close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

۶ مرداد ۱۴۰۱
موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده‌ آمریکا، واشنگتن
خواندن در ۳۲ دقیقه
در مناطق تحت اشغال آلمان در اروپا در جریان جنگ جهانی دوم مرکز کشتار مرکزی بود که منحصراً یا عمدتاً برای کشتار جمعی انسان‌ها به شیوه انبوه برپا شده بود
در مناطق تحت اشغال آلمان در اروپا در جریان جنگ جهانی دوم مرکز کشتار مرکزی بود که منحصراً یا عمدتاً برای کشتار جمعی انسان‌ها به شیوه انبوه برپا شده بود
معدود زندانیانی که برگزیده می‌شدند تا موقتاً زنده بمانند، به نحوی در حمایت از این کارکرد اصلی به کار گرفته می‌شدند. گاهی به مراکز کشتار «اردوگاه‌های امحاء» یا «اردوگاه‌های مرگ» نیز گفته می‌شود
معدود زندانیانی که برگزیده می‌شدند تا موقتاً زنده بمانند، به نحوی در حمایت از این کارکرد اصلی به کار گرفته می‌شدند. گاهی به مراکز کشتار «اردوگاه‌های امحاء» یا «اردوگاه‌های مرگ» نیز گفته می‌شود

مراکز کشتار: نگاه دقیق‌تر

در مناطق تحت اشغال آلمان در اروپا در جریان جنگ جهانی دوم مرکز کشتار مرکزی بود که منحصراً یا عمدتاً برای کشتار جمعی انسان‌ها به شیوه انبوه برپا شده بود. معدود زندانیانی که برگزیده می‌شدند تا موقتاً زنده بمانند، به نحوی در حمایت از این کارکرد اصلی به کار گرفته می‌شدند. گاهی به مراکز کشتار «اردوگاه‌های امحاء» یا «اردوگاه‌های مرگ» نیز گفته می‌شود. 

اردوگاه‌های کار اجباری عمدتاً به‌عنوان مراکز حبس و کار و همچنین به‌عنوان مکان‌هایی برای کشتن گروه‌های کوچک هدفگیری‌شده‌ای از افراد عمل می‌کردند. اما مراکز کشتار اساساً «کارخانه‌های مرگ» بودند. عوامل اس‌اس و پلیس آلمان قریب به  ۲۷۰ هزار یهودی را در مراکز کشتار با گاز سمی یا گلوله کشتند. 

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

خلمنو

مرکز کشتار خلمنو در لهستان تحت اشغال آلمان نخستین مرکز ثابتی بود که در آن از گاز سمی برای کشتار جمعی یهودیان استفاده شد. عوامل اس‌اس و پلیس عملیات‌های کشتار را در خلمنو در ۸ دسامبر ۱۹۴۱ آغاز کردند. در این مرکز دست‌کم ۱۷۲ هزار نفر در فاصله دسامبر ۱۹۴۱ و مارس ۱۹۴۳ و در ژوئن و ژوئیه ۱۹۴۴ کشته شدند. 

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

نمایی از روستای خلمنو

نمایی از روستای خلمنو. در سمت چپ کلیسا قصر قرار دارد که یکی از دو مکان اردوگاه خلمنو بود. قصر که یک ملک روستایی قدیمی بود تا آوریل ۱۹۴۳ که تخریب شد، به‌عنوان مرکز پذیرش و کشتار قربانیان عمل می‌کرد. خلمنو، لهستان، ۱۹۳۹ـ۱۹۴۳.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

خانه اربابی در خلمنو

نمایی از خانه اربابی در خلمنو که به محل مرکز کشتار خلمنو تبدیل شد. خلمنو، لهستان، ۱۹۳۹.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

سربازان آلمانی در حال محافظت از یهودیان در حین تبعید از گتوی ژخلین

سربازان جوان آلمانی در حال کمک به تبعید یهودیان از گتوی ژخلین به مرکز کشتار خلمنو. نازی‌ها طوری برنامه‌ریزی کرده بودند که این تبعید با عید پوریم یهودیان مقارن شود. لهستان، ۳ مارس ۱۹۴۲.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

تبعید از ووچ به خلمنو

انتقال اجباری یهودیان از گتوی ووچ به قطاری کم‌پهنا در کووو در حین تبعید به مرکز کشتار خلمنو. کووو، لهستان، احتمالا ۱۹۴۲. 

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

تبعید به خلمنو

یهودیان در حال حمل وسایل خود در حین تبعید به مرکز کشتار خلمنو. بیشتر افرادی که در اینجا دیده می‌شوند، قبلا از اروپای مرکزی به ووچ تبعید شده بودند. ووچ، لهستان، ژانویه‌ـ‌آوریل ۱۹۴۲.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

سوسیا فرنکیل

سوسیا و شوهرش، ایزادور، صاحب هفت فرزند پسر بودند. فرنکیل‌ها که یک خانواده یهودی مذهبی بودند، در آپارتمانی تک‌اتاقه در شهری در نزدیکی ورشو به نام گومبین زندگی می‌کردند. مانند بیشتر خانواده‌های یهودی گومبین آنها هم در نزدیکی کنیسه زندگی می‌کردند. سوسیا به بچه‌ها می‌رسید و ایزادور کلاه می‌دوخت و در هفته‌بازار شهر می‌فروخت.

