درست ده سال پیش، وقتی بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر در بهمن ۱۳۸۸ در آستانه برگزاری بود، سرکوب شدید و همهجانبه اعتراضهای مردم به نتایج اعلامشده انتخابات خرداد خونین آن سال، از ذهنها پاک نمیشد. اینکه جشنواره فجر همیشه دولتی بوده و بسیاری فیلمسازان مترقی و دور از نگرش رسمی نیز در دورههای پیشین آن شرکت داشتهاند، ربطی به تایید جشنواره نداشت.
آن سالهای دیگر شرکت در جشنواره به معنای حضور در ویترین فعالیتهای یکساله سینمای ایران بود و اینجا و در این سال بهخصوص، مترادف با تایید دولت تلقی میشد.
در تاریخ معاصر، محصولات و مراسم دولتی وقتی کارکرد سیاسی به خود میگیرند که حاکمیت برپاکننده، درگیر بحران و نیازمند تایید باشد. دولت دهم، دولت دوم «محمود احمدینژاد»، وزارت ارشاد سید «محمد حسینی» و معاونت سینمایی «جواد شمقدری» داشت فجر بیست و هشتم را برگزار میکرد و تمام این مجموعه میدانستند مردم از هنرمندان و سینماگران توقع دارند احوال عمومی جامعه را درک و رعایت کنند. بهت حاصل از خشونت نیروهای نظامی و انتظامی در رویارویی با مردم، ذهنها و دلها را در خود فرو برده بود.
حالا دولت تحت حمایت همان نیروها میخواست بیاعتنا به رنج مردم، لبخند تصنعی قبلی را همچون ماسک بهصورت حالا خشمگین از اعتراضها بزند و همه را به جشن/جشنوارهای دعوت کند که بهانهاش سینماست؛ اما در اصل، تمدید جشنهای همیشگی سالگرد انقلاب و بهطور غیرمستقیم، مترادف با تجدیدعهد هر مخاطب جشنواره با شعارهای انقلاب بود.
آن بحران اما کار خودش را کرد. جشنواره که میخواست با فهرست قابلاعتنایی از سینماگران نامدار در دل هیات داوری، اعتبار کسب کند، در یافتن اعضای آبرومند و شاخص، دچار دردسر شد. از پیشکسوتی چون زندهیاد «عزتالله انتظامی» تا کارگردان بینالمللی بزرگی چون زندهیاد «عباس کیارستمی»، از مهمترین فیلمسازی که خود در آن سال فیلمی نداشت یعنی «اصغر فرهادی» تا فیلمنامهنویسانی همچون «مینو فرشچی» و «فرهاد توحیدی» تا بازیگری مثل «فاطمه گودرزی» باوجود سابقه طولانی کار در صداوسیما، همه از پذیرش داوری این دوره خودداری کردند.
مدیریت جشنواره چنان به بنبست خورد که بنا شد اسامی اعضای هیات داوران را در پایان جشنواره اعلام کند! وضعیتی که بهکلی بیرون از هنجارهای برگزاری جشنوارههای فرهنگی و هنری جهان قرار میگیرد.
این وضعیت در دوره بعدی جشنواره در سال ۱۳۸۹ نیز ادامه یافت و در اتفاقی تاریخی و خارج از استانداردهای جشنوارهای دنیا، تعداد اعضای هیات داوران زوج شد! یعنی اگر در جمعبندی آرا نیمی از اعضا به فیلم یا سینماگری رای میدادند و نیم دیگر به فیلم یا سینماگر دیگری، بهناچار میبایست جوایز بین آنها تقسیم میشد که تعداد عجیب و فراوان دیپلمهای افتخاری که در این دوره اهدا شد (هشت دیپلم افتخار) میتواند نشان آشکار همین فرد نبودن تعداد اعضای داوران و برابری تعداد آرا باشد!
حالا و در سال ۱۳۹۸، دولتی که رییس آن ازجمله با استناد به نظامی نبودن (در جمله مشهور حسن روحانی خطاب به محمدباقر قالیباف: «من سرهنگ نیستم») برای دومین بار روی کار آمده بود، از اعتراض اجتماعی-اقتصادی مردم در آبان نسبت به افزایش سیصد درصدی بهای بنزین تا اعتراض عاطفی-انسانی دیماه نسبت به جان باختن نزدیک به ۱۵۰ ایرانی در انفجار هواپیمای تهران-کییف، کوشید همه را با قدرتنمایی نظامی و برخورد شدید امنیتی درجا متوقف کند.
اینکه هیچیک از این اعتراضهای دامنهدار بیدرنگ متوقف نشد و در شهرهای بزرگ و کوچک امتداد یافت، پدیدهای پیشبینیناپذیر به حساب میآمد و از همین رو، اکنون دولت در جشنهای چهل و یکمین سالگرد انقلاب، به جشنوارههای هنری فجر و تبلیغات حولوحوش آنها علاقه و احتیاج بسیار دارد.
