«چنگیز قدمخیری» برای ۱۱ سال زندانی سیاسی بود و تجربه حبس را در زندانهای سنندج، مسجدسلیمان و اهواز از سر گذراند. او خرداد ۱۳۹۰ به همراه تعدادی دیگر از کُردها بازداشت شد و در دادگاه انقلاب سنندج به اتهام «محاربه از طریق عضویت در کومله» [از احزاب کُرد مخالف جمهوری اسلامی]، توسط قاضی «حسن بابایی» به تحمل ۴۰ سال حبس تعزیری و تبعید به مسجد سلیمان، از توابع استان خوزستان محکوم شد.
اواسط بهمن ۱۴۰۰ بود که این زندانی سیاسی با وکالت پروندهاش توسط «صالح نیکبخت»، وکیل حقوق بشری و پرداخت وثیقه یک میلیارد تومانی به مرخصی استعلاجی رفت اما دیگر به زندان برنگشت؛ از ایران گریخت و زندانی پناهجویی خود را در اقلیم کردستان آغاز کرد.
این گزارش، روایتی است از تحمل ۱۱ سال حبس و آغاز پناهجویی برای یک زندانی سیاسی کُرد.
***
«بازجو هنگام بازجویی با لگد و مشت به جای زخمم میکوبید. وقتی هم خسته میشد، خودکارش را به درون زخم فرو میکرد. میگفت زنده یا مرده تو برای ما اهمیتی ندارد چون همه فکر میکنند مردهای. زمانی که بازداشت شدم، گلوله پهلویم را شکافت و کلیه چپم از کار افتاد. یک شبانهروز با دستبند، پابند و چشمبند به میله پرچم محوطه حفاظت اطلاعات سپاه سنندج بسته شده بودم. روز بعد وقتی برای درمان به بیمارستان منتقل شدم، بازجو به پزشک دستور داد فقط زخم بخیه شود.»
خرداد ۱۳۹۰ بود که چنگیز قدمخیری همراه با «محمدحسین رضایی»، «فخرالدین فرجی» و «ایوب اسدی» بازداشت شدند. او ۳۳ ساله است و اهل روستای «هنیمن» شهرستان «کامیاران»، از توابع استان کردستان.
گلولهای که هنگام بازداشت از سوی نیروهای سپاه پاسداران به او اصابت کرد، هنوز بر بدن دارد و کلیه دیگرش هم دچار نارسایی شده است. قدمخیری را پس از چهار ماه بازجویی و سپری کردن یک سال و شش ماه حبس در زندان مرکزی سنندج، در فروردین ۱۳۹۲ به زندان مسجدسلیمان تبعید کردند. این تبعیدگاه ۵۰۰ کیلومتر با زادگاه او فاصله داشت؛ آنهم در شرایطی که محتوای حکم صادر شده برای او را به خانوادهاش هم اطلاع نداده بودند.
بازجویی قدم خیری چهگونه بود؟
چنگیز قدمخیری را پس از بازداشت، به حفاظت اطلاعات سپاه سنندج منتقل کردند و برای ۲۴ ساعت به میله پرچم بستند؛ در حالیکه به خاطر اصابت گلوله همچنان خونریزی داشت. یک روز بعد او را با تدابیر امنیتی به بیمارستان «توحید» در همان منطقه اعزام کردند. پزشک متخصص تاکید کرده بود که باید جراحی شود اما نیروهای امنیتی چنین اجازهای ندادند و کادر درمان فقط توانستند محل زخم را در حالی که گلوله در آن باقی مانده بود، بخیه بزنند.
او مدت دو روز در بیمارستان بستری بود و سپس برای ادامه بازجویی، به حفاظت اطلاعات سپاه سنندج برگردانده شد.
خودش به «ایرانوایر» میگوید: «١٢ روز کامل روی تخت بهداری با دستوپای بسته در این نهاد امنیتی تحت بازجویی بودم. حتی بازجو اجازه نداد چشمبندم را باز کنم. احساس میکردم همه به نوعی شکنجهگر بودند. حتی شخصی که پانسمان زخمم را عوض میکرد، طوری پانسمان را از زخم میکند که درد روح و روانم را متلاشی کند. با این که درد شدید داشتم، در طول چهار ماه بازجویی فشرده، حتی یک قرص مسکن یا آرامبخش به من نمیدادند.»
قدمخیری میگوید در طول بازجویی، برای گرفتن اعتراف اجباری تحت فشار بوده است. هر روز از صبح تا وقتی نفسش بند میآمد، بازجویی میشد.
یکی از بازجوها به او میگفته است باید مسوولیت «ترور» و «اقدام امنیتی نظامی علیه نظام» را بپذیرد تا در جریان صدور حکم بتواند تقاضای تخفیف کند. بازجویی دیگر نیز با اعمال انواع شکنجههای روحی و جسمی به سراغش میآمده است.
اعتراف اجباری با پرستیوی
چنگیز قدمخیری مانند همپروندهایهای خود که همزمان دستگیر شده بودند، ناچار به اعتراف اجباری مقابل دوربینهای پرستیوی شد؛ آنهم پس از سه ماه و ۲۰ روز بازجویی در نهادهای امنیتی.
او را برای اخذ اعتراف اجباری به اداره اطلاعات کامیاران منتقل کردند. مردی به اسم حاجی «رحیمی» که خود را رییس این اداره معرفی کرده بود، چشمبند را باز میکند و دو خبرنگار پرستیوی مقابل او مینشینند تا متن مصاحبهای که مکتوب شده بود را مقابل دوربین بگیرند و متهم روخوانی کند.
در متن مصاحبه آمده بود که «کومله» او را برای انجام عملیات نظامی و ترور از اقلیم کردستان عراق به سنندج اعزام کرده است.
به گفته قدمخیری، او همانجا این اتهام را رد کرده بود: «وقتی این اتهام را رد کردم، بازجوخبرنگار پرستیوی با عصبانیت به من گفت اگر میخواهید اعدام نشوید، در مقابل دوربین عین متن را بخوانید. من هم چون در جریان مصاحبه فقط عضویت در کومله و بازگشت به ایران برای انجام فعالیت تبلیغی-سیاسی را پذیرفتم. مصاحبه به مشاجره تبدیل شد و به نظرم فقط دو دقیقه از کل مصاحبه را پخش کردند. هر دو خبرنگار پرستیوی فقط به این خاطر که مطابق میل آنها صحبت نکرده بودم، مدام تکرار میکردند واقعا لایق اعدام هستی، حق خودت است که بروی بالا دار.»
قدمخیری را با کشاندن خانوادهاش به اداره اطلاعات هم تحت فشار گذاشته بودند تا از آنها استفاده کنند و این متهم ناچار به روخوانی از روی متن مکتوب و پذیرش اتهامهایی شود که قبول نداشت.
وضعیت زندان مسجد سلیمان به چه شکل بود؟
به روایت قدمخیری، زندان مسجد سلیمان کوچک با سه بند است که در هر بند حدود ۲۰۰ زندانی نگهداری میشوند. از کف هواخوری تا ورودی بند که در زیرزمین قرار دارد، هفت پله میخورد. بیشتر زندانیان محبوس در این زندان جرایم عمومی دارند و البته جرایم مربوط به مواد مخدر. بندی که این زندانی سیاسی در آن حبس بوده است، ۶۰ تختخواب دارد اما بیش از ۲۰۰ زندانی را در خود جای داده بود.
او میگوید: «شماری از زندانیها مجبور بودند در کریدور باریک بند، به قول خودشان کتابی بخوابند. هواخوری بند هم که برای این ۲۰۰ نفر فقط سه دستشویی و حمام داشت. هنگام آغاز همهگیری ویروس کرونا در این بند، ۱۰ نفر بر اثر ابتلا به ویروس جان باختند و هیچکس صدایشان را هم نشنید. در دوران حبس اگرچه از شکنجههای نوع بازجویی خبری نیست اما هر روز با زندگی در چنین شرایطی شکنجه میشوی.»
تغذیه زندانیان هم که از حقوق ابتدایی آنها به حساب میآید، مورد دیگری است که قدمخیری پس از ۱۱ سال حبس به آن اشاره میکند: «تصور کنید که برای ۲۰۰ نفر در یک بند، حدود پنج تا شش کیلو لوبیا را با پیازداغ و آب میجوشانند و به خورد زندانیها میدهند. اگر غذا کم میآمد، مقداری آب جوش در قابلمه میریختند که مثلا به همه برسد.»
چرا چنگیز قدم خیری اعتصاب غذا کرد؟
چنگیز قدمخیری میگوید زمانی که به زندان مسجدسلیمان تبعید شد، برای پیگیری وضعیت کلیههایش اقدام کرد اما با وجود گواهی اداره کل پزشکی قانونی استان خوزستان و همچنین تاییدیه پزشکان مسوول معاینات بالینی مسجدسلیمان مبنی بر لزوم عمل جراحی باز و سنگشکن ولی قاضی شعبه اجرای احکام دادسرای انقلاب و مسوولان زندان با فشار اداره اطلاعات کامیاران با اعزام او به مراکز پزشکی خارج از زندان مخالفت کردند. همین مساله باعث شد که این زندانی سیاسی دو بار دست به اعتصاب غذا بزند.
او یک بار به مرخصی استعلاجی اعزام شد؛ آنهم پس از پنج سال حبس و پیگیری مداوم. اما ۱۰ روز مرخصی صرفا به عکسبرداری و تکمیل پرونده پزشکی انجامید و قاضی پرونده هم با تمدید مرخصی او موافقت نکرد. پس قدمخیری باز به زندان برگشت اما به زندانی دیگر منتقل شد. در ادامه پیگیریهایش برای درمان، قاضی اجرای احکام مسجدسلیمان او را برای رسیدگی پزشکی و انجام عمل جراحی به زندان شیبان در شهر اهواز منتقل کرد. او ۹ ماه در انتظار عمل جراحی ماند اما خبری از رسیدگی درمانی نشد. حتی یکبار رییس زندان در پاسخ به اعتراض قدمخیری گفته بود: «شما را بازی دادهاند. رییس زندان و قاضی اجرای احکام مسجدسلیمان در حال جابهجایی هستند.»
قدمخیری چند روز پس از این مشاجره لفظی، به زندان مسجدسلیمان برگردانده شد و رییس آن زندان و قاضی هم تغییر کرده بودند؛ انگار بازی به خانه اول بازگشته بود.
در این مدت، خانواده قدمخیری برای کسب مرخصی استعلاجی مدام در تلاش بودند. مقامات مسوول یک شماره تلفن به خانواده او داده بودند که پاسخ آنها مدام وعده و وعیدهای بینتیجه و همچنین اصرار به قدمخیری برای اعلام «همکاری» بود.
در زندانی که تفکیک جرایم انجام نشده است، وقوع درگیری، اتفاقی جاری در زندگی زندانیان به شمار میرود. به روایت قدمخیری، یکبار در زندان مسجدسلیمان از سوی دو زندانی جرایم عادی مورد حمله قرار گرفته و آسیب دیده بود. اما وقتی برای شکایت از آنها نزد حفاظت زندان رفت، «قاسم جمشیدی»، مسوول آن بخش گفته بود چون قدمخیری با اداره اطلاعات کامیاران همکاری نمیکند، کاری برایش نمیکنند.
حتی جمشیدی به او گفته بود: «هر چیزی عوضی دارد!»
در همان زمان این زندانی سیاسی حق استفاده از کتابخانه و خدمات عمومی زندان را نداشت.
حبس در چنین شرایطی ادامه داشت تا سال ۱۳۹۹ که عفونت کلیهها و درد شدید او را از پا انداخت و تنها با کمک همبندیها قادر به استفاده از دستشویی بود: «از زنده ماندن ناامید شده بودم.»
موافقت با مرخصی استعلاجی و آغاز زندگی پناهجویی
«صالح نیکبخت»، وکیل این زندانی سیاسی در سال ۱۳۹۹ لایحه درخواست مرخصی استعلاجی را به دادگاه انقلاب سنندج فرستاد. چرا که حکم قضایی قدمخیری در این دادگاه صادر شده بود. پس پرونده از کامیاران به سنندج منتقل شد و در اختیار قاضی «سعیدی» قرار گرفت.
قدمخیری میگوید: «قاضی سعیدی دهم اسفند ١٤٠٠ با وثیقه یک میلیارد تومانی مشروط به انجام عمل جراحی باز در بیمارستان تحتنظر دادگستری سنندج در محدوده همین شهر با مرخصی استعلاجی یک ماهه من موافقت کرد. ضمنا اجازه داد تنها سه روز برای ملاقات با خانوادهام در کامیاران بمانم.»
برای این زندانی سیاسی، چنین تصمیمی از سوی دستگاه قضایی مثل مفر رهایی بود. او اگر در ایران میماند، باید ۲۹ سال دیگر را هم به همین شکل و در همین شرایط میگذراند. پس به اقلیم کردستان رفت تا به گفته خودش، بتواند جانش را نجات دهد و از میزان فشار و شکنجهای که خانوادهاش در این مدت تحمل کردند، بکاهد.
حالا زندگی او در اقلیم کردستان شکل دیگری به خود گرفته و آغاز دورانی به نام پناهجویی است؛ دورانی که به گفته خودش، با فشارهای دیگری همراه است. جدا از زندگی پناهجویی و نداشتن حقوق برابر شهروندی، اداره اطلاعات کامیاران به اعمال فشار و تهدید علیه صاحبان وثیقهها و پروندهسازی برای آنها روی آورده است.
چنگیز قدمخیری در پایان روایتهایش میگوید: «اکنون پس از ۱۱ سال مبارزه و مقاومت به موازات تجربه سختترین دردها و رنجها، دفاع از همتباران خود را مستقل از تعلقات فکری آنها هدف اصلی خود میدانم.»
ثبت نظر