«برابری» در جامعه چهگونه محقق میشود؟ آیا روش آموزش در به دست آوردن برابری در جامعه تعیین کننده است یا چگونگی اجرای آن؟ برای رسیدن به یک جامعه بدون تبعیض یا دارای کمترین تبعیض، فقط محتوای آموزشی مهم است یا معلمان نیز نقش تعیینکنندهای برای هدایت دانشآموزان به تبدیل شدن انسانهای برابریخواه دارند؟
در سالهای اخیر، در حالی که نظام آموزشی در جمهوری اسلامی حاضر به هیچ اصلاح و تغییری نبوده، سخن از بهکارگیری روشهای آموزشی نوینی به میان آمده است. در این میان، معلمان از یک سو و والدین از سوی دیگر میپرسند کدام روش آموزشی میتواند بهتر باشد؟
تجربه برگزاری دورههای آموزشی پروژه «ضمیمه»، به ویژه در ارتباط با دستاندرکاران آموزش با کانال «معلمان برای برابری»، این پرسش را پررنگتر کرد که از کدام روش جدید آموزشی استفاده کنیم که به آموزش برابری جنسیتی و برقراری آن در کلاس کمک کند؟
اشاره آنها به روشهایی چون «مونتهسوری»، «پائولو فریهره»، «اشتاینر - والدورف»، «رجیو امیلیا» یا مواردی از این دست بود. اما دکتر «سعید پیوندی»، جامعهشناس و استاد «دانشگاه لورن» فرانسه در گفتوگو با بخش «کنترل زد» در «ایرانوایر» میگوید: «پیشنهاد من به معلمها این است که روی اسم این روشها باقی نمانند و هیچ برتری خاصی برای یک روش نسبت به روش دیگر قائل نشوند. مساله این است که پیام و فلسفه یک رهیافت چیست و تا چه اندازه در متن فرهنگ و جامعه ایران میتواند اثربخش باشد؟»
اگر علاقهمندید بدانید چرا مدرس دورههای آموزشی ضمیمه به عنوان نخستین کمپین رفع تبعیض جنسیتی از کتابهای درسی چنین نظری دارد، با این مطلب همراه شوید تا ضمن مرور روشهای آموزشی که این روزها بیشتر اسمشان را میشنوید، ببینیم به گفته دکتر پیوندی، چهگونه ابتدا معلمان باید خودشان را برای تغییر آماده کنند و بعد به سراغ تغییر شیوه آموزشی بروند.
***
جنگل روشهای آموزشی
این روزها حتما با این عبارت که «روش آموزشی ما در این مهدکودک مونتهسوری است» یا جملاتی از این دست مواجه شدهاید. پدر و مادرها نیز برای آن که فرزندشان را در شرایط آموزشی بهتری قرار دهند، حتما با گزارههایی از این دست روبهرو شدهاند. پرسش این است که آیا تمرکز و حساسیت باید در انتخاب روش آموزشی، متفاوت از آنچه در مدرسههای ایران جریان دارد، باشد یا ظرافتهای دیگری هست که باید به آنها توجه کنیم؟
دکتر سعید پیوندی در گفتوگو با «ایرانوایر» تاکید میکند :«ما با جنگل روشها مواجه هستیم؛ برای نمونه، در کتاب Handbook Of Research on Teaching تمام روشهای آموزش نوآورانه از قدیم تا کنون مطرح و به شرح و بررسی آنها پرداخته شده است.»
لحظهای کلاسهای درس در ایران را در ذهنتان تجسم کنید. چه از آن زمان که پدران و مادران ما دانشآموز بودند، چه در دورهای که ما دانشآموز بودیم و چه حالا که فرزندان یا حتی نوههای ما مشغول تحصیل هستند، شکل کلاسها، مدل قرار گرفتن نیمکتها و محل استقرار معلم در کلاس یکسان بوده و در عین حال محتوای آموزشی نیز متناسب با تحولات روز تغییر نکرده است. این به جز ورود مباحث ایدئولوژیک و تفکیک جنسیتی پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ است. حال آن که در روشهای نوآورانه آموزشی، تلاش بر این است که بسیاری از این رفتار سنتی تغییر کنند؛ برای مثال، بر خلاف آنچه در نظام آموزشی جمهوری اسلامی اعمال میشود که آموزش صرفا انتقال داده تلقی شده، معلم تنها متکلم وحده کلاس است و دانشآموزان تنها باید به او پاسخگو باشند، در روشهای جدید بر نقش فعال دانشآموز تاکید شده است.
یکی از روشهایی که این روزها نامش بر سر زبانها است، برگرفته از نام زنی است که وقتی در ایتالیا دختران اجازه تحصیل نداشتند، به تشویق مادرش به دانشکده پزشکی رفت و پزشک شد. «ماریا مونتهسوری» وقتی بسیاری از بیمارستانها و مراکز درمانی و بهداشتی حاضر به استخدام او نشدند، به ناچار سرپرستی یکی از مراکز کودکان معلول و بیمار را پذیرفت و آنجا بود که در وضعیت روشهای آموزشی تامل کرد و روشهای نوآورانهای را به کار بست.