 ۱۹۳۳ـ۱۹۳۹: بر اثر رکود اقتصادی کسب‌وکار ایزادور کساد بود، ولی آنها به هر صورت از پس تامین معاش خانواده برمی‌آمدند. آلمان‌ها اندکی پس از تهاجم به لهستان در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ گومبین را تصرف کردند. ۱۰ نفر را در خیابان به ضرب گلوله کشتند و بقیه، از قبیل پزشکان و معلمان را با خود بردند. سپس سربازان آلمانی روی کنیسه بنزین پاشیدند و آن را آتش زدند. 

۱۹۴۰ـ۱۹۴۵: در سال ۱۹۴۱ یکی از اقوام فرنکیل‌ها که از کاروان تبعیدی‌ها گریخته بود، به دیدنشان آمد. او بر شایعات مربوط به کشتار یهودیان صحه گذاشت و به آنها هشدار داد که «سوار کامیونتان می‌کنند، با گاز خفه‌تان می‌کنند و بعد هم جنازه‌تان را می‌اندازند توی یک گودال و آن را می‌سوزانند.» پسر سه‌ساله سوسیا گریه‌کنان گفت، «من را هم می‌سوزانند؟». ایزادور از آن خویشاوند خواست موضوع را به سران یهود اطلاع دهد. او به دیدار آنها رفت، اما آنها حرف‌هایش را باور نکردند. در مه ۱۹۴۲، دو ماه پس از آنکه سه تن از پسران سوسیا را به کار اجباری برده بودند، آلمان‌ها همه یهودیان گومبین را جمع و به مرکز کشتار خلمنو تبعید کردند. سوسیا، ایزادور و چهار تن از پسرانشان را سوار وانتی با درزهای مسدود کردند و با دود اگزوز خفه‌شان کردند. 

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

«ایزادور فرنکیل»

ایزادور و همسرش، سوسیا، صاحب هفت فرزند پسر بودند. فرنکیل‌ها که یک خانواده یهودی مذهبی بودند، در آپارتمانی تک‌اتاقه در شهری در نزدیکی ورشو به نام گومبین زندگی می‌کردند. مانند بیشتر خانواده‌های یهودی شهر، آنها هم در نزدیکی مرکز شهر نزدیک کنیسه زندگی می‌کردند. ایزادور کلاه می‌دوخت و در هفته‌بازار شهر می‌فروخت. او برای نیروهای پلیس و ارتش هم کلاه می‌دوخت.

 ۱۹۳۳ـ۱۹۳۹: کسب‌وکار ایزادور بر اثر رکود اقتصادی کساد بود، ولی او به هر صورت از پس تامین معاش خانواده‌اش برمی‌آمد. آلمان‌ها اندکی پس از هجوم به لهستان در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ گومبین را اشغال کردند. ده نفر را در خیابان به گلوله بستند و بقیه از قبیل پزشکان و معلمان را با خود بردند. آلمان‌ها مردان یهودی را جمع کردند و در محل بازار نگه داشتند و سربازان روی کنیسه بنزین پاشیدند و آن را به آتش کشیدند.

 ۱۹۴۰ـ۱۹۴۲: در سال ۱۹۴۱ فرنکیل‌ها شایعاتی شنیدند، مبنی بر این که آلمان‌ها دارند برخی شهرها را تخلیه می‌کنند و یهودیان را به اردوگاه مرگ تبعید می‌کنند. یکی از خویشاوندان آنها پس از فرار از کاروانی از تبعیدی‌ها به دیدنشان آمد و گفت، شایعات صحت دارد. او گفت: «سوار کامیون‌تان می‌کنند، با گاز خفته‌تان می‌کنند، و بعد هم جنازه‌تان را می‌اندازند توی یک گودال و آن را می‌سوزانند.» پسر سه‌ساله ایزادور به سوی مادرش دوید و گریه‌کنان گفت، «مرا هم می‌سوزانند؟». ایزادور به آن خویشاوند اصرار کرد که موضوع را به سران یهود اطلاع دهد. او به دیدار آنها رفت، ولی آنها حرف‌هایش را باور نکردند و از او خواستند شهر را ترک کند. در مه ۱۹۴۲ یهودیان گومبین را به مرکز کشتار خلمنو تبعید کردند. ایزادور، سوسیا و چهار تن از پسرانشان را سوار وانتی با درزهای مسدود کردند و با گاز اگزوز خفه‌شان کردند.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

وداع اعضای خانواده با یک کودک

وداع اعضای خانواده با یک کودک از پشت حفاظ زندان مرکزی گتو. زندان مرکزی محل نگهداری کودکان، بیماران و سالمندان پیش از تبعید به خلمنو که در چارچوب عملیات «منع عبور و مرور» بود. ووچ، لهستان، سپتامبر ۱۹۴۲.  

