سال ۱۴۰۱ یکی از تاریکترین سالهای زندگی کودکان و دانشآموزان در ایران شد. فارغ از گرانی، بحرانهای معیشتی و تحصیلی، بحران آلودگی هوا و کمبود سوخت برای گرمایش مدارس، حدود نیمی از سال ۱۴۰۱ مدارس ایران صحنه تاخت و تاز نیروهای امنیتی شد؛ از حمله به دانشآموزان در مدارس برای اعتراضات تا مسمومیتهای زنجیرهای مدارس دخترانه در بسیاری از شهرهای ایران و نمایش فیلم پورن در برخی مدارس دخترانه برای هراس افکنی و سرکوب بیشتر دانشآموزان.
سکوت مسوولان، نهادهای بینالمللی و رهبران سایر کشورها در خصوص شرایط بحرانی کودکان در ایران موجب شد طی یک سال اخیر، فعالان مدنی، به ویژه افراد و سازمانهای غیردولتی فعال در حوزه حقوق کودک نیز بیش از سالیان گذشته مورد فشار نیروهای امنیتی قرار بگیرند. در میان تمام بحرانهای کودکان اما دو مساله بر هم اثر گذار بوده است؛ فقر و بازماندگی از تحصیل.
***
فرای تمام بحرانهای موجود برای کودکان در ایران، سال ۱۴۰۱ سیاهترین روزها را برای آنها رقم زد؛ تنها در چهار ماه اعتراضات سراسری، حدود ۶۴ کودک و نوجوان زیر ۱۸ سال در ایران به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته و تعداد بیشماری در زندانهای امنیتی بازداشتهای طولانی را سپری کرده و مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفته و شکنجه شدهاند. مدارس به جای این که محل امن کودکان باشند، محل سنگرگیری نیروهای امنیتی شدند.
کودکان بازمانده از تحصیل، افزایش کودک کار بر اساس آمارهای غیررسمی، افزایش ازدواج در کودکی، رشد تصاعدی کودکان بدسرپرست، افزایش سوء تغذیه شدید در کودکان به دلیل گرانی مواد خوراکی، از جمله گوشت و لبنیات و افزایش تهدید سلامت کودکان به دلیل کمبود دارو تنها بخشی از گرههای باز نشده برای کودکان در ایران هستند.
کودکان کار؛ نبود آمار، حذف کامل از سیاستها
روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۱، مجلس شورای اسلامی تصمیم گرفت برای سیاههای از بحرانهای مربوط به کودکان، وزیر آموزش و پرورش را به عنوان متولی گروهی از آنها، یعنی دانشآموزان به مجلس فرا بخواند. محور استیضاح «یوسف نوری»، گستردگی کودکان بازمانده از تحصیل بود که یکی از نتایج آن افزایش کودکان کار در ایران شده است.
یک منبع آگاه به «ایرانوایر» میگوید افزایش کودکان جامانده از تحصیل در سه سال گذشته زمینهساز افزایش ازدواج در کودکی و کودکان کار بوده است.
مرکز پژوهشهای مجلس به تازگی اعلام کرد حدود یک میلیون کودک فقط در یکسال گذشته از تحصیل بازماندهاند. در آخرین پژوهش این مرکز، بررسی روند بازماندگی از تحصیل و ترک آن در گزارشی منتشر شده است.
این پژوهش نشان میدهد مهمترین عوامل افزایش تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل، مسایل اقتصادی و محرومیتهای موجود در مناطق محل زندگی این کودکان هستند.
آمار بازماندگان از تحصیل، یعنی آن تعداد دانشآموزی که باید در مدرسه باشند اما نیستند و ثبتنام نکردهاند. این همان شاخص بازماندگی از تحصیل واقعی است.
به عقیده کارشناسان، افزایش آمار کودکان بازمانده از تحصیل ارتباط مستقیمی با افزایش شمار کودکان کار، کودک همسری، سوختبری ، بزه و قتلهای ناموسی دارد.
