یکسال از روزی که «شلر رسولی»، زن ۳۶ ساله و مادر دو فرزند در معرض تجاوز «گوران قادری» قرار گرفت و خود را مقابل چشم فرزندانش از ساختمان به پایین پرت کرد، میگذرد.
شلر زن خیرخواه و جوانی ساکن مریوان، از شهرهای استان کردستان، در نزدیکی مرز باشماق و در چند کیلومتری عراق بود. گوران قادری یکی از همسایگان او و خانوادهاش، او را بهبهانه کمک به همسر بیمارش به خانهاش کشاند و در جریان کشمکش میان این دو، شلر برای اینکه مورد تجاوز قرار نگیرد، از بالکن خانه او به پایین پرت و کشته شد.
این گزارش، در گفتوگو با «پردیس ربیعی»، فعال حقوق زنان و یکی از کسانی که در ثبت هویت زنان قربانی قتلهای ناموسی تلاش میکند به جزییات تازه از دادگاه کیفری تشکیل شده برای گوران قادری میپردازد و همچنین مروری دارد بر داستان زنان کشته شده از شهریور ۱۴۰۱ تا شهریور ۱۴۰۲، در میانه جنبشی با شعار اصلی «زن، زندگی، آزادی.»
***
گوران قادری یکی از افراد دارای سوءسابقه در مریوان است. به گفته منابع محلی، او پیشاز اتفاقی که برای شلر رسولی افتاد، برای چند فقره پرونده تجاوز، پروندههای بازداشت شده و مظنون به قتل هم بوده است. علاوهبر این، سابقه دزدی و اخاذی و قمهکشی هم داشته، اما چرا در زندان نبوده؟ چرا آزادانه در شهر میگشته تا چنین مصیبتی را بر سر خانواده شلر رسولی بیاورد؟
پاسخ را از پردیس ربیعی میشنویم. او به «ایرانوایر» میگوید: «گوران قادری به شهادت نزدیکان شلر رسولی و کسانی که او را میشناسند، شر، و از اوباش منطقه است. همه بارها شاهد آزارواذیتهای او بودهاند. همیشه با خودش چاقو بههمراه داشته، کولبرها را در میانه راه اذیت میکرده و از آنها دزدی میکرده است. بعد از شکایت خانواده شلر هم، خیلی آنها را تهدید کرد. مدت کوتاهی بازداشت شد، اما باز هم بهدلیل نفوذی که دارد، آزاد شد. دوستانش که آنها هم مثل خودش مردم را آزار میدهند، سنگ قبر شلر را شکستهاند. شاهدان ماجرا را تهدید کردهاند که اگر علیه گوران شهادت بدهند، آنها را راحت نمیگذارند و به همین دلیل هم، شهود اولیه که پیشتر جزییات آنچه بر شلر رخ داد را تایید کرده بودند، مجبور شدند شهادتشان را پس بگیرند، بهجز فرزندان شلر که همه چیز را دیدهاند و حالا پریشانند؛ حتی خواب راحت ندارند، چون فراموش نمیکنند چه چیزهایی مقابل چشمشان رخ داد.»
پیشتر «ژیلا مستاجر»، عضو سازمان حقوقبشری «هنگاو» و از فعالان حقوق زنان در کردستان، ضمن تایید روایتهای منابع محلی درباره گوران به ایرانوایر گفته بود: «رسانههای داخل ایران از واژه "اراذل و اوباش" برای این فرد که اینگونه فجیع جان زن بیگناهی را گرفته، استفاده کرده است؛ اما منابعی از داخل شهر مریوان در گفتوگو با سازمان ما گفتند که این فرد با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ارتباط دارد. در منطقه کردستان این افراد را "جاش" خطاب میکنند. بهدلیل همین همکاریها هم، این فرد با انبوهی از سابقه بزهکاری و شرارت هرگز محاکمه و مجازات نشده است.»
