرگ‌های خاموش را نادیده بگیرند و وجدان پزشکی خود را در بی تفاوتی ناشی از ترس به تدریج بی حس و حال کنند؟

ابتدا ببینیم حکومت با ارتکاب این مرگ‌های مرموز پس از آزادی معترض، کدام پیام را به جامعه ارسال می‌کند. پیام این است: «اعتراض نکنید! کاری نکنید که حتی یک ساعت در بازداشت ما باشید! به آزادی پس از بازداشت امید نبندید! حتی اگر ده‌ها بار توبه کرده و خر‌واری اقرار از شما ضبط شده باشد، بدانید و آگاه باشید که ما شما را پیش از آزادی کشته‌ایم. نه اعدام‌تان می‌کنیم، نه جای سر سوزنی روی بدن‌تان باقی می‌ماند، مرگ‌تان در خاموشی اتفاق می‌افتد. آن چه را آزاد می‌کنیم، یک کالبد مسموم یا یک روان آشفته و در هم ریخته است که مرگ خودخواسته را بیش از زندگی طلب می‌کند. محافل حقوق بشری آزادی شما را جشن می‌گیرند و تصور می‌کنند نتیجه‌ای است از فعالیت آن‌ها. حال آن که ما آن چه را آزاد می‌کنیم، یک کالبد بی‌جان است. چندی بعد مرگ‌ در آغوش گرم خانواده اتفاق می‌افتد. درس عبرت بگیرید و اعتراض نکنید! سرتان را بیندازید پایین و تسلیم تصمیم‌سازهای حکومت باشید! اعتراض مساوی است با مرگ! همیشه قتل روی چوبه دار اتفاق نمی‌افتد یا با شلیک گلوله رخ نمی‌دد، ما در حوزه حذف مخالفان، چهار دهه کار کرده‌ایم و شگردها آموخته‌ایم. همین که یک ساعت هم مهمان ما باشید، کافی است.»

این پیام مرگ خاموش از دیگر پیام‌های تهدیدآمیز که حکومت بیدادگر برای شهروندان می‌فرستد، رساتر و خطرناک‌تر است و بیشتر از پیام‌هایی که با اعدام‌ها و کشتار مخالفان در تظاهرات مدنی ارسال می‌شوند، اثرگذار است. سکوت جامعه معترض را عمیق‌تر می‌کند و فعالان مدنی تازه‌کار را که هنوز شهرت و منزلت ملی و بین‌المللی کسب نکرده و شناخته نشده‌اند، می‌ترساند. آن‌ها که تازه گام‌های کوچک مدنی و اعتراضی برداشته‌اند، ممکن است هنوز از راه نرسیده، پا پس بگذارند و از ترس توقف کنند. نمی‌توانند به صورت طبیعی با این امید به فعالیت مدنی- اعتراضی ادامه دهند که خب در صورت بازداشت، مجازات حبس کوتاه مدتی را تحمل می‌کنند و آزاد می‌شوند. این است که سیاست امنیتی «مرگ‌های خاموش»، فعالیت مدنی اعتراضی جوان‌ها و به‌ویژه زنان را در نطفه ممکن است خفه کند. 

فعال مدنی اعتراضی، بی‌امید می‌شود به آزادی پس از بازداشت و اطمینان پیدا می‌کند که در پی آزادی، گونه‌ای مرگ تهدیدش می‌کند؛ مرگی که ویروس آن را در دل و جانش کاشته‌اند و به اتکای سکوت محافل پزشکی داخلی و جهانی، به مقصود می‌رسند و آب از آب نمی‌جنبد.

آیا در این شرایط کاری نمی‌شود کرد؟ پیشینه سر به نیست شدن معدود پزشکانی که خواسته‌اند افشاگری و روشن‌گری کنند و از قتل‌های در بازداشتگاه، راز زدایی کنند، سد راه پزشکان ایرانی است. نمی‌شود به صورت فردی از پزشکان داخل کشور انتظار داشت تا گامی بردارند. مرگ‌شان توسط این نظام امنیتی، حتمی است. اما می‌توان با فشار آوردن به سازمان نظام پزشکی ایران که آن هم نهادی است زیر سلطه نیروهای امنیتی، به تکرار خواست تا به وظیفه عمل کند. این اصرار بر یادآوری تکالیف ملی و انسانی که به عهده دارند، در دراز مدت اگر فایده‌ای که متصور است نداشته باشد، محافل جهانی را آگاه می‌کند و چه بسا نیروهای امنیتی با محاسبه نفع و زیان، متقاعد و وادار بشوند به ترک آن. 