منهای بچهمدرسهایها که ناچارند در خریداری و تدارک و نصب تزیینات کاغذی و نخی و طنابی دهه فجر برای کلاس و مدرسه خود مشارکت کنند، طیف عمدهای از مردم ایران جز دیدن انبوه ریسهها و نورهای خیابانی، دخالتی در جشن گرفتن این دهه ندارند و تنها برپایی جشنوارههای تئاتر، موسیقی، تجسمی و فیلم فجر است که میتواند مخاطب طبقه متوسط شهری را با تمام بیتوجهی طبیعی به جشن سیاسی و شعارهای آن، ناخواسته در این جشن سهیم کند. چون این مخاطب بالاخره اهل فرهنگ است و میخواهد فشرده و چکیده اتفاقات سالانه زمینه هنری موردعلاقه خود را در برش فشرده دهروزه، یکجا ببیند و بشناسد و ارزیابی کند. بااینهمه در چنین سالهایی مخاطب متوجه قابلیت حساس خود میشود و میداند این حضور او بابت علایق سینمایی، به بهرهبرداری سیاسی-تبلیغاتی خواهد انجامید.
جشنواره فیلم فجر با فشاری که هم از جانب وزارت ارشاد و هم نهادها و وزارتخانههای نامرتبط دیگر به هنرمندان آورده تا موج تحریم جشنواره از سوی آنان را فروبنشاند، اصرار دارد به رخدادهای غمبار و برآشوبنده جامعه در فاصله کمتر از یک ماه تا شروع برگزاری این جشنواره، یکسر بیتوجه باشد. بدیهی است در توجیه حذف هر فیلم ملتهب اجتماعی – از «مجبوریم» رضا درمیشیان تا «عنکبوت» ابراهیم ایرجزاد- از سوی هیات انتخاب، دچار لکنت بیان میشود.
وقتی مثلا گفتوگوهای متعدد توجیهی فقط به گردن یک عضو این هیات یعنی رضا درستکار میافتد و او بهگونهای تناقضآمیز هم از این میگوید که «دستکم ده فیلم قابلملاحظه در جشنواره داریم» و هم تاکید میکند «سادهترین انتخاب» را داشتهاند و تکلیف فیلمهای قابلقبول برای بخش مسابقه کاملاً روشن بوده، میتوان دانست چه وضعیت آشفتهای در پس لابی دفتر جشنواره با اعضای هیات انتخاب جریان داشته است.
بهویژه ازاینجهت که تنها بهعنوان یک نمونه، حضور درمیشیان در مراسم چهلم کشتهشدگان اعتراضهای آبان، تجمع اعتراضی دی و البته شرکت ندادن فیلم «لامینور» ساخته داریوش مهرجویی که درمیشیان تهیهکننده آن بوده، هر یک بهتنهایی میتواند دلیل حذف فیلم خود او در جایگاه کارگردان باشد. چه رسد به اینکه موضوع اجتماعی خود فیلم نیز در دامنه حساسیت دوستان بنشیند. یا در نمونهای دیگر، فیلم «عنکبوت» ماجرای ماشین کردن موی سر زن را در برش حساسی از درام خود دارد که در ادامه حساسیتهای ابرازشده در قبال پوستیژ بازیگران زن فیلم ارزشمند و توقیفشده «کاناپه» اثر کیانوش عیاری، طبعا نمیتوان دلیلی غیرازاین برای راه نیافتن آن به جشنواره تراشید.
یا فیلم «عروسی مردم» با نام سابق «شبی دو میلیون» کار مجید توکلی که فیلمنامه آن نشاندهنده ارتباط مستقیم با وضعیت اقتصادی وخیم طبقه متوسط در ایران این سالهاست: پسر و دختری جوان که مدتهاست در تلاشاند و هنوز نتوانستهاند شرایط مالی برپایی جشن عروسی خود را فراهم کنند، تصمیم میگیرند بهعنوان مهمان مجالس مجلل عروسی دیگران، پا به مراسم آنها بگذارند و خودشان را آشنا و مهمان جا بزنند! برای کنار ماندن چنین فیلمی از گردونه جشنواره، نیازی به جستوجوی دلیلی جز همین داستان و ثبت حالوروز اقتصادی جامعه کنونی وجود دارد؟
مسیر این ابهامها بهتدریج دارد به روزهایی میرسد که با برملا شدن مشکلات مدیریت دولتی جشنواره در تشکیل هیات داوران همراه خواهد بود. این جشنواره در حسرت هیات داورانی است که مجموعهای با درک و دانش و سابقه معتبر سینمایی را بر سر میز خود داشته باشد و مانند بیش از نیمی از اعضای هیات انتخاب، تنها بابت همسویی با مواضع رسمی انتخاب نشوند.
با آشکار شدن تدریجی اسامی کسانی همچون اصغر فرهادی که پیشنهاد داوری را نپذیرفتهاند و بازیگران، کارگردانها و تدوینگرانی که تاکنون خواستهاند کارشان از قضاوت جشنواره کنار گذاشته شود و ممکن است به کاهش کاندیداهای چند رشته بیانجامد، میتوان گفت سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر نوعی پایان پیش از آغاز را تجربه میکند که در تاریخ خودش و تاریخ جشنوارههای سینمایی، کمسابقه است و تنها نمونه جشنواره کن ۱۹۶۸ را که در نیمهراه متوقف شد، بهمنزله همتای خود میبیند.
مطالب مرتبط:
چگونه یاد گرفتیم دست از نگرانی برداریم و جشنواره فیلم فجر را فراموش کنیم
سی و سومین جشنوارۀ فیلم فجر و سیاست حذف فیلم ها
آنها که فیلمهای جشنواره دولتی را انتخاب میکنند
ثبت نظر