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

محل کشتار

محلی که عوامل اس‌اس ۴۵ تن از ۴۸ زندانی آخر خلمنو را به ضرب گلوله کشتند و اجسادشان را سوزاندند. سه زندانی دیگر موفق به فرار شدند. خلمنو، لهستان، ۱۹۴۵. 

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

ساختمان محل نگهداری وسایل گرفته‌شده از یهودیان

عکسی که پس از جنگ از ساختمانی در دومبیه گرفته شده که محل نگهداری وسایل یهودیان کشته‌شده در مرکز کشتار خلمنو بود که در همان نزدیکی قرار داشت. دومبیه، لهستان، ژوئن ۱۹۴۵.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

عکسی که پس از جنگ از کلیسای روستای خلمنو گرفته شده

عکسی که پس از جنگ از کلیسای روستای خلمنو گرفته شده. یهودیان را در مسیر انتقال به مرکز کشتار خلمنو در این ساختمان نگه می‌داشتند. خلمنو، لهستان، ژوئن ۱۹۴۵.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

خلمنو

خلمنو نخستین مرکز کشتار برپاشده بود که در دسامبر ۱۹۴۱ فعالیت خود را آغاز کرد. این مرکز در ایالت وارته‌لانت رایش قرار داشت که دربرگیرنده بخشی از لهستان بود که به آلمان الحاق شده بود. در خلمنو از یک خانه اربابی سابق به عنوان محل پذیرش استفاده می‌شد. اعضای یگانی ویژه از اس‌اس و نیروی پلیس که زیر نظر فرمانده عالی اس‌اس و پلیس وارته‌لانت عمل می‌کردند، وظیفه حفاظت از این مرکز را بر عهده داشتند. آنها افراد را سوار کامیون‌هایی می‌کردند که لوله اگزوزشان را به گونه‌ای تغییر داده بودند که گاز مونوکسید کربن را به درون اتاقک‌های کاملا مسدود پشت کامیون می‌فرستادند و از این طریق آنها را می‌کشتند. سپس اجساد را به جنگلی در همان اطراف می‌بردند و درون گورهای دسته‌جمعی می‌انداختند. آلمان‌ها در فاصله دسامبر ۱۹۴۱ و مارس ۱۹۴۳ و سپس دوباره در ژوئن و ژوئیه ۱۹۴۴ دست‌کم ۱۷۲هزار تن را در خلمنو کشتند. قریب به اتفاق قربانیان یهودی بودند، ولی حدود ۴۳۰۰ کولی و همچنین شمار نامعلومی لهستانی و اسرای جنگی شوروی نیز در زمره قربانیان بودند.

 

نگاهی به مراکز کشتار رژیم نازی در سراسر اروپا

روژا گرینباوم

روژا دومین فرزند از نُه فرزند یک خانواده یهودی مذهبی در شهر استاراخوویتسه در شرق میانه لهستان بود. خانه کوچک یک‌طبقه آنها هم محل زندگی‌شان بود، هم کارگاه خیاطی‌شان. خیاطی معمولا در ازای اجناسی نظیر هیزم یا یک گونی سیب‌زمینی انجام می‌گرفت. روژا در کارگاه لباس زنانه می‌دوخت.

 ۱۹۳۳ـ۱۹۳۹: روژا با خیاطی یهودی از اهالی رادوم، شهری بزرگ در حدود ۱۰۰ کیلومتری ورشو، ازدواج کرد. این زوج ساکن استاراخوویتسه شدند و در آنجا یک خیاطی به راه انداختند. در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ که آلمان به لهستان حمله کرد، روژا دو دختر کوچک داشت.

 ۱۹۴۰ـ۱۹۴۵: در ساعت ۴ بامداد یکی از روزهای اکتبر ۱۹۴۲ نیروهای گارد اس‌اس یهودیان شهر را در محل بازار جمع کردند و بزرگسالان «خوش‌بنیه» را که می‌توانستند به‌عنوان کارگر اجباری کار کنند، از کودکان و سالخوردگان جدا کردند. روژا که حاضر نبود از دو دختر کوچک خود دل بکند، داخل صف آنها شد. در ساعت ۱۰ صبح گزینش تمام شد و ستونی از ۴۵۰۰ یهودی را که روژا، دخترانش و مادرش جزو آن بودند، روانه واگن‌های حمل دام در محوطه راه‌آهن کردند. این افراد را به مرکز کشتار تربلینکا فرستادند و در آنجا روژا، دخترانش و مادرش با گاز کشته شدند. 

عملیات راینهارت

عملیات راینهارت (Einsatz Reinhard) به اسم رمز برنامه آلمان‌ها برای کشتار نظام‌مند حدود دو میلیون یهودی ساکن دولت عمومی لهستان تبدیل شد. 