پزشکی قانونی از این مجموعه پزشکان که در برابر مرگ‌های خاموش سکوت اختیار کرده و با انتشار نظریه‌های بی سر و ته پزشکی، دست امنیتی‌ها را برای تداوم اقدام به مرگ خاموش باز گذاشته‌اند، جدا نیست. 

فزون بر آن، محافل جهانی پزشکی است که هنوز از سوی محافل حقوق بشری بین‌المللی توجه‌شان نسبت به مرگ‌های خاموش در ایران جلب نشده است. پزشکان بی مرز و دیگر محافل پزشکی جهان را می‌توان شناسایی کرد و مشخصات قربانیان و علامت‌های مرگ‌های خاموش و مرموز را در اختیارشان گذاشت. درست است که به قول بسیاری از مردم، انتشار بیانیه برای قربانیان نان و آب نمی‌شود ولی نمی‌توان انکار کرد که سرسخت‌ترین حکومت‌های بیدادگر و بی‌اعتنا به مسوولیت‌های خود نسبت به اسناد حقوق بشری که آن‌ها را امضا کرده، در مواردی وا داده‌اند؛ هرچند این وادادگی را به صورت شفاف اعلام نکرده و به کلی منکر ارتکاب این قتل‌ها شده‌اند. 

در شرایط کنونی ایران، اگر همین قدر نتیجه هم حاصل بشود، خوب است.

نتیجه‌گیری

سیاست امنیتی حذف مخالفان از طریق مرگ‌های خاموش نه فقط حق حیات انسان را به خطر می‌اندازد بلکه حق بقای انسان پس از اعتراض مدنی با اجرای آن به کلی منتفی می‌شود. همه از کشتار خیابانی و اعدام‌هایی که مصداق «قتل حکومتی» هستند، می‌گویند و می‌نویسند اما مرگ‌های خاموش بنا بر طبیعتی که دارند، چندان پی‌گیری و ردیابی نمی‌شوند. 

اگر جمهوری اسلامی به صورت جدی در شرایطی قرار می‌گرفت که بقای آن را به مخاطره می‌انداخت، شاید به اعزام کارشناس‌های موضوعی در مرگ‌های خاموش کنونی و نظایر آن تن می‌داد. 

تردید داریم که در موضوعی با این اهمیت انسانی، حتی کمیته حقیقت‌یاب متصل به شورای حقوق بشر و سازمان ملل متحد با هر درجه از تلاش برای دست‌یابی به اسناد و مدارک لازم، بتواند پرونده این بخش از نقض حقوق بشر را غنی کند و با استناد به آن، راه برون‌رفت از بسیاری بن‌بست‌های حقوق شهروندی و انسانی معترضان را هموار سازد. 

با این وصف، تقاضای جدی خود را از کمیته حقیقت‌یاب برای ورود به ردیابی عوامل انسانی و شیمیایی قتل‌های خاموش تکرار و تکرار می‌کنیم. همکاری کسانی که درون کشور از چگونگی طراحی و تحقق این مرگ‌ها مطلع هستند، بسیار سودمند است. اگر برخی از درون همین سیستم پزشکی زندان‌ها لحظه‌ای وجدان‌شان بیدار شده و با احتیاط دست همکاری به سوی نهادهای حقوق بشری دراز کنند و از رازهای درون بازداشتگاه‌ها و رفتار پلید برخی پزشکان فعال درون زندان‌ها خبر بدهند، ملتی و جهانی وام دارشان خواهد شد؛ هرچند مدت زمانی با این ماشین سرکوب همکاری کرده باشند. 

 در این گزارش می‌توانید بیشتر درباره افرادی که در حین بازداشت یا چند روز پس از آزادی به طرز مشکوکی جان باخته‌اند، بخوانید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

علی
۲۲ خرداد ۱۴۰۲

نظری نمیدهم چون ایران وایر نظرات قبلی ام را منتشر نکرد ، هیچکدام را !!!!

اخبار

اطلاع‌ رسانی عموی کیان پیرفلک درباره وضعیت خانواده کیان

۲۲ خرداد ۱۴۰۲
خواندن در ۱ دقیقه
اطلاع‌ رسانی عموی کیان پیرفلک درباره وضعیت خانواده کیان