تکلیف شکایت خانواده شلر علیه گوران چه شد؟
به گفته پردیس ربیعی، خانواده شلر رسولی از همان ابتدا علیه گوران قادری طرح شکایت میکنند: «وکیل تعیین شده برای این پرونده از سوی قوهقضاییه برای حمل اسلحه جدا، برای حبس غیر قانونی شلر و قتل هم جدا تقاضای دادرسی میکند.» به گفته او، دادگاه ابتدا تحت تاثیر روایتهای اولیه و اعترافات قاتل مدعی شده بود که شلر قصد خودکشی داشته است، اما این ادعا شدیدا از سوی سلام همسر شلر رد شده است. وکلا نیز تایید کردهاند که شلر مطلقا قصد خودکشی نداشته، اما برای درخواست کمک به سمت پنجره رفته بود. دادگاه هم چنین تشخیص داده که گوران قصد قبلی برای قتل شلر را نداشته و به همین سبب، رای براساس این فرضیه صادر شده که "فضایی که به وجود آمده، موجب شده است که شلر از پنجره به سمت پایین پرت شود و پساز مدتی دستوپنجه نرم کردن با مرگ، بهعلت مرگ مغزی، جان خود را از دست بدهد. دادگاه موضوع را قتل شبهعمد درنظر گرفته و گوران قادری را تنها به سه سال حبس محکوم کرده است. حکمی که با توجه به سابقه شرارت متهم، مطلقا متناسب با جرم ارتکابی نیست.»
این فعال حقوق زنان تایید میکند که گوران قادری موفق شده است دادگاه را با مخدوش کردن روایت فریب دهد: «من با برادر شلر صحبت کردم، در دادگاه، گوران مدعی میشود که تحت نوشیدن الکل و مست بوده و اصلا متوجه نشده چه اتفاقاتی افتاده است. اما بعد برای بیان جزییات بازسازی صحنه قتل، خیلی دقیق همه چیز را توضیح میدهد و فقط درباره نحوه کشته شدن شلر مدعی میشود او خودش، خودش را پرت کرده است. آنقدر جزییات را دقیق شرح میدهد که حتی خود بازپرس به او میگوید چطور ادعا میکنی مست بودی، درحالیکه همه جزییات را شرح میدهی؟!»
داستان پر غصه شلر چه بود؟
هفته اول شهریور۱۴۰۱، همسر باردار گوران قادری حالش بد میشود. گوران به قصد گرفتن کمک به شلر مراجعه میکند. به گفته پردیس ربیعی، شلر رانندگی بلد بود و ماشین در اختیار داشته به همین سبب، همسر گوران را به بیمارستان میرساند: «حتی گفته شده که شلر در بیمارستان با کد ملی خودش برای همسر گوران پذیرش گرفته است. پساز مدتی که حال همسر گوران بهتر میشود و به منزل بر میگردد، با گوران بحث میکند و به خانه پدرش میرود.»
پردیس ربیعی در ادامه میگوید که گوران بعد از رفتن همسرش، به در منزل شلر میرود: «سراسیمه در را میکوبد. شلر در حال خواندن نماز بوده. نمازش را تمام میکند و به سمت در میرود، گوران را پشت در میبیند که با حالتی مضطرب ایستاده. گوران به دروغ میگوید که حال همسرش دوباره بد شده و باید به بیمارستان بروند. شلر میگوید دو فرزندش در خواب هستند و گوران میگوید آنها را هم میبریم. شلر یک دختر و یک پسر دارد. بچهها همراه با شلر از خانه بیرون میروند، اما وسط کوچه در تاریکی به روایت بچهها، گوران سلاح خودش را در میآورد و شلر را به اجبار به خانه میبرد. شلر درست همان جا که میبیند خبری از همسر گوران نیست، پی به نقشه گوران میبرد. بچهها از ترس دیدن صحنهای که گوران با سلاح مادرشان را به خانه خود برد، جیغ و فریاد میزنند و همسایهها را خبر میکنند.»
بدون شلر خانه سوتوکور است
شلر برای جلوگیری از اقدام به تجاوز گوران، بهسمت بالکن خانه گوران میدود. پردیس ربیعی میگوید: «فرزندانش در کوچه بودند و او را دیدند که چطور از پنجره به پایین پرت شد و در چشم بر هم زدنی، تمام زمین پر از خون شده است. برای رقم زدن چنین تراژدی، تنها ۳ سال حبس به متهم دادهاند، بدون توجه به اینکه او هم سوءسابقه داشته، و هم با فریب و نیت تجاوز متهم را به خانهاش برده و او را حبس کرده است.»
پردیس ربیعی با اشاره به آغاز سال تحصیلی جدید و حالوهوای فرزندان و همسر شلر رسولی، به ایرانوایر میگوید: «سلام همسر شلر میگوید بدون یار ۲۱ سالهاش خانه سوت و کور است و فرزندانش هر شب در خانه یکی از عمهها و عموهایشان هستند. حتی نمیتواند بدون بغض کلمهای درباره شلر حرف بزند. با توجه به رای دادگاه میگوید خون شلر پایمال شد و تنها کسانی که بدبخت و سرگردان شدند او و فرزندانش هستند.»
به گفته پردیس ربیعی، شلر و سلام از سال ۱۳۸۰ با هم زندگی کردهاند و رفاقتی عمیق بینشان برقرار بوده است، تا جایی که همسرش میگوید شلر برای او نه تنها همسر، که رفیقی شفیق بوده است.
چند زن دیگر در سال «ژینا» به قتل رسیدند؟
پساز اعلام درگذشت شلر رسولی، فضای شهر مریوان شکلی اعتراضی به خود گرفت. هنوز مهسا ژینا امینی بهدست حکومت به قتل نرسیده بود، اما زنان مریوان، پیر و جوان به خیابانها آمده وشعار میدادند «ئێمە هەموو شلێرن، خۆێنی شلێر دەسێنن» که یعنی همه ما ممکن بود که بهجای شلر باشیم و هیچ تضمینی وجود ندارد که شلر بعدی، یکی از ما نباشد. آنها دادخواه خون به ناحق ریخته شلر بودند و اعلام کردند که تا زمانی که امنیت زنان برقرار نشود، دادخواه باقی خواهند ماند.
این اما پایان کشتن زنان بهدلایل برخواسته از مفاهیم مردسالارانهای همچون غیرت و ناموس نبود.
شهریور۱۴۰۱ پنج زنکشی در رسانههای ایران منعکس شد. در مهر۱۴۰۱ شش قتل ناموسی، در آبان شش زنکشی، در آذر۱۴۰۱ یازده قتل ناموسی، در دی ۳ قتل، در بهمن ۸ قتل و در اسفند، چهار زن به دست مردان خانواده کشته شدند.
در فروردین۱۴۰۲ هفت زن، در اردیبهشت۱۴۰۲ یازده زن، در خرداد۱۴۰۲ نه زن و در تیر۱۴۰۲، دستکم ده قتل مبتنیبر خشونتهای جنسیتی رخ داده است که از نام و تصویر بسیاری از آنها اطلاعی در دست نیست، اما ما در این گزارش، نام و تصویر برخی از زنانی که بهدلایل ناموسی قربانی مردان خانواده شدهاند، گردآوری کردهایم.
زهرا رضوانی
آذر۱۴۰۱، زن جوان ۲۲ ساله اهل چهارمحالوبختیاری که تنها بهدلیل تمایل به ادامه تحصیل ابتدا توسط همسرش خفه، و بعد رد خفگی بر گردنش با سیم داغ سوزانده شد. نزدیکان زهرا رضوانی گفتهاند که او در رشته مامایی در دانشگاه پذیرفته شده بود، اما همسرش که تقریبا ۲۰ سال از او بزرگتر است، تنها بهدلیل «مخالفت با ادامه تحصیل»، او را به قتل رساند.
سحر لطیفی
«سحر لطیفی»، زن جوان ۲۳ ساله، مادر یک دختر چهارساله و اهل روستای «وندرآباد» و ساکن شهرستان «اسدآباد» همدان بود. او روز ۲۳آذر۱۴۰۱، با خوردن قرص برنج اقدام به خودکشی کرد و جان باخت.
یکی از نزدیکان سحر لطیفی به ایرانوایر گفت که او «قربانی تعصبات دینی، مذهبی و مردسالاری» بوده است: «سحر در خانواده پرجمعیتی بزرگ شد. ۹برادر و ۳ خواهر داشت که البته برخی از آنها ناتنی بودند، چون مادر سحر از دنیا رفت و پدرش ازدواج مجدد کرد. سحر چند سال قبل به اجبار خانوادهاش با یک طلبه ازدواج کرد که درحالحاضر تحصیلات حوزوی را تمام کرده و حجتالاسلام است. متاسفانه همسرش بسیار تفکر ضد زنی داشت و سحر در طول زندگی مشترک با او خیلی آزار دید و بهصورت مداوم تحت خشونت بود، آنقدر هم مورد حمایت قرار نگرفت که متاسفانه تصمیم گرفت به زندگی خودش پایان بدهد.»
زینب حریری مزرعه
همزمان در آذر۱۴۰۱، در گوشه دیگری از ایران، «زینب حریری مزرعه»، نوجوان ۱۵ ساله ساکن روستای «ابوحمیضه» از توابع شهر سوسنگرد، از طریق حلقآویز کردن اقدام به خودکشی کرد. یک منبع آگاه درباره آنچه موجب خودکشی او شد گفت: «زینب مطابق رسم نحله که ازدواج دختر فقط با پسرعمو صورت میگیرد،برای ازدواج با پسرعمومیش تحت فشار بود. ازدواجی که تمایلی به آن نداشت، اما روز قبل از خودکشی بهشدت توسط پدر و برادرانش مورد ضربوشتم قرار گرفت. او از ساعت خلوتی و تنهایی در خانه استفاده کرد و خودش را در خانه دار زد جان باخت.»
تفاحه ۱۲ ساله
شامگاه ۱۱آذر، تصویری از پیکر غرق در خون و پیچیده در پتوی دختری که در یکی از محلههای اهواز در خیابان رها شده بود، در رسانهها منتشر شد. هویت این دختر ابتدا «معصومه صلیحاوی» عنوان و گفته شد که او بهدست پدرش با ضربات متعدد کارد به قتل رسیده و بعد پیکرش بدن بیجان کاردآجین او، مقابل در خانه «شیخ طایفه» رها شده است. مدتی بعد «هدی کریمی صدر»، از فعالان حقوق زنان اهل خوزستان، در گفتوگو با ایرانوایر گفت نام اصلی این دختر نوجوان «تفاحه» بوده و تنها ۱۲ سال داشته است. او بخشی از زندگی کوتاه و دردناک تفاحه را نیز روایت کرد.
راحیل ۱۲ ساله
۱۲بهمن۱۴۰۱، خبر کشتهشدن دختر ۱۲ سالهای به نام «راحیل»، در برخی رسانهها منتشر شد. دختری ساکن روستای «سرخون» از توابع شهر بندرعباس، که مسجل شده بود به دست برادرش «محمدامین» ۱۹ ساله، بهشکلی فجیع به قتل رسیده است. خواهر راحیل اما در گفتوگویی مفصل با ایرانوایر اعلام کرد که برادرش به احتمال بسیار راز سر به مهری داشته که راحیل از آن مطلع شده است.
دنیا رضایی
۲۷فروردین۱۴۰۲، «دنیا رضایی»، دختر ۱۹ ساله اهل روستای دادرفش کرمانشاه، با انگیزه خانوادگی توسط یکی از اقوامشان به قتل رسید. هرچند برخی اهالی مدعی شدند که دنیا خودکشی کرده است.
شبنم ناصری
۲۹فروردین۱۴۰۲، «شبنم ناصری»، دختر نوجوان ۱۶ ساله اهل روستای قزل بلاغ بخش سارال شهرستان دیواندره، پساز گذشت یک هفته از مراسم عقدش، بهدلایل نامشخصی به زندگی خود پایان داد.