روش او به پیشرفت و توسعه استعدادهای هر دانشآموز بر اساس تواناییها و البته مهمتر، نیازهای زندگی و طبقاتی مختص خودش کمک میکند. در این روش، چون ویژگیهای شخصیتی از فرد به فردی دیگر متفاوت هستند، بچهها هم به تنوع و احترام به تنوع عادت میکنند و نگاه تحقیرآمیز به کسی را یاد نمیگیرند. همکاری را یاد میگیرند و با دنیای طبقاتی، جنسیتی، نژادی و سنی آشنا میشوند. یکی از مهمترین تفاوتها در این روش، تفاوت در چیدمان کلاس و آزادی دانشآموزان در قرارگرفتن در هر جای آن، اعم از روی زمین یا روی نیمکت و یا صندلی است.
به جز مونتهسوری، باز هم نام ایتالیا و ایتالیاییها در نوآوریهای آموزشی برجسته است. «لوریس مالاگاتسی» پس از فرونشستن شعلههای جنگجهانی دوم، در «رجیو امیلیا» این کشور، با تمرکز بر فراگیری بر آموزش پیشدبستانی ایجاد کرد.
در توصیف کاری که مالاگوتسی کرد، گفتهاند او گروهی پژوهنده را به وجود آورد که بیش از ۵۰ سال در حال تحقیق در زمینه رشد و یادگیری بودند.
آنچه او رقم زد، سبب شد این باور پایهگذاری شود که آموزش به کودک باید بر پایه احترام، مسوولیتپذیری و مشارکت و نیز از طریق کاوش و پویش پیش برود. در این رویکرد، کودک، پدر و مادر و محیط مهمترین نقش را در آموزش بر دوش دارند.
دیگر روش آموزشی، توسط پائولو فریهره، نظریهپرداز علوم پرورشی انتقادی، فیلسوف تربیتی و آموزگار برزیلی ایجاد شد. او به واسطهٔ نوشتن کتابِ تاثیرگذارِ «آموزش ستمدیدگان» شهرت یافت که به عنوان یکی از متون پایه در تعلیم و تربیت انتقادی شناخته میشود.
از این روش، علاوه بر آموزش به دانشآموزان، در دورههای روانکاوی گروهی و ترکاعتیاد نیز بهرهبرداری میشود. به عبارت دیگر، در روش مونتهسوری برای معلم نقشی کمک کننده تعریف شده است اما در روش فریهره، نقش معلم نیز همطراز با دانشآموز تعریف میشود و معلم باید همپای دانشآموزان وارد بحث، نقد و پژوهش شود.
این روش برای جلوگیری از بازتولید آثار فرهنگ اقتدارگرا و ستمپیشه بسیار مورد توجه بوده است.
روش دیگری که میتوان آن را در نقطه مقابل روش فریهره توصیف کرد، روش والدورف است.
رودولف اشتاینر، فیلسوف، ادیب، مربی، هنرمند، نمایشنامهنویس، اندیشمند اجتماعی و نهانشناس اتریشی بود که در روش آموزشی خود به کودکان تا پیش از هفت سالگی، هنر، از جمله موسیقی را آموزش میداد. او در این روش یادگیری میانرشتهای، عناصر کاربردی، هنری و فکری را ادغام میکند و هماهنگ با روند طبیعی زندگی روزانه پیش میرود. ولی در توصیف این روش میگویند که برعکس روش فریهره، به شدت به مفاهیم اخلاقی کهن، بازگشت به زیباییها و ارزشهای کهن فرهنگی پایبند است.
بدیهی است در مطلب پیش رو، فرصت و حوصله پرداختن به همه روشهای آموزشی در اختیارمان نیست. سعید پیوندی تعدد این روشها را به «جنگل روشها» تعبیر میکند.
با این وصف، باید به توصیف پیوندی توجه کنید که درباره این تعدد، به ویژه به معلمان میگوید: «پیشنهاد من به معلمها این است که روی اسم این روشها باقی نمانند، زیرا پشت هر یک از اسامی، یک فلسفه آموزشی نهفته است و مهم همین فلسفهها است. اما واقعیت این است که ما با سادهترین ابزارها هم میتوانیم یک کلاس پویا درست کنیم.»
به گفته مولف کتاب «تبعیض و عدم مدارا در کتابهای درسی ایران»، روشهای آموزشی مثل مواد اولیه پخت غذا هستند و بنا به سلیقه یا ذائقه، اگر هر یک از مواد اولیه کم و زیاد شوند، در محصول نهایی اثر میگذارند.
سعید پیوندی معتقد است یادگیری یک ساخت و پرداخت است و صرفا انتقال داده نیست: «دریافت و نگاه یادگیرنده خیلی مهم است، چرا که با موضوع معنابخشی به روند یادگیری ارتباط دارد. کیفیت رابطه معلم و شاگرد هم در رابطه با دانش و یادگیری، نقشآفرین است. روند آموزش و یادگیری نباید بدون سرگرمی و خالی از احساس باشد.»
چهگونه تبعیض جنسیتی را دوباره آموزش ندهیم
نظام آموزشی در جمهوری اسلامی، چه در شکل اجرا و چه در محتوای ارایه شده، نیازمند اصلاح اساسی است. در این روش، علاوه بر تفکیک جنسیتی و ممانعت از جامعهپذیری پسران و دختران در کنار یکدیگر، آموزش همچنان به شیوه سنتی و کلاسیک ارایه میشود؛ به این معنا که معلم متکلم وحده است و دانشآموزان باید شنونده باشند. علاوه بر این، تلاش نظام آموزشی در تولید محتوای آموزشی، بازتولید سنتها و مولفههای ایدئولوژیک است که از برابری در آن کمتر اثری دیده میشود.
پرسشی که با در نظر گرفتن شرایط حاکم در ایران و نظام آموزشی جمهوری اسلامی مطرح میشود، این است که وقتی اجازه هیچ اصلاحی در محتوا و روش آموزشی داده نمیشود، چهگونه میتوان به بهبود شرایط کمک کرد؟ معلمان با پرسشی اساسیتر این موضوع را دنبال میکنند که آیا آنها برای اتخاذ روشهای نوین با چالش بزرگی از لحاظ قانونی مواجه میشوند یا این که خلاء وجود روش مشخص آموزشی این اجازه را میدهد که معلمان ابتکار عمل را به دست بگیرند؟
همچنین موضوع دیگر این است که کدامیک از روشهای جدید میتوانند به آموزش برابری جنسیتی در مدرسه، بهویژه در مدارس ایران که تفکیک جنسیتی هم در کنار دروس ایدئولوژیک مذهبی دارند، کمک کنند؟
سعید پیوندی در گفتوگو با بخش «کنترل زد»، آنچه مهمتر از روشهای آموزشی متنوع و متکثر است را بر شمرد و به تحلیل نقش معلمان پرداخت.
این جامعهشناس که کتاب «آموزش برابری جنسیتی در کلاس درس» را برای دسترسی بیشتر معلمان به چگونگی رویارویی با دانشآموزان در برابر مفاهیم جنسیتی تدوین و تالیف کرده است، میگوید: «توجه داشته باشید که شما وقتی چیزی را با حس خوب و هیجان یاد بگیرید، آن آموزه در ذهنتان حک میشود. اگر حس مثبت باشد، اثر آن آموزه توسعهبخش و اگر منفی باشد، با ایجاد دافعه نسبت به آن خواهد بود.»
به گفته او، به رسمیت شناختن یادگیرنده و این نکته که یادگیرنده به شکلی سنجشگرانه بیاموزد، بسیار اهمیت دارد و اینجا است که نقش معلمان بیش از هر روش آموزشی برجسته میشود.
پیوندی با اشاره به این که عموما در ایران بازی و سرگرمی در نظام آموزشی به نوعی وقت تلف کردن تلقی میشود، به نقش بازیها در یادگیری تاکید میکند: «در مورد آموزش برابری جنسیتی از بازیهای مختلفی میتوانیم استفاده کنیم؛ برای مثال، میتوان از بازی ایفای نقش برای یادگیری بهره جست. در این بازی، دانشآموزان مانند یک نمایش تئاتر، از خانواده و نقشهای درون آن استفاده کنند و هر یک فارغ از جنسیت، نقشی را در نمایش تخیلی بپذیرند. بعد هم میتوان بحث جمعی انتقادی درباره نقشهای جنسیتی در خانه را انجام داد. این گونه آنها میتوانند یاد بگیرند که بحث کجا است، موضوع اصلی بر سر چیست و نکات گرهی بحث کدام هستند. بعد هم به تجربه زندگی مشخص خودشان برگردند.»
معلمان باید چشمهای خود را بشویند
حتما این شعر «سهراب سپهری» را خواندهاید که «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید». این مصداق چگونگی اجرای روشهای نوآورانه در آموزش است؛ به این معنا که نخست باید معلمان روی خود کار کنند، زیرا به توصیف سعید پیوندی، در روند آموزش سنتی، معلم در آرزوی دانشآموزان ایدهآل و حرفشنو است.
براساس این توصیف و برگرفته از آموزههای «فروید» که معلمی را یکی از مشاغل غیرممکن برشمرده است، رابطه معلم - شاگرد یکی از روابط بسیار پیچیده است که در آن قدرت و سلطه نقش مهمی ایفا میکند. زیرا معلم صاحب دانشی است که باید به دانشآموز انتقال دهد، وظیفه آزمودن و نمره دادن دارد و میتواند دانشآموز را تنبیه کند.
پیوندی با طرح این پرسش که چند معلم در ایران قبول میکنند دانشآموز از آنچه آنها سر کلاس میگویند، اطاعت نکنند، به آموزههای روانشناس سویسی به نام «میرِی سیفالی» (Mireille Cifali) اشاره میکند که گفته است:«درس دادن مثل مردن است، چون معلم باید مرتب بیاموزد که چهگونه تغییر کند و آدم دیروز نباشد تا بتواند به تناسب نیاز دانشآموزان درس بدهد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر