close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

سازمان مجاهدین خلق و چند تناقض بزرگ

۲ تیر ۱۴۰۲
خواندن در ۹ دقیقه
سازمان مجاهدین خلق و چند تناقض بزرگ

سروش مظفر مقدم، نویسنده و روزنامه نگار

از اواسط دهه ۸۰ خورشیدی، سران «سازمان مجاهدین خلق» می‌دانستند رژیم جدید بغداد هم‌پیمان حکومت جمهوری اسلامی و عملا حیات خلوت او است. با این وجود، از هر گونه تدبیر به‌هنگام برای خروج هرچه سریع‌تر و نجات جان اعضای سازمان از عراق خودداری کردند و لجوجانه مدعی شدند با حضور در خاک عراق، مانع بلعیده شدن این کشور توسط رژیم ملاهای تهران می‌شوند. 

چنین شد که عده بسیاری از اعضای سازمان در حملات گروه‌های شبه‌نظامی شیعه وابسته و درگیری با نیروهای نظامی رژیم بغداد که قصد داشتند وارد «کمپ اشرف» شوند، کشته شدند. پایان این سناریو، ترک کمپ اشرف و استقرار در «کمپ لیبرتی» و توافق از سر اجبار و اکراه «مریم رجوی» با دولت وقت امریکا برای خروج اعضای سازمان از عراق جنگ‌زده بود. 

اعضای سازمان مجاهدین خلق از اواسط دهه ۹۰ خورشیدی، طبق توافق دولت‌های امریکا و آلبانی، کلا به این کشور منتقل شدند و پس از زمانی کوتاه، به عنوان پناهنده، تحت «کنوانسیون ژنو» در این کشور به رسمیت شناخته شدند. 

یکی دو سالی بعدتر، چیزی شبیه قرارگاه اشرف که اعضای مجاهدین در استان «دیالی» کشور عراق ساکن آن بودند، در اطراف شهر «تیرانا» توسط آن‌ها ساخته شد تا چنبره هژمونی سازمان و رهبری عقیدتی آرمانی آن مجددا بر اعضا شکل بگیرد و مناسبات سازمانی سفت و سخت سابق برقرار شود. 

این افراد که عمدتا سال‌های سال در نظام سازمانی ایدئولوژیک مجاهدین قرار دارند، حتی با ورود و اسکان در یک کشور اروپایی، چون پناهندگان دیگر، از حق زندگی و مناسبات انفرادی و آزادانه برخوردار نشدند. نشان به این نشان که بسیاری از خانواده‌های اعضای مجاهدین نتوانستند تماس یا ارتباطی با فرزندان و بستگان خویش برقرار کنند.

در سطح رهبری، سازمان بیش از پیش به ارتباط و تکیه کردن به حکومت‌هایی چون عربستان سعودی روی آورد و حتی در یکی از همایش‌های مجاهدین، شاهزاده «ترکی الفیصل»، وزیر سابق استخبارات سعودی از مدعوین اصلی برنامه بود. 

ارتباط روزافزون با جمهوری‌خواهان امریکا و درخواست مهر تایید از آن‌ها، نزدیک شدن به لابی‌های راست‌گرایان در مجلس نمایندگان و خارج از آن چهره‌هایی چون «رودی جولیانی»، «جان بولتون» و «مایک پنس»، بخش کوچکی از تلاش‌های مجاهدین خلق برای تاییدیه گرفتن تحت عنوان اُپوزیسیون مشروع و دموکراتیک بودند. 

جالب این‌جا است که سازمان خودش را تنها اپوزیسیون دموکراتیک ایران می‌داند که خود این شعار با مبانی دموکراسی و پلورالیسم تضاد ماهوی دارد. 

شعارهایی چون «ایران رجوی، رجوی ایران»، نفی وجود هر نیروی مخالف دیگری چه در داخل و چه در خارج کشور، نمونه‌های سلطه‌طلبی و رفتار فرقه‌‌گرایانه سازمانی هستند که خود را وارث خون «شهدا» و تنها جایگزین موجود برای حکومت جمهوری اسلامی می‌داند. 