عوامل اس‌اس و پلیس برای اجرای «عملیات راینهارت» سه مرکز کشتار احداث کردند: بلزک، سوبیبور و تربلینکا. مراکز کشتار بلزک و سوبیبور در منطقه لوبلین قرار داشتند و مرکز کشتار تربلینکا در منطقه ورشو واقع بود. هر سه مرکز کشتار مربوط به عملیات راینهارت زیر نظر مقامات اس‌اس و پلیس اداره می‌شد که جزو ستاد فرماندهی اس‌اس و پلیس لوبلین بودند. علاوه بر این‌ها نیروهای کمکی پلیس که آموزش‌های ویژه دیده بودند، مسئولیت حفاظت از این اردوگاه‌ها را بر عهده داشتند و به اجرای عملیات‌های کشتاری که در آن مراکز صورت می‌گرفت، کمک می‌کردند. این نیروهای کمکی در اردوگاهی ویژه واقع در منطقه لوبلین به اسم اردوگاه آموزشی تراونیکی آموزش دیده بودند.

اردوگاه بلزک عملیات را در مارس ۱۹۴۲ همزمان با تبعید یهودیان از لوبلین و لویو آغاز کرد. سوبیبور عملیاتش را در مه ۱۹۴۲ همزمان با تبعید یهودیان منطقه لوبلین از نواحی روستایی آغاز کرد. تربلینکای ۲ عملیات را در ژوئیه ۱۹۴۲ همزمان با تبعید عمده یهودیان ورشو در تابستان ۱۹۴۲ آغاز کرد. 

قربانیان مراکز کشتار عملیات راینهارت عبارت بودند از یهودیان لهستانی، آلمانی، اتریشی، هلندی، فرانسوی، چک و اسلواک و همچنین کولیان، اسرای جنگی شوروی و لهستانی‌ها. عوامل اس‌اس و پلیس برای کشتن بیشتر زندانیان تبعیدی به مراکز کشتار عملیات راینهارت آنها را در اتاق‌های ثابت گاز محبوس می‌کردند و گاز کشنده مونوکسیدکربن را از اگزوز کامیون‌ها به درون آنها هدایت می‌کردند. عده کمتری از زندانیان را هم به ضرب گلوله می‌کشتند.

از هر گروه از زندانیان تازه‌رسیده شمار اندکی را برای کمک به کارکرد اصلی اردوگاه‌ها، یعنی کشتن انسان‌ها، برمی‌گزیدند. اعضای این دسته‌ها که معمولا «یهودی‌های کاری» Arbeitsjuden نامیده می‌شدند و گاهی جمعا به آنها «دسته ویژه» Sonderkommandi می‌گفتند و در بخش کشتار کار می‌کردند. آنها اجساد را از اتاق‌های گاز جمع می‌کردند و در اوایل در گورهای دسته‌جمعی دفن می‌کردند، ولی در اواخر ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ می‌بایست اجساد را از زیر خاک درآورده و در خندق‌هایی عظیم بر روی «کوره»های موقت ساخته‌شده از ریل راه‌آهن می‌سوزانند.

زندانیان دیگری که برگزیده می‌شدند تا موقتا زنده بمانند، در بخش اداری‌ـپذیرش کار می‌کردند و کمک می‌کردند تا زندانیان تازه‌رسیده را از قطار پیاده کنند، لباس‌هایشان را درآورند، وسایل قیمتی‌شان را از آنها تحویل بگیرند و آنها را به سمت اتاق‌های گاز ببرند. این عده همچنین وسایل قربانیان کشته‌شده را تفکیک می‌کردند تا به آلمان انتقال داده شوند و واگن‌های باری را برای حمل گروه بعدی تبعیدیان تمیز می‌کردند. افراد اس‌اس و پلیس آلمان و نیروهای کمکی آموزش‌دیده در تراونیکی به طور مرتب این عده از کارگران یهودی را می‌کشتند و افراد جدیدی را از گروه‌های تازه‌رسیده برمی‌گزیدند.

در مراکز کشتار عملیات راینهارت عوامل اس‌اس و نیروهای کمکی آنها حدود ۱۵۲۶۵۰۰ یهودی را در فاصله مارس ۱۹۴۲ و نوامبر ۱۹۴۳ کشتند. در مجموع عوامل اس‌اس و نیروهای کمکی آنها یک میلیون و هفت‌صدهزار یهودی را در مراکز کشتار عملیات راینهارت و عملیات‌های دیگر به قتل رساندند. 

حدود ۳۰۰ تن از زندانیان این سه اردوگاه از مرگ جان به در بردند. قریب به اتفاق این افراد کسانی بودند که در جریان شورش‌های اوت و اکتبر ۱۹۴۳ که به‌ترتیب در مراکز کشتار تربلینکا و سوبیبور رخ داد، از این مراکز فرار کردند.  

بلزک عملیاتش را در دسامبر ۱۹۴۲ متوقف کرد. سوبیبور و تربلینکا در نوامبر ۱۹۴۳ تعطیل شدند. 

آوشویتس‌ـ بیرکناو

بزرگ‌ترین مرکز کشتار اردوگاه آشویتس‌ـ‌بیرکناو معروف به «آشویتس ۲» بود. این مرکز در ایالتی از لهستان بین دو جنگ به نام سیلزی علیا قرار داشت که مستقیما به آلمان الحاق شده بود. مقامات اس‌اس این اردوگاه را در بهار ۱۹۴۲ برپا کردند. 

بر خلاف خلمنو و مراکز کشتار عملیات راینهارت، مجتمع اردوگاه کار اجباری آشویتس تابع فرماندهی اس‌اس و پلیس محل نبود، بلکه بخشی از نظام اردوگاهی بود که زیر نظر اداره مرکزی اقتصادی‌ـ‌اداری اس‌اس فعالیت می‌کرد. آوشویتس‌ـ‌بیرکناو در اصل به‌عنوان اردوگاه کار اجباری، در ابتدا برای انبوه اسرای جنگی شوروی و بعدا انبوه یهودیان در نظر گرفته شده بود تا آنها را در پروژه‌های ساختمانی اس‌اس به کار بگیرند. اما این اردوگاه در همان هفته‌های اول فعالیت خود، به صورت مرکز کشتار درآمد. از ورود نخستین گروه یهودیان اسلواک به این اردوگاه در بهار ۱۹۴۲ اس‌اس رویه گزینش را بنا نهاد که طبق آن، آن دسته از یهودیان تازه‌رسیده که قادر به کار نبودند، مستقیما روانه دو اتاق موقت گاز می‌شدند. 

در طی بهار ۱۹۴۲ و به دنبال برگزاری کنفرانس وانزه، هیملر و اداره مرکزی امنیت رایش آوشویتس‌ـ‌بیرکناو را به‌عنوان مقصد «نهایی» یهودیان اروپا (به استثنای یهودیان ساکن ایالت وارته‌لانت، دولت عمومی و مناطق اشغالی شوروی) در نظر گرفتند. پیرو این تصمیم مقامات اس‌اس دست‌به‌کار احداث چهار اتاق گاز بزرگ‌تر و «اصلاح‌شده» در آشویتس‌ـ‌بیرکناو شدند که این اتاق‌های گاز در اوایل سال ۱۹۴۲ تکمیل شدند. مانند سایر اردوگاه‌های کار اجباری ولی بر خلاف دیگر مراکز کشتار، عوامل اس‌اس در اتاق‌های گاز آشویتس‌ـ‌بیرکناو از گاز «سیکلون ب» (اسید پروسیک) استفاده می‌کردند. 

آشویتس: گزیده‌های تاریخ شفاهی

مجتمع اردوگاهی آشویتس که در نوع خود بزرگ‌ترین بود در اجرای سیاست «راه‌حل نهایی» نازی‌ها نقشی اساسی داشت. در سرگذشت‌های شفاهی زیر از تجربیات جان‌به‌دربردگان از آن اردوگاه آگاه می‌شوید:

 

روایت آیرین هیزمی و رنه اسلاتکین از تبعید به آشویتس

نام اصلی آیرین و رنه به‌ترتیب رناته و رنه گوتمان بود. خانواده آنها اندکی پس از تولد این دوقلوها به پراگ مهاجرت کرد و در مارس ۱۹۳۹ که آلمان‌ها بوهم و موراوی را اشغال کردند، آنها در آنجا زندگی می‌کردند. چند ماه بعد آلمان‌های یونیفورم‌پوش پدر آنها را دستگیر کردند. ده‌ها سال بعد آیرین و رنه مطلع شدند که او در دسامبر ۱۹۴۱ در اردوگاه آشویتس کشته شده است. آیرین، رنه و مادرشان به گتوی ترزین‌شتات و بعدا به اردوگاه آشویتس تبعید شدند. در آوشویتس دوقلوها را از هم جدا کردند و مورد آزمایش‌های پزشکی قرار دادند. آیرین و رنه بعد از آزادشدن از آشویتس نیز تا مدتی از هم جدا ماندند تا این که گروه نجات کودکان در سال ۱۹۴۷ آیرین را به امریکا آورد و در آنجا او و رنه در سال ۱۹۵۰ دوباره به هم پیوستند. 

 

روایت باربارا مارتون فارکاش از تبعید از مجارستان به آشویتس

باربارا در ایالت آراد در شمال منطقه ترانسیلوانیای رومانی متولد شد. او تا سال ۱۹۴۰ که ارتش مجارستان این منطقه را اشغال کرد به مدرسه می‌رفت و از آن به بعد دیگر حق نداشت، به مدرسه برود. در سال ۱۹۴۴ که آلمان‌ها مجارستان را اشغال کردند، تبعیض بر ضد یهودیان شدت یافت. باربارا و خانواده‌اش را به‌اجبار به گتوی اورادئا منتقل کردند. باربارا در بیمارستان گتو کار می‌کرد تا این که به اردوگاه آشویتس تبعید شد. در آشویتس برای دریافت غذای اضافی در آشپزخانه‌ها کار می‌کرد. او را به اردوگاه دیگری تبعید و بعدا روانه راهپیمایی مرگ کردند. در اواخر جنگ صلیب سرخ باربارا را نجات داد. او پس از جنگ جهانی دوم به آراد بازگشت و در آنجا به‌عنوان بیوشیمی‌دان مشغول به کار شد.