یک فرد آگاه به ایرانوایر گفته بود که «شبنم و همسرش همدیگر را دوست داشتند. مدتی بعد از نامزدی هم با هم رابطه داشتند؛ یعنی رابطه پیشاز عقد و ازدواج، چون هر دو یقین داشتند که میخواهند با هم زندگی کنند. متاسفانه وضعیت مالی نامزد شبنم اصلا خوب نبود. شبنم و خانوادهاش این را میدانستند، اما انتظار هم نداشتند که او در طول سه سال نتواند شبنم را سر خانه و زندگیاش ببرد. آنها انتظار برگزاری جشن عروسی داشتند اما عروسی گرفتن در کردستان چندان راحت نیست و توقعها عموما زیاد است. بر سر همین مساله، بین همسر شبنم و خانوادهاش مدام جروبحث پیش میآمد و خانواده شبنم هم میگفتند اگر قرار نیست دختر را به خانه خودت ببری، او را طلاق بده. این موضوع خیلی شبنم را میترساند. میگفت من بکارتم را از دست دادهام و اگر طلاق بگیرم، آبرو برای خودم و خانوادهام نمیماند.»
مایفت کریمی
«مایفت (زیبا) کریمی»، زنی ۳۱ ساله اهل روستای «حسبشه» شهرستان سلماس واقع در استان کردستان، حدود هفت سال پیش با پسری در فضای مجازی آشنا شد. آنها بهدلیل مخالفتهای خانواده در ازدواجشان، تصمیم گرفتند به ارومیه فرار کنند، اما زندگی آنها با کشته شدن این زن جوان به دست همسرش پایان یافت. پزشکی قانونی کشته شدن مایفت براثر خفگی را تایید کرد و همسرش بهاتهام قتل او بازداشت شد. او در اعترافات اولیه گفته بود که مایفت مانعی برای ازدواج مجدد او با همسر برادرش که بهتازگی در یک تصادف جان باخته بود، شده بود.
روژین عظیمی
١٣خرداد١٤٠٢، روژین عظیمی، ۱۷ ساله در روستای آخکند شهرستان دیواندره در استان کردستان، توسط برادرش به قتل رسید.
روژین با ضربات متعدد چکش به سروصورتش کشته شد، چراکه آرش برادرش تصور کرده بود که روژین با پسری رابطه دارد.
براساس آنچه ایرانوایر از آن مطلع شده، حدود یک سال پیش روژین بههمراه پسری در ماشین تصادف میکنند. ماجرا به گوش خانواده این دختر میرسد و پدرش او را از خانه بیرون میکند. روژین یک سال را در بهزیستی سنندج سپری میکند تا اینکه چند وقت پیش پدرش به آنجا میرود و دخترش را به خانه بازمیگرداند. وقتی روژین به روستای محل زندگیشان برمیگردد، حرف و حدیثها شروع میشود. اهالی روستا، اقوام و بستگان این دختر پشت سر او میگفتند که خانوادهاش بیغیرت هستند، تا اینکه روز حادثه برادر روژین با یک تبر کوچک، که در کردی «تیرشته» خوانده میشود، او را به قتل میرساند.
مریم سلیمانی
«مریم سلیمانی»، زن ۳۴ ساله اهل دهستان الوند در شهرستان خوی واقع در آذربایجان غربی، توسط پدر و برادرانش بهدلیل اینکه عکسها و فیلمهای او توسط یک مرد در فضای مجازی منتشر شده بود، به قتل رسید.
پساز این اتفاق، برادران و پدر او مدعی شدند که مریم خودکشی کرده است. مریم یکی از قربانیان مسلم نقض حریم شخصی در جامعه مردسالار بود و در یک همدستی پنهان میان اهالی شهر و مراجع قانونی جان باخت.
پرستو شهبازی
خرداد۱۴۰۲، خبر قتل «پرستو شهبازی»، یکی از قربانیان کودک همسری که در ۱۲ سالگی به اجبار ناپدری خود تن به ازدواج با فردی که گفته شده اعتیاد شدید به مواد مخدر داشته، به ایرانوایر رسید.
پرستو شهباری و مادر کودکی ۱۸ ماهه، بهدلیل توهمات همسرش و بدگمانی به او، ابتدا به دست او حلقآویز شد و بعد با ضربات چاقو کشته شد.
زیلان ایواز
تیر سال جاری، رسانههای حقوقبشری از قتل یک دختر ۱۸ ساله به نام «زیلان ایواز» خبر داده و گزارش دادند که این دختر بهدست پدرش و به بهانههای «ناموسی» به قتل رسیده است. «ههنگاو» به نقل از یک منبع مطلع نوشت که پدر زیلان بعد از مطلع شدن از رابطه دخترش با یک پسر، او را به قتل رسانده است. آژانس خبررسانی کردستان، «کردپا» هم گزارش کرده که زیلان ابتدا توسط پدرش از سقف آویزان شدە و سپس با شلیک دو گلولە کشتە شده است.
بیتا شیری
روز ۲۹تیر۱۴۰۲، یک منبع مطلع به ایرانوایر خبر داد که دختر نوجوانی به نام «بیتا شیری»، ۱۶ ساله در رضوانشهر استان گیلان، بهدست مردی که گفته شده خواستگار سابقش بوده، کشته شده و پیکرش به آتش کشیده شده است. براساس اطلاع ایرانوایر، مرد ۲۱ سالهای به نام امیر که از مدتی قبل با بیتا نامزد بود، او را به «مدرسه سوخته» يا كمپ قديم در شهرک چوكا برد و ابتدا او را با چاقو کاردآجین کرد. سپس با ریختن بنزین داخل شکم بیتا او را به آتش کشید و ویدیوی جنایت را برای مادر بیتا ارسال کرد.
کبری یعقوبی
۱۵مرداد۱۴۰۲، «کبری یعقوبی»، مادر کودکی شش ساله و اهل شهرستان نوشهر، توسط همسر خود بهطرز فجیعی با سلاح سرد به قتل رسید. کبری یعقوبی، اهل روستای چلندر از توابع نوشهر مازندران، پساز یک هفته بستری در بیمارستان، در نهایت براثر عمق جراحات ناشی از ضربات چاقوی همسرش جانباخت.
کبری دو ماه قبل به منزل خانوادگیشان برگشته بود تا مراحل قضایی جدایی از همسرش را پیگیری کند.
سودابه نوروزی
شهریور۱۴۰۲، یک زن ٣٤ ساله به نام «سودابه نوروزی»، توسط همسرش در منزل خانوادگی آنها واقع در کمالشهر کرج با انگیزههای ناموسی به قتل رسید. «عباس سجادی»، همسر سودابه، او را فقط به این خاطر که ظن خیانت به خود از سوی او را داشت، اقدام به خفه کردن همسرش کرد.
سونیا معنوی
«سونیا معنوی» ۱۶ ساله و اهل مراغه، روز ۷ شهریور در برابر چشمان وحشتزده اعضای خانوادهاش با ضربات چاقوی نامزد ۲۱ ساله خود کشته شد. «علی میری»، همسر سونیا بعد از ورود به منزل خانوادگی و ضربوجرح برادر ۸ ساله او با ضربات متعدد چاقو زخمی، و در نهایت سرش بریده شد.
همسر سونیا نیز از «تقاضای طلاق» او خشمگین بوده و به همین سبب هم او را کشته است.
ندا چنانی
«ندا چنانی»، زن جوانی است که در شوش بهدست پدر و برادرش به قتل رسید. براساس اطلاعات رسیده به ایرانوایر، خانواده شوهر ندا، مردی را روی پشتبام خانه میبینند و به باور اینکه او با عروسشان ارتباط دارد، زن را به خانه پدر و مادرش میفرستند و بعد پدر و برادر ندا هم بیهیچ پرسوجویی، دختر را خفه کردهاند. درد اینجاست که مرد مظنون در دادگاه اعتراف کرده که او دزد بوده و با کسی ارتباطی ندارد و با قصد دزدی به آنجا رفته بودم. ندا درحالی امروز بیجان زیر خروارها خاک خوابیده، که علیرغم اطلاع پلیس از این قتل و اعتراف مرد متهم به داشتن ارتباط هرگز قاتلان و عاملان قتل ندا را فرانخوانده است.
ثبت نظر