اعضای مجاهدین و سمپاتیزان‌های این سازمان در اروپا هم چنان‌چه می‌دانیم، عمدتا با نفی حضور و وجود همه جریان‌های فکری و سیاسی دیگر، بر طبل منیت و خودمداری می‌کوبند و مخالفان ایدئولوژی خود را «مزدوران رژیم» و «عوامل حکومت» می‌خوانند.

چنین است که این سازمان بدون داشتن کمترین بدنه اجتماعی و نیروی مردمی، تنها بر باد تکیه کرده و تصورش بر این بوده است که به صرف حمایت بعضی جریان‌های سیاسی خارجی در امریکا، اروپا و خاورمیانه و نیز با پشتوانه پول‌های کلان و دلارهای نفتی می‌تواند خود را در نقش اپوزیسیون تثبیت کند.

بازرسی روز ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ از کمپ اشرف٣ در آلبانی توسط پلیس این کشور موجب تنش‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی فراوانی توسط مجاهدین و برخی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران شد. 

مجاهدین مدعی هستند که دولت آلبانی به تحریک «رژیم»، این یورش یا حمله را برای از میان بردن آن‌ها برنامه‌ریزی کرده است. باز مدعی شدند این حرکت پلیس آلبانی، غیرقانونی و جنایتکارانه بوده است. 

صرف‌نظر از انگیزه دولت آلبانی برای بازرسی کمپ مجاهدین در تیرانا، از نظر حقوقی به عنوان میزبان هر لحظه می‌تواند از کمپ‌های پناهندگی خود در خاک کشورش بازدید یا به هر دلیلی آن‌ها را بازرسی کند. 

اگر مجاهدین مدعی هستند طبق کنوانسیون ژنو به عنوان پناهنده در آلبانی پذیرفته شده‌اند، پس قاعدتا حق دولت میزبان جهت اطلاع، بررسی و سرکشی به این کمپ‌ها برای آن دولت و پلیس آلبانی محفوظ است؛ خصوصا این که پلیس آلبانی اعلام کرده با حکم دادگاه «ضد تروریسم و جرایم سازمان یافته» و با ظن به فعالیت‌های مشکوک، این کمپ را مورد بررسی قرار داده و هیچ نوع سلاح گرم یا درگیری مسلحانه‌ای با اعضای مستقر در این کمپ نداشته است. 

سوال بزرگی که در این‌جا مطرح می شود، نوع برخورد اعضای کمپ با پلیس آلبانی است. آن‌ها با سر دادن شعار و ایجاد راه بند‌های انسانی و استفاده از هر وسیله‌ای، قصد ممانعت از ورود پلیس را داشته‌اند. این حرکت چه از نظر عرفی و چه از نظر قانونی کاملا غیرمعقول و تعجب برانگیز است. 

به گمان من، سیاست اصلی رهبری سازمان برای ایجاد تنش و درگیری‌های موضعی و مقطعی در آلبانی بدان جهت است که سازمان مجددا بتواند دست به مظلوم‌نمایی مضاعف و بسیج هوادارانش در نقاط مختلف اروپا بزند و ناکامی‌های اخیرش، خصوصا در مورد جنبش «زن، زندگی، آزادی» را تحت تاثیر این نوع موج‌آفرینی‌های رسانه‌ای قرار دهد. 

همان‌طور که می‌دانیم، سازمان با وجود تلاش فراوان برای مصادره کردن جنبش بزرگ «مهسا» در ایران، هیچ گونه توفیقی حاصل نکرد و عملا خارج از گود جنبش قرار گرفت.

دختران و پسران ایرانی به هیچ روی پذیرای نقش کاذب رهبری ایدئولوژیک و آرمانی «رجوی» و پیشتازی تصنعی هیچ سازمان یا گروه خاصی نیستند؛ خصوصا در مورد مجاهدین خلق که خوی و جوهره مذهبی و گذشته آلوده به همکاری با حکومت سابق عراق را دارند، زاویه‌ای کامل بین اکثر جوانان ایرانی و سازمان برقرار است. 

به نوبه خود و زمانی که مقارن جنبش بزرگ مهسا در ایران بودم، متوجه شدم بسیاری از جوانان نسل نو نه تنها سنخیتی با اندیشه مجاهدین ندارند بلکه با همه وجود، دین‌خویی، هژمونی‌طلبی و اساسا ماهیت ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق را نفی می‌کنند.

 از مطلب اصلی دور نشویم. مجاهدین با مقاومت در برابر تفتیش و بازرسی پلیس آلبانی از مقرشان در حومه تیرانا و دمیدن بر آتش درگیری در محل کمپ، با یک تیر چند نشان می‌زنند؛ از سویی به بسیج نیروها و هواداران‌شان در اروپا و امریکا می‌پردازند و از سوی دیگر توجه و همدردی سایر ایرانیان و حتی تشکل‌های سیاسی مستقل را که هیچ سنخیتی با آن‌ها ندارند، جلب می‌کنند. 

در مورد ماهیت تفتیش اشرف۳ از سوی پلیس آلبانی، گمانه‌زنی‌های بسیاری مطرح است؛ «شورای ملی مقاومت»، بازوی سیاسی مجاهدین این رویداد را حاصل «زدوبند» و «فشار» حکومت فاشیستی ایران بر دولت آلبانی دانسته است و عده‌ای دیگر از تحلیل‌گران، این برخورد را حاصل تنش‌زدایی غرب و جمهوری اسلامی در گفت‌وگوهای محرمانه جمهوری اسلامی و امریکا (دولت «جو بایدن») و تماس‌های دیپلماتیک میان غرب و ایران، خصوصا تماس تلفنی «ابراهیم رئیسی» و «امانوئل مکرون» می‌دانند.

در مورد ادعای نخستین سازمان، باید بگویم دولت آلبانی حداقل یک‌سال و نیم پیش رابطه دیپلماتیک خود را با حکومت ایران بر سر مساله حملات سایبری و تروریستی قطع کرده، پس فرضیه اشاره یا فشار مستقیم جمهوری اسلامی بر دولت آلبانی از اساس مردود است. در موارد بعدی، می‌توان محتمل دانست که یکی از تبعات توافق مقطعی و کوتاه‌مدت غرب و جمهوری اسلامی، تحدید مجاهدین در خاک اروپا و امریکا باشد. 

به فرض صحت این فرض، باز هم در صورت مساله تغییری حاصل نمی‌آید، چرا که دولت آلبانی مرتکب عملی غیرقانونی نشده است. طبق قوانین مربوط به پناهندگان و قوانین داخلی آلبانی، تفتیش و بازرسی از یک کمپ پناهندگان، عملی کاملا روتین و طبیعی است، چه در سایر کشورهای غربی نیز کمپ‌های پناهندگی و پناهندگان زیر نظر مستقیم دولت‌های آن کشورها قرار دارند. 

مساله اصلی در این‌جا، تبلیغات مجاهدین و این همانی اتفاقات عراق در کمپ لیبرتی و نیز برخوردهای تند و سلبی دولت «نوری المالکی» و مقایسه آن با رفتار اخیر پلیس آلبانی است؛ دو مساله‌ای که هیچ نوع تشابهی ندارند. 

اساسا اعضای کمپ مجاهدین در تیرانا حق ایستادگی خشونت‌آمیز در برابر پلیس را نداشتند و نهایتا باید این بازرسی به هر دلیلی که پلیس و دولت اقامه می‌کرد، به شکلی مسالمت‌آمیز و کاملا دوستانه، با هماهنگی کامل انجام می‌شد و پس از آن، وکلای سازمان در صورتی که این اقدام پلیس آلبانی را غیرقانونی می شناختند، می‌توانستند در دادگاه‌ها و محاکم صالحه آلبانی یا حتی محاکم بین‌المللی طرح دعوی کنند.

این نوع رفتار بدوی و تنش‌آفرین تنها یک پیام دارد و بس؛ سازمان می‌خواهد با ترفند همیشگی خود در ایجاد یا دامن زدن به درگیری‌های بی‌ثمر، حتی به قیمت قربانی کردن روح و جسم خسته و پریشان اعضایش، برای خویش مشروعیت و وجاهت بیشتری دست و پا کرده و با دامن زدن به فضای احساسی، حقانیت خویش را به هر قیمتی به دیگران تحمیل کند. 

در حقیقت، زنان و مردان مقیم در اشرف۳ بزرگ‌ترین قربانیان این سناریوی دردناک هستند. باز حتی اگر بپذیریم همه این رویدادها به دخالت مستقیم رژیم ایران و شرکای غربی آن رخ داده‌اند، باید دو چندان به حال سازمانی تاسف خورد که با وجود عمر چهل و چند ساله و گره زدن هستی و تمامیتش به چهره‌ها، گروه‌های سیاسی و پارلمانترهای اروپایی و امریکایی، چنین آسان مورد معامله آن‌ها قرار می‌گیرد و رکب می‌خورد.

در حقیقت، باید به تلخی اذعان داشت که سرنوشت مجاهدین برای سایر بخش‌های اپوزیسیون و روشن‌فکری ایرانی موجب عبرت است؛ مجاهدین هرگونه پیوند با مردم ایران را گسستند و تصور کردند با صرف دلارهای کلان نفتی و برگزاری همایش‌هایی که در آن‌ها میهمانان خارجی رُل اول را بازی می‌کنند و نیز با نفی همه اندیشه‌ها و گرایش‌های دیگر، می‌توانند آرزوی «مسعود رجوی» در برقرای هژمونی کامل خویش را بر آورده کنند. غافل از این که در طول سال‌های گذشته، رفتار غرب با این سازمان که امروز وزارت خارجه امریکا رسما اعلام کرده آن را به‌ هیچ‌وجه به عنوان نماینده و اپوزیسیون ایران نمی‌شناسد، تنها به مثابه کارتی در بازی‌های سیاسی بوده است. 

مجاهدین خلق سعی کردند با خدمت به سیاست‌های راست‌گرایان غربی و نزدیکی به آن‌ها، فقدان معنادار پایگاه سیاسی و اجتماعی داخلی خویش را بپوشانند اما تحولات اخیر نشان می‌دهند که در این امر هم موفق نبوده‌اند و در خوش‌بینانه‌ترین شرایط، بدل به سازمانی بی‌اثر و منزوی خواهند شد؛ حکومتی خیالی با ریاست جمهوری خودخوانده و اتباعی متعصب و معدود. 

در پایان باید به این نکته هم اشاره کنم که نفس مجوز دادن به سازمان برای ایجاد کمپی بسته در آلبانی به دور از نظارت دولتی و قوانین جاری پناهندگی و دسترسی آزادانه افراد به جهان آزاد، خود اقدامی نابخشودنی از سوی امریکا و دولت‌های غربی بوده است. 

در این شرایط، افراد این سازمان به جای انطباق با جهان آزاد و انتخاب آگاهانه و آزادانه، توسط رهبران هژمونی‌طلب و فرقه‌گرا سازمان برای هر نوع برخورد و خشونتی علیه خویش، تا مرز از دست دادن جان و زندگی‌ خود توجیه و آماده می‌شوند. خود این مساله، بزرگ‌ترین نقض حقوق انسان‌ها در خاک اروپا به شمار می‌رود.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

Mehrax Dadex
۴ تیر ۱۴۰۲

آیا مجاهدین «پشتوانه پول‌های کلان و دلارهای نفتی» دارد؟

اخبار

ارسال پهپاد به روسیه؛ اروپا چهار شرکت ایرانی را تحریم کرد

۲ تیر ۱۴۰۲
خواندن در ۲ دقیقه
ارسال پهپاد به روسیه؛ اروپا چهار شرکت ایرانی را تحریم کرد