 

روایت بارت اشترن از تبعید به آشویتس 

پس از آن که آلمان مجارستان را در مارس ۱۹۴۴ اشغال کرد، بارت به‌اجبار به گتویی منتقل شد که در شهر زادگاهش برپا شده بود. از ماه مه تا ژوئیه ۱۹۴۴ آلمان‌ها یهودیان را از مجارستان به مرکز کشتار آشویتس در لهستان اشغالی تبعید کردند. بارت سوار بر یک واگن حمل دام به آشویتس تبعید شد. در آشویتس برای انجام کار اجباری گزینش شد و به حفاری در یک معدن زغال‌سنگ واداشته شد. با پیشروی قوای شوروی به سمت اردوگاه آشویتس در ژانویه ۱۹۴۵ آلمان‌ها بیشتر زندانیان را در قالب راهپیمایی مرگ از اردوگاه خارج کردند. بارت که در زمره زندانیان بیمار بستری در بهداری اردوگاه بود، یکی از معدود زندانیانی بود که در زمان آزادسازی اردوگاه در آنجا باقی مانده بودند. 

 

روایت سیسیلی کلاین‌ـ‌پولاک از اقدامات مادرش برای نجات جان خواهر سیسیلی در بدو ورود به آشویتس

سیسیلی کوچک‌ترین فرزند از شش فرزند یک خانواده‌ یهودی مذهبی از طبقه متوسط بود. در سال ۱۹۳۹ مجارستان آن بخش از چکسلواکی را که محل زندگی خانواده سیسیلی بود، اشغال کرد و اعضای خانواده او زندانی شدند. در سال ۱۹۴۴ آلمان‌ها مجارستان را اشغال کردند. سیسیلی و خانواده‌اش را به‌اجبار به گتویی در خوست منتقل و بعدا به آشویتس تبعید کردند. سیسیلی و خواهرش را برای کار اجباری برگزیدند و بقیه خانواده را در بدو ورود روانه اتاق گاز کردند. سیسیلی به چندین اردوگاه دیگر منتقل و به کار در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها واداشته شد. نیروهای متفقین او را در سال ۱۹۴۵ آزاد کردند. پس از جنگ او و نامزدش دوباره به هم رسیدند و با هم ازدواج کردند. 

 

روایت سیسیلی کلاین‌ـ‌پولاک از ورود به آشویتس  

سیسیلی کوچک‌ترین فرزند از شش فرزند یک خانواده‌ یهودی مذهبی از طبقه متوسط بود. در سال ۱۹۳۹ مجارستان آن بخش از چکسلواکی را که محل زندگی خانواده سیسیلی بود، اشغال کرد و اعضای خانواده او زندانی شدند. در سال ۱۹۴۴ آلمان‌ها مجارستان را اشغال کردند. سیسیلی و خانواده‌اش را به‌اجبار به گتویی در خوست منتقل و بعدا به آشویتس تبعید کردند. سیسیلی و خواهرش را برای کار اجباری برگزیدند و بقیه خانواده را در بدو ورود روانه اتاق گاز کردند. سیسیلی به چندین اردوگاه دیگر منتقل و به کار در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها واداشته شد. نیروهای متفقین او را در سال ۱۹۴۵ آزاد کردند. پس از جنگ او و نامزدش دوباره به هم رسیدند و با هم ازدواج کردند. 

 

روایت فریتسی وایس فریتسهال از تبعید در واگن حمل دام به آشویتس

پدر فریتسی به امریکا مهاجرت کرد، اما زمانی که دیگر می‌توانست خانواده‌اش را نزد خود ببرد، جنگ شروع شده بود و مادر فریتسی نگران حمله به کشتی‌های عازم امریکا بود. فریتسی و مادر و دو برادرش سرانجام به آشویتس فرستاده شدند. مادر و دو برادر فریتسی مردند، اما فریتسی وانمود کرد که از سنش بزرگ‌تر و در نتیجه کارگر قابلی است و این‌گونه از مرگ جان به در برد. او در حین یک راهپیمایی مرگ از آشویتس به درون جنگلی گریخت و بعدا نجات یافت.

 

روایت فریتسی وایس فریتسهال از دریافت کمک از یک زندانی دسته «کانادا» در بدو ورود به آشویتس

پدر فریتسی به امریکا مهاجرت کرد، اما زمانی که دیگر می‌توانست خانواده‌اش را نزد خود ببرد، جنگ شروع شده بود و مادر فریتسی نگران حمله به کشتی‌های عازم امریکا بود. فریتسی و مادر و دو برادرش سرانجام به آشویتس فرستاده شدند. مادر و دو برادر فریتسی مردند، اما فریتسی وانمود کرد که از سنش بزرگ‌تر و در نتیجه کارگر قابلی است و این‌گونه از مرگ جان به در برد. او در حین یک راهپیمایی مرگ از آشویتس به درون جنگلی گریخت و بعدا نجات یافت.