۷ میلیون کودک کار
طبق برآورد «انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران» در سال ۱۴۰۰ حداقل هفت میلیون کودک کار در ایران مشغول به فعالیت بودهاند. طی یک دهه گذشته همواره در مورد جمعیت سرشماری نشده کودکان کار اختلاف نظر بوده است.
بر اساس ماده ۷۹ «قانون کار»، به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است. همچنین در این ماده برای اشتغال کارگر نوجوان که بین ۱۵ تا ۱۸ سال سن دارد، محدودیتهایی در نظر گرفته شده است.
علاوه بر این، در ماده ۸۴ هم گفته شده است: «در مشاغل و کارهایی که به علت ماهیت آن یا شرایطی که کار در آن انجام میشود، برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوان زیانآوراست، حداقل سن کار ۱۸ سال تمام خواهد بود. تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعی است.»
تصاویر منتشر شده در رسانههای ایران نشان از حضور کودکان بین ۱۰ تا ۱۵ ساله نیز به عنوان کودک کار دارند؛ کودکانی که به جای محیط کار باید در مدرسه باشند.
با استفاده از آخرین دادههای قابل دسترس آمارگیری در مورد نیروی کار منتشر شده در سال ۱۳۹۸، نمیتوان برآورد دقیقی از جمعیت فعال، یعنی آماده به کار ۱۰ تا ۱۵ ساله به دست آورد. هرچند بیشتر کودکان کار به عنوان کودکان زبالهگرد و دستفروش در ایران به کار گمارده شدهاند ولی آنها همه کودکان کار را تشکیل نمیدهند. بخش بزرگی از کودکان کار در کارگاههای زیرزمینی مشغول هستند. بخشی از جمعیت کودکان کار در ایران را کودکان مهاجر و عمدتا افغانستانی تشکیل میدهند.
اهمیت نداشتن موضوع کودکان کار که یکی از بزرگترین چالشهای حکومت جمهوری اسلامی و در عین حال بیمتولیترین آنها است، زمانی بیشتر مشخص میشود که در برنامههای انتخاباتی هیچیک از روسای جمهور ایران سخنی از آنها به میان نیامده است. آنها کودکانی جا مانده از وعدههای انتخاباتی نیز هستند.
نقض حقوق کودک بر اثر کار، ایجاد مشکلات و نارسایی در سلامت کودک، کودک آزاری، تجاوز، بیسوادی، بازماندگی از تحصیل یا سوء تغذیه، محرومیت از دوران شیرین کودکی، آلوده شدن کودکان به ویروس «اچآیوی»، اعتیاد، افسردگی، خودزنی، خودکشی، آزارهای جنسی، خشونت لفظی و کلامی، تنبیه بدنی در محیط کار و تبعیضهای جنسیتی از دیگر موارد نقض شده حقوق کودکان کار در ایران به شمار میروند.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی در گزارشی از وضعیت کودکان کار در ایران که آذر ۱۴۰۱ منتشر شد، ضمن بررسی لایههای مختلف کودکان کار، وضعیت آنها را وخیمتر از گزارشهای مکتوب عنوان کرد.
فقر معیشتی، بدسرپرستی، اعتیاد والدین، جدایی والدین، نداشتن درآمد مستمر یا بیکاری سرپرست، درآمد پایین خانواده و سطح پایین سواد والدین از جمله موارد پدید آورنده کودکان کار هستند.
بیشناسنامهها مهر سیاهی بر پیشانی جمهوری اسلامی
مردم بیشناسنامه بخشی از هویت ایران به شمار میروند. بسیاری از آنها، کودکان بیشناسنامه بلوچ، از مادران ایرانی با پدران خارجی، عمدتا افغانستانی و پاکستانی هستند؛ کودکانی محروم از خدمات اجتماعی و تحصیل.
یکی از تاثیرگذارترین روایتهای بیشناسنامهها، داستان «آمنه» است؛ کودک نخبه محروم از تحصیل.
