جمعی از این رویداد شادمانی میکنند، از آن رو که رقیب را خارجیها از پا در میآورند، جمعی سادهاش میکنند و نتیجه میگیرند که غرب تمام و کمال با جمهوری اسلامی کنار آمده و ۱۰۰ سال عمر آن را تضمین کرده است.
رویداد غیر منتظره بود و همه جوره شتابزده آن را نگاه میکنیم. بدترین و زیانبارترین نگاه، آن است که دیگر دستهجات اپوزیسیون ذوق زده شده و تصور میکنند مانع مجاهدین خلق از سر راه آنها برداشته شده است و به سلامت و آسان خود جایگزین حکومت جمهوری اسلامی میشوند.
مجاهدین خلق واجد بسیاری ویژگیهای خوب و بد هستند. آنها سازمان یافتهاند. در این سازماندهی، از ابتدا غیردموکراتیک عمل کردهاند. در نبرد با یکهتازیهای «روحالله خمینی»، کارهای بزرگ از پیش برده و اشتباهات بزرگ هم مرتکب شدهاند. بسیار کشته داده و زیر شکنجه بسیار مقاومت کردهاند. اما در خور این درجه از تلاش، به علت شباهتهای شکلی و ماهوی با جمهوری اسلامی، چندان محبوبیتی نزد مردم ندارند.
این اپوزیسیون صرفنظر از اشتباهات سیاسی، ذات و جوهره دینی دارد، دارای رفتار غیردموکراتیک با اعضا است، حجاب دارد و شفافیت ندارد. در یک کلام، از «سکولاریسم» بسی دور افتاده است.
مردم ناراضی از حکومت را با آن که دوستدارش نیستند، دو بار زیاده خوشحال کرده است:
اول، باری که ماهیت نظامی فعالیت هستهای حکومت را لو داد.
دوم، باری که ماهرانه هکرها را فعال کرد و خیلی اسرار نهان را برملا ساخت و میسازد.
بنابراین، خیلی از شادمانیهای خود را مدیون ساز و کارش هستیم و میفهمیم تواناییهایی دارد که دیگر دستهجات اپوزیسیون از آن بهرهای ندارند.
اینها در حوزه آگاهی عموم هستند. همچنین از همکاریشان با امریکا در جریان حمله به عراق کم و بیش خبرهایی داریم. به بخش ماندگاری سازمان یافتهشان در کشورهای غربی که میرسیم، با انبوهی پرسش مواجه میشویم:
- چهگونه است که دولتهای دموکراتیک پذیرفتهاند کمپهای دربسته و مرموز این اپوزیسیون ایرانی در قلمرو حاکمیتشان حضور و امنیت داشته و فعالیت کند؟
پاسخ این را نمیدانیم. - چهگونه است که این سازمان مسلح در کمپهای در بسته به صورت غیرشفاف فعال است و از آن خواسته نمیشود خلع سلاح شده و شفافسازی کند؟
پاسخ این را نمیدانیم. - چهگونه است که اعضایش فاقد آزادیهای انسانی هستند و رهبرانش در قلمرو دولتهای دموکراتیک مجبور به پاسخگویی نمیشوند. شاید استدلال کنند که «شاکی» ندارند اما همین برای دولتهای میزبان کافی است؟
پاسخ این را نمیدانیم.
اما میدانیم که:
بخواهیم و نخواهیم، آنها پارهای مقتدر از نیروی مخالف حکومت کنونی هستند.
بخواهیم و نخواهیم، آنها پارهای از آینده سیاسی ایران هستند.
از همه مهمتر، اعم از این که دوستشان داشته باشیم یا نداشته باشیم، باید از حقوق انسانی، فردی و شهروندیشان در کشورهای میزبان حمایت کنیم.
همزمان یادآور شویم که شکل خیلی کلاسیک حضورشان با زمانه سازگار نیست. حضور مسلحانه در کشور میزبان به بهانه نبود امنیت و احساس خطر از سوی جمهوری اسلامی توجیه شدنی نیست. درست این است که از این پوسته سخت که درونش پنهان شدهاند، بیرون بیایند و دیده بشوند. وقتی به رسانههای فارسی زبان دعوت میشوند، مخفی کاری را کنار بگذارند و دعوت را با سپاس بپذیرند. خود را در جای یک سازمان توانای مخالف آشکارا تبیین و معرفی کنند. سازمانی که گذشته پر ماجرا دارد، تجربه دارد، اعضای وفادار دارد، پول دارد و ایران را وجب به وجب میشناسد، نباید مهجور بماند.
اینها ویژگیهای کمی نیستند. هنوز دیگر سازمانهای اپوزیسیون به گردش هم نمیرسند. پیدا است رهبری سازمان در تار عنکبوت گذشتهها، خود و اعضا را حبس کرده است. به نظر میرسد این سازمان نیرومند اپوزیسیونی پیش از آن که بتواند در ساقط کردن حکومت سهم و نقشی داشته باشد، باید در ساز و کار و رهبری خودش «تغییر بزرگ» را بپذیرد. در غیر این صورت، قضاوت شده و میشود به دیکتاتوری دینی کوچکی که در صدد براندازی دیکتاتوری دینی بزرگی آن سوی اقیانوسها است.
اینها حرفها و خواستههای ایرانیانی است که مطلقگرا نیستند و یک کلام آنها را انکار نمیکنند. اینک رویداد برخورد همه جانبه با آنها در فرانسه و آلبانی (بخوانیم امریکا) مطرح است. از این زاویه چه خبرها است؟ چرا ناگهان امریکا که در سالهای اخیر مردان سیاسی آن به مجاهدین خلق اهمیت داده، در مجامعشان سخنرانی کرده، آنها را ستوده و حتی از آنها پول نقد بابت حضور در مجامع دریافت کردهاند و خیلی همراهیهای دیگر، ناگهان یادشان آمده است که سازمان مجاهدین خلق یک اپوزیسیون قابل قبول و در انطباق با استانداردها نیست؟
بی شک پاسخ این پرسش مهم را نمیدانیم ولی حدس که میزنیم:
به قول خودمان و فرهنگ پیچ در پیچ سیاسیمان، «کاسهای زیر نیم کاسه است»، «زد و بندی» با جمهوری اسلامی در جریان است و «بده بستانی».
این حدس بیچیزی نیست، وگرنه به صورت هماهنگ «ابراهیم رئیسی» با «امانوئل ماکرون» مدتها تلفنی مذاکره نمیکرد، مجمع مجاهدین خلق در پاریس لغو نمیشد و صدها پلیس آلبانی با ابزار لازم وارد کمپ اشرف۳ نمیشدند و خشونت نمیورزیدند. از آن بیش، امریکا بیانیه صادر نمیکرد که آلبانی ما را متقاعد کرده که برخوردش طبق قانون بوده است.
همه را که روی هم بریزیم، البته باور میکنیم آن پشتها خبرهایی است. اما خودمان را یکسره به دست حدس و گمان نمیسپاریم و میتوانیم امیدوار باشیم که جمهوری اسلامی در دوران بدبختی و استیصال، کلی امتیاز به غرب داده و به ازای آن چیزکی گرفته است. این بده و بستان در حدی نیست که بر عمر جمهوری اسلامی زیاده افزوده باشد. کاسه را زیر نیم کاسه میبینیم، بیهوش که نیستیم!
هر آن چه گفته شد، این تکلیف را از ما ساقط نمیکند تا از حقوق شهروندی اعضا، حق حیات اعضا و حق فعالیت اپوزیسیونی غیرمسلحانه و دموکراتیک سازمان حمایت کنیم. این جمعیت که بسیار کشته و قربانی داده، بخش مهمی از تاریخ اپوزیسیون را ساخته و ساده لوحی است اگر در شرایط سخت، آن را غرق در فحاشیهای مرسوم و زیانبار و بدفرجام کنیم.
زشتترین واکنش به حملات هماهنگ امریکا و فرانسه به کمپ اشرف۳ این است که دیگر دستهجات اپوزیسیون ابراز شادمانی کنند از این که پشت رقیب نیرومندشان را (نه خودشان با درایت) که غرب به زمین زده است. این که نمیشود کار سیاسی، میشود رجزخوانی و مصداقی است بر:
من آنم که رستم بود پهلوان!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
با احترام به سرکار خانم کار عرض میکنم که بحث ایشان مبتنی یه یک زمینه بسیار ناقص است.
تا آنجا که من اطلاع دارم با وصف اهمیت گروه مجاهدین هم در قبل از انقلاب و هم بعد این گروه هیچگاه تحت تشریح و توضیح هیچ منبع معتبر سیاسی تاریخی قرار نگرفته و برای مثال حتی یک کتاب از یک منبع موثق بیطرف در باره آنان وجود ندارد. اشخاص زیر ۵۰ اطلاع چندانی از آنان ندارند. خانم کار تعدادی سئوال در مورد آنان ارائه کرده اند و خودشان میفرمایند جواب آنها را ما نمیدانیم. در حالیکه تعداد سئوالهایی که ما در باره آنان داریم و جواب آنها را نمیدانیم بمراتب بیشتر است. در این وضعیت هرگونه تجزیه تحلیل در باره آنان ناقص است. این که چطور شده که کسی پیدا نشده که آنان را تحت مطالعه قرار دهد خود سئوال بزرگی است.
جذابیت شدید به مجاهدین و در واقع پایگاه اجتماعی مجاهدین قبل از انقلاب بیشتر در میان طبقه جوان متوسط پائین بخصوص در شهرستانها بود و چنین قشری هنوز وجود دارد و میتواند یک وزنه سیاسی قوی در اوضاع سیاسی آینده ایران باشد. ... بیشتر