 

روایت هانا مولر برومل از رویه‌های ورود به آشویتس

در سال ۱۹۴۲ هانا را مثل یهودیان دیگر به‌اجبار به گتوی ترزین‌شتات منتقل کردند و او در آنجا به‌عنوان پرستار مشغول به کار شد. در آنجا در میانه بیماری‌های همه‌گیر و فقر، ساکنان برنامه‌های اپرا و نشست‌های بحث و گفت‌وگو و جلسه‌های شعرخوانی برگزار می‌کردند. در سال ۱۹۴۴ او به آشویتس تبعید شد. یک ماه آنجا بود و سپس او را به یکی از اردوگاه‌های‌ اقماری گروس‌ـ‌روزن به نام زاکش فرستادند و به کار در بخش ساخت قطعات هواپیما واداشتند. او در مه ۱۹۴۵ آزاد شد. 

 

روایت هلن لبوویتس گلدکینت از رفتار با زندانیان جدید در آشویتس

وولوسیانکا در سال ۱۹۳۹ به مجارستان الحاق شد و در سال ۱۹۴۴ به اشغال آلمان‌ها درآمد. هلن حدودا ۱۳ ساله بود که با خانواده‌اش به گتوی اوژهورود منتقل شدند و سپس از آنجا به اردوگاه‌های مختلف تبعید شدند. هلن و خواهر بزرگ‌ترش از آشویتس، کار اجباری در یک کارگاه مهمات‌سازی در اردوگاهی دیگر و برگن‌ـ‌بلزن جان سالم به در بردند. وقتی هلن از فرط ضعف قادر به حرکت نبود، خواهرش در جلسات حضور و غیاب به او کمک می‌کرد و چون می‌دانست تنها راه زنده‌ماندن کارکردن است، او را با خود می‌کشید و سر کار می‌برد. 

 

روایت لئو اشنایدرمن از شرایط موجود در یک قطار حمل دام در حین تبعید از ووچ به آشویتس

آلمان‌ها در سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کردند. لئو و خانواده‌اش به گتویی در ووچ منتقل شدند. لئو را در یک کارگاه یونیفورم‌دوزی به خیاطی واداشتند. گتوی ووچ در سال ۱۹۴۴ برچیده شد و لئو به آشویتس تبعید شد. سپس برای کار اجباری به نظام اردوگاهی گروس‌ـ‌روزن فرستاده شد. با پیشروی ارتش شوروی زندانیان به اردوگاه ابنزه در اتریش منتقل شدند. اردوگاه ابنزه در سال ۱۹۴۵ آزاد شد. 

 

روایت لئو اشنایدرمن از ورود به آشویتس، گزینش و جدایی از خانواده

آلمان‌ها در سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کردند. لئو و خانواده‌اش به گتویی در ووچ منتقل شدند. لئو را در یک کارگاه یونیفورم‌دوزی به خیاطی واداشتند. گتوی ووچ در سال ۱۹۴۴ برچیده شد و لئو به آشویتس تبعید شد. سپس برای کار اجباری به نظام اردوگاهی گروس‌ـ‌روزن فرستاده شد. با پیشروی ارتش شوروی زندانیان به اردوگاه ابنزه در اتریش منتقل شدند. اردوگاه ابنزه در سال ۱۹۴۵ آزاد شد.

 

روایت لیلی اپلباوم مالنیک از فرآیند ثبت‌نام در آشویتس

آلمان در مه ۱۹۴۰ به بلژیک هجوم برد. آلمان‌ها مادر، خواهر، و برادر او را گرفتند؛ ولی لیلی مخفی شد و به کمک دوستان و خانواده به مدت دو سال هویت یهودی خود را پنهان کرد. اما در سال ۱۹۴۴ چند بلژیکی او را لو دادند و او ابتدا به اردوگاه مخلن و سپس به آشویتس‌ـ‌بیرکناو تبعید شد. پس از یک راهپیمایی مرگ که از آشویتس به راه افتاده بود، لیلی در برگن‌ـ‌بلزن به دست نیروهای انگلیسی آزاد شد.

 

روایت میشو (میشائل) فوگل از ورود به آشویتس

در سال ۱۹۳۹ فاشیست‌های اسلواک توپولچانی را که میشو در آن زندگی می‌کرد، تصرف کردند. در سال ۱۹۴۲ میشو به اردوگاه نوواکی که اسلواک‌ها اداره‌اش می‌کردند و سپس به آشویتس تبعید شد. در آشویتس شماره ۶۵۳۱۶ را بر بدنش خالکوبی کردند که نشان می‌داد، پیش از او ۶۵۳۱۵ زندانی دیگر شماره‌گذاری شده‌اند. او را در کارخانه بونا و سپس در دسته «کانادا»ی بیرکناو به کار واداشتند. کار او در آنجا تخلیه قطارهای ورودی بود. در اواخر ۱۹۴۴ زندانیان را به اردوگاه‌های واقع در آلمان منتقل کردند. میشو در حین یک راهپیمایی مرگ که از لاندزبرگ به راه افتاده بود، گریخت و به دست نیروهای آمریکایی نجات یافت.