آگاهی نداشتن والدین و عدم اقدام برای اخذ شناسنامه برای آنها و بحث مشکوکالتابعه بودن از عمده عوامل بدون شناسنامه ماندن کودکان در ایران هستند. ولی بررسیهای «ایرانوایر» نشان میدهند مسایل سیاسی عمدهترین اثرگذاری را در اعطا نشدن شناسنامه به کودکان بلوچ که بالاترین آمار بیشناسنامهها را دارند، داشتهاند.
تلاش سازمانهای غیردولتی در مناطق بلوچنشین ایران در این زمینه هم اثرگذاری خود را از دست داده و دلیل آن، سرکوب این سازمانها و انحلال آنها توسط حکومت بوده است.
اعتراضات سراسری و کودکان
شروع اعتراضات به کشته شدن مهساامینی در ایران همزمان شد با آغاز بازگشایی مدارس. اعتراضات به مدارس کشیده شدند و گزارشهای متعددی از گروگانگیری کودکان و ربایش، شکنجه و تجاوز به کودکان منتشر شد.
تاثیر اقدامات سرکوبگرانه در مدارس، نیمه تعطیل بودن آنها بود و شماری از کودکان از مسیر تحصیل خارج شدند.
اما بحران آلودگی هوا و کمبود سوخت نیز نقش پررنگی در تعطیلی مدارس و جاماندن از تحصیل شدهاند؛ به ویژه در مناطق محروم.
با بازداشتهای فلهای، شروع اعدامها و انتشار گزارش شکنجه معترضان در بازداشتگاهها، اعتراضات مردمی ۱۴۰۱ کمی فروکش کردند ولی حمله به کودکان دانشآموز دختر با مسموم کردن آنها در مدارس در شهرهای مختلف ایران آغاز شد. بیش از هزار دانشآموز در مدارس ایران به صورت نامشخصی با گازهای سمی مسموم شدند. همزمان، گزارشهایی به «ایرانوایر» رسیدهاند مبنی بر نمایش فیلم پورن در برخی مدارس که گفته شد با هدف رعب افکنی میان دانشآموزان و ایجاد هراس در آنها برای سرکوب بیشتر رخ داده بودند.
سکوت نهادهای بینالمللی، از جمله «یونیسف» و پاسخگو نبودن آنها همواره سوال برانگیز بوده است. در نهایت، صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) روز هفتم آذر ۱۴۰۱ با انتشار بیانیهای، خشونت علیه کودکان در جریان سرکوب اعتراضات ایران را با اشاره به آمار کودکان کشته شده محکوم کرد. «مهتاب کرامتی»، سفیر حسن نیت یونیسف در ایران نیز روزهای پایانی آبان ماه از مقام خود کناره گرفت.
قوانین جمهوری اسلامی ایران و چشمانداز آتی
حقوق کودکان در ایران با مسایلی، از جمله کار، مجازات و اعدام افراد زیر سن قانونی، پایین بودن سن مسوولیت کیفری در قوانین، ازدواج قانونی کودکان، استفاده از کودکان در نظامیگری، بازماندن از تحصیل، محرومیت از بهداشت، درمان و آب سالم، محرومیت از فضای امن تحصیلی، قربانی شدن در قتلهای ناموسی، تبعیض سیستماتیک علیه کودکان اقلیتهای دینی، کودکان قربانی تجاوز و نیز تبعیضهای جنسی و جنسیتی، کولبری و کودکان مادران زندانی درگیر است.
قوانین و مقررات پراکنده موجود در حوزه حقوق کودک همواره مورد انتقاد آگاهان و حقوقدانها قرار گرفتهاند. اما شاید بتوان گفت سند بالادستی حمایت از کودکان، «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان»، مصوب سال ۱۳۹۹ است؛ سندی حداقلی به گفته حقوقدانها، بسیاری از حق و حقوق کودکان در آن دیده نشده است.
البته در بخشهایی از «قانون اساسی» کشور هم به حقوق کودکان اشاره شده است. ایران از سال ۱۳۷۳ به «پیماننامه حقوق کودک» پیوسته است اما تعدادی از قوانین کشور هنوز با این پیماننامه مغایرت دارند.
برای خواندن گزارشهای حقوق کودک در وبسایت «ایرانوایر»، به این لینک مراجعه کنید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر