سعدا خدیرزاده زن زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیه روز پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ و دو روز پس از احضار توسط ماموران اداره اطلاعات و حفاظت اطلاعات زندان مرکزی ارومیه در بند زنان این زندان از طریق حلقآویز کردن خود، اقدام به خودکشی کرد.
این خودکشی با اقدام به موقع یکی از همبندیان او ناموفق بود، اما منابع خبری میگویند او بدون انجام مراقبتهای درمانی مورد نیاز و علیرغم آسیبدیدگی یک چشم خود بر اثر خودکشی، روز بعد به بند زنان زندان بازگردانده شده است.
پایگاه خبری «ههنگاو» که مسائل مرتبط با فعالان کرد را پوشش میدهد نوشته است که سعدا خدیرزاده با فشارهای امنیتی برای تن دادن به اعتراف اجباری مواجه بوده و به همین سبب دست به خودکشی زده است.
یک روز پس از انتشار این خبر، خبرگزاری مهر به نقل از قوه قضاییه خبر خودکشی این زندانی را تکذیب کرد و نوشت: «خبر مورد اشاره نه تنها کذب است، بلکه با تبدیل قرار بازداشت این زندانی، مقدمات آزادی او نیز فراهم شده است.»
بنا بر اسنادی که در اختیار ایرانوایر قرار گرفته، پزشک بهداری زندان ارومیه زمانی که این زندانی سه ماهه باردار بود در نامهای با تاکید بر حامله بودن او و ابتلا به بیماری کلیوی و قلبی که در دوران زندان به آن مبتلا شده، اعلام کرده است که سعدا خدیرزاده باید تحت مراقبتهای ویژه باشد.
همچنین نزدیکان او گفتهاند قرار وثیقه برای سعدا خدیرزاده مدتها قبل صادر شده، اما مقامات قضایی تاکنون نسبت به آزادی او اقدامی نکردهاند.
***
سعدا خدیرزاده کیست؟
سعدا خدیرزاده ۳۲ ساله و از اهالی پیرانشهر است. او در تاریخ ۲۲ مهر ۱۴۰۰ در حالی که در هفتههای اول بارداری خود قرار داشت، توسط نیروهای امنیتی پیرانشهر بازداشت و به یک بازداشتگاه امنیتی در ارومیه منتقل شد.
درباره اتهامات سعدا خدیرزاده اطلاعاتی منتشر نشده و نزدیکان او میگویند او تمامی دوران بازداشت خود را بدون دسترسی به وکیل و در بلاتکلیفی مطلق گذرانده است.
یک منبع آگاه درباره اتهامات احتمالی سعدا خدیرزاده به ایرانوایر میگوید: «سعدا خدیرزاده هرگز عضو هیچ گروه سیاسی نبوده و مطلقا فعالیت سیاسی نداشته است. به نظر میرسد که او نیز یکی از صدها شهروند کردی است که قربانی نگاه امنیتی حاکمیت به استانهای کردنشین در ایران شده است. شهروندان کرد زیادی به واسطه فعالیت سیاسی همسران، پدران، برادران یا نزدیکان دیگرشان توسط نهادهای امنیتی به گروگان گرفته میشوند تا اهرم فشار باشند برای اینکه مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی خودشان را تسلیم کنند. در مورد سعدا هم همین اتفاق افتاده است.»
وضعیت سعدا خدیرزاده چگونه است؟
سعدا خدیرزاده بخش اعظم دوران بارداریاش را در زندان ارومیه گذراند. او سرانجام ۳۰ خردادماه ۱۴۰۱ و تنها ساعاتی پیش از انجام عمل سزارین به بیمارستان منتقل شد و بدون اینکه نزدیکانش در جریان وضعیت او قرار بگیرند، فرزندش را با انجام عمل سزارین به دنیا آورد.
این زندانی دو روز بعد از زایمان در حالی که به مراقبتهای بعد از عمل نیازمند بود به بند زنان زندان مرکزی ارومیه بازگردانده شد.
به گفته نزدیکان سعدا خدیرزاده او در دوران ده ماهه بازداشتش به طور مدام تحت فشار نهادهای امنیتی برای اعترافات اجباری بوده است. او همچنین به شدت تحت فشار قرار گرفته که هویت فرد یا افرادی که مسائل مرتبط با زندانیان در زندان ارومیه را به رسانهها یا نهادهای حقوق بشری اطلاع میدهند، معرفی کند.
سعدا خدیرزاده اردیبهشتماه سال جاری در اعتراض به نامشخص بودن اتهامات و بلاتکلیف بودن خود در زندان، علیرغم اینکه در شرایطی حساس و ماههای آخر بارداری بود، به مدت ۱۱ روز دست به اعتصاب غذا زد.
مقامات زندان به او قول مساعد داده بودند که اگر اعتصاب خود را بشکند شرایط آزادی موقت او را با قرار وثیقه فراهم کنند، اما اکنون دوماه از زایمان او گذشته و علیرغم آنکه دادگاه انقلاب برای آزادی مشروط او وثیقهای به ارزش سه میلیارد تومان تعیین کرده و این وثیقه نیز توسط خانواده او تامین شده است.
در تاریخ ۱۲دی ۱۴۰۰، به دلیل وضعیت نامناسب روحی و جسمی و همچنین بارداری سعدا خدیرزاده، «تقاضای فک قرار بازداشت موقت» او صادر شد اما کارشکنی مقامات امنیتی موجب شده است که وثیقه او پذیرفته نشده و آزادی این زندانی به تعویق بیفتد.
سعدا خدیرزاده در مدت بازداشت تا قبل از وضع حمل و پس از آن، در محیطی غیربهداشتی در زندان ارومیه نگهداری میشد و از دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی مناسب محروم بود.
بر اساس اطلاع ایرانوایر این زن زندانی پس از زایمان به دلیل شرایط نامناسب و عدم دسترسی به اقلام بهداشتی دچار عفونت در محل بخیههای زایمان و خونریزی شدید بوده است.
چرا سعدا خدیرزاده دست به خودکشی زد؟
«شهرام موصلچی» روزنامهنگار کرد ساکن آلمان در خصوص وضعیت سعدا خدیرزاده با اشاره به آزار و اذیتی که بر او رفته است به ایرانوایر میگوید: « مساله اذیت و آزار زندانیان به ویژه زنان زندانی موضوع چندان تازهای نیست، اما از آنجایی که زنان زندانی در حاشیه و مناطقی مانند کُردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان به مراتب کمتر از دیگر زندانیان صدایشان شنیده میشود و اساسا تریبونی برای انعکاس صدای خود در جامعه ندارند، مسائل مرتبط با آنها جنبه حیاتی به خود میگیرد و گاه موجب وقوع چنین اتفاقات غمانگیزی میشود. در مواجه با اینگونه شرایط پوشش رسانهای دقیق و پرداختن به اخبار مرتبط با آن برای کاستن فشار و اذیت و آزار از روی زندانی موثر است و موجب میشود فشار نهادهای امنیتی بر خانواده و نزدیکان فرد زندانی نیز کاهش پیدا کند.»
او با اشاره به وضعیت خانم خدیرزاده به طور مشخص میگوید: «سعدا طی ماههای گذشته به شدت تحت فشار نهادهای امنیتی و شکنجههای روحی و روانی قرار داشته تا به اعترافات اجباری تن بدهد. او در برابر این فشارها مقاومت کرده اما دو روز قبل از اقدام به خودکشی، مجددا به او گفتهاند باید برای بازجویی در مقر حفاظت اطلاعات زندان مرکزی ارومیه حاضر شود. فشار ناشی از بازجویی به قدری زیاد بوده که وقتی همه زندانیها خواب بودند تلاش کرده که با استفاده از روسری خودش را حلق آویز کند که خوشبختانه یکی از هم بندیانش متوجه شده و به سرعت او را نجات داده است اما با اینهمه وضعیت او و کودکش همچنان خطرناک و بحرانی است و این موضوع نباید فراموش شود.»
نقش جامعه مدنی در اطلاعرسانی درباره زندانیان
پیشتر سازمان «عفو بینالملل» با انتشار بیانیهای وضعیت خطرناک سعدا خدیرزاده و کودک دوماهاش «سولینا» را بحرانی توصیف کرده و با اشاره به عدم دسترسی او به وکیل از ابتدای بازداشت، زندانی شدن او را «مغایر با معیارهای دادرسی منصفانه و از نظر قوانین بینالمللی خودسرانه» دانسته بودند.
موسسه کودکان زندانیان (کویپی) نیز روز دهم آگوست با انتشار فراخوانی، ضمن بیان اینکه جان و سلامت سعدا خدیرزاده در معرض خطر جدی قرار دارد، خواستار آزادی فوری او و فرزندش شده بود.
شهرام موصلچی اما بر این باور است که در مواردی همچون مورد سعدا خدیرزاده این تنها «فعالان و کنشگران حقوق بشر یا روزنامهنگاران این حوزه» نیستند که در قبال اطلاعرسانی درباره وضعیت او مسئولیت دارند: «جامعه مدنی هم به لحاظ انسانی در مواجهه با شرایطی که سعدا خدیرزاده، به عنوان یک زندانی سیاسی زن در حاشیه که مورد ظلم مضاعف دستگاههای امنیتی قرار گرفته و از سایر حقوق شهروندی خود نیز محروم مانده است، باید احساس مسئولیت کند و خود را در جایگاهی ببیند که صدای این زندانی و زندانیان دیگری باشد که در وضعیت مشابهی بهسر میبرند.»
این روزنامهنگار ساکن آلمان تاکید میکند که افراد زندانی با اتهامات سیاسی و امنیتی در بیشتر زندانهای ایران امکان اینکه روایت خود یا دیگر زندانیان را به بیرون از زندان بفرستند، ندارد. اما، در سالهای اخیر صدای زندانیان سیاسی به خصوص زنان زندانی کرد و عرب تا حدودی به دست رسانهها و نهادهای حقوق بشری رسیده است.
یکی از نمونههای قابل اعتنا در سخنگفتن از وضعیت زندانیان زن در حاشیه، یادداشتها و نقاشیهای سپیده قلیان فعال مدنی زندانی است. او در زمانی که در زندانهای اهواز، بوشهر و قرچک دوران محکومیت و تبعید خود را میگذراند به طور مرتب و پیوسته هم از داخل زندان هم در دوران مرخصیهای کوتاه خود از رنج زندانیان زن سخن گفت.
سپیده قلیان از زنان زندانی عربی حرف زد که هیچ جرمی مرتکب نشده بودند اما بعنوان گروگان در زندانهای اهواز تحت فشار و شکنجه قرار گرفته بودند تا همسران، پدران و برادرانشان که در مظان اتهامات سیاسی و امنیتی قرار داشتند خودشان را به نهادهای اطلاعاتی معرفی کنند.
شهرام موصلچی دانستهها درباره زندانیان زن در حاشیه را «حاصل سالها تلاش کنشگران مدنی» میداند و میگوید: « از این نکته نباید غافل بمانیم که زندانیان زیادی کماکان در زندانهای مناطق کُردنشین و سایر زندانهای ایران هیچگونه دسترسی به منابع بیرون از زندان ندارند. این افراد در داخل زندان از حداقل حقوق یک زندانی محروم و به شدت منزوی شدند و یا اینکه با تهدید دستگاه امنیتی عملا مجبور به سکوت شدهاند. ما زمانی از روایتهای این افراد اطلاع پیدا میکنیم که آنها یا در مرخصی بهسر میبرند یا با پایان محکومیت از زندان آزاد شدند؛ این نشان میدهد که جامعه مدنی باوجود تمام تلاشها همچنان مسیر دشواری پیشروی خود دارد.»
او دیگر اقدام موثر جامعهمدنی برای بهبود شرایط زندانیان را «بالابردن هزینه تحمیل شرایط غیرانسانی و سخت بر زندانیان را برای جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی» میداند و میگوید: « جامعه مدنی میتواند با تکیه و بسط دادن فعالیتهای مدنی از جمله، راهاندازی آکسیون (تجمع)، آگاهیرسانی دقیق، ارتباط و انتقال دادههای جدید از وضعیت زندانیان سیاسی به سازمانها و نهادهای حقوقبشری بینالمللی، هزینه تحمیل شرایط غیرانسانی و سخت بر زندانی را برای جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی بالا ببرد و همزمان مقامات دولتی و حکومتی را در قبال جان زندانیان پاسخگو کند.»
ثبت نظر