 

روایت میشو (میشائل) فوگل از رفتار وحشیانه نیروهای گارد اس‌اس با تازه‌واردان در آشویتس    

در سال ۱۹۳۹ فاشیست‌های اسلواک توپولچانی را که میشو در آن زندگی می‌کرد، تصرف کردند. در سال ۱۹۴۲ میشو به اردوگاه نوواکی که اسلواک‌ها اداره‌اش می‌کردند و سپس به آشویتس تبعید شد. در آشویتس شماره ۶۵۳۱۶ را بر بدنش خالکوبی کردند، که نشان می‌داد پیش از او ۶۵۳۱۵ زندانی دیگر شماره‌گذاری شده‌اند. او را در کارخانه بونا و سپس در دسته «کانادا»ی بیرکناو به کار واداشتند. کار او در آنجا تخلیه قطارهای ورودی بود. در اواخر ۱۹۴۴ زندانیان را به اردوگاه‌های واقع در آلمان منتقل کردند. میشو در حین یک راهپیمایی مرگ که از لاندزبرگ به راه افتاده بود، گریخت و به دست نیروهای امریکایی نجات یافت.

 

روایت میشو (میشائل) فوگل از کوره‌های مرده‌سوزی در آوشویتس‌ـ‌بیرکناو

در سال ۱۹۳۹ فاشیست‌های اسلواک توپولچانی را که میشو در آن زندگی می‌کرد، تصرف کردند. در سال ۱۹۴۲ میشو به اردوگاه نوواکی که اسلواک‌ها اداره‌اش می‌کردند و سپس به آشویتس تبعید شد. در آشویتس شماره ۶۵۳۱۶ را بر بدنش خالکوبی کردند که نشان می‌داد، پیش از او ۶۵۳۱۵ زندانی دیگر شماره‌گذاری شده‌اند. او را در کارخانه بونا و سپس در دسته «کانادا»ی بیرکناو به کار واداشتند. کار او در آنجا تخلیه قطارهای ورودی بود. در اواخر ۱۹۴۴ زندانیان را به اردوگاه‌های واقع در آلمان منتقل کردند. میشو در حین یک راهپیمایی مرگ که از لاندزبرگ به راه افتاده بود، گریخت و به دست نیروهای آمریکایی نجات یافت.

 

روایت موریس کورنبرگ از ورود به آشویتس

موریس در یک خانواده یهودی بسیار مذهبی بزرگ شد و در یک لیگ ورزشی صهیونیستی فعال بود. در سپتامبر ۱۹۳۹ که آلمان‌ها به لهستان حمله کردند، زادگاه موریس به‌شدت آسیب دید. خانواده موریس را به‌اجبار به گتو منتقل کردند و موریس را به کار اجباری واداشتند. پس از یک دوره حبس در شهری در حدود ۵۰ کیلومتری پشدبوش به نام کونسکیه، موریس به اردوگاه آشویتس تبعید شد. او را به یکی از اردوگاه‌های اقماری آشویتس به نام یاویشوویتسه بردند. در ژانویه ۱۹۴۵ موریس در قالب یک راهپیمایی مرگ ابتدا به یکی از اردوگاه‌های اقماری اردوگاه کار اجباری بوخنوالت به نام تروگلیتس و سپس به ترزین‌شتات فرستاده شد. پس از جنگ مدتی در چکسلواکی و آلمان ماند و سپس به امریکا مهاجرت کرد. 

 

روایت سام ایتسکوویتس از اتاق‌های گاز در آشویتس

آلمان‌ها در سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کردند. با اشغال ماکوف سام به خاک شوروی گریخت. چندی بعد برای تهیه آذوقه به ماکوف بازگشت، ولی او را در گتو نگه داشتند. در سال ۱۹۴۲ به آشویتس تبعید شد. با پیشروی ارتش شوروی در سال ۱۹۴۴ سام و زندانیان دیگر را به اردوگاه‌هایی در آلمان انتقال دادند و در اوایل ۱۹۴۵ آنها را روانه راهپیمایی مرگ کردند. سام در حین یک حمله هوایی گریخت و به دست نیروهای آمریکایی نجات یافت. 

 

روایت آیرین هیزمی از آزمایش‌های پزشکی در آشویتس

نام اصلی آیرین و رنه به‌ترتیب رناته و رنه گوتمان بود. خانواده آنها اندکی پس از تولد این دوقلوها به پراگ مهاجرت کرد و در مارس ۱۹۳۹ که آلمان‌ها بوهم و موراوی را اشغال کردند، آنها در آنجا زندگی می‌کردند. چند ماه بعد آلمان‌های یونیفورم‌پوش پدر آنها را دستگیر کردند. ده‌ها سال بعد آیرین و رنه مطلع شدند که او در دسامبر ۱۹۴۱ در اردوگاه آشویتس کشته شده است. آیرین، رنه و مادرشان به گتوی ترزین‌شتات و بعدا به اردوگاه آشویتس تبعید شدند. در آشویتس دوقلوها را از هم جدا کردند و مورد آزمایش‌های پزشکی قرار دادند. آیرین و رنه بعد از آزادشدن از آشویتس نیز تا مدتی از هم جدا ماندند تا این که گروه نجات کودکان در سال ۱۹۴۷ آیرین را به امریکا آورد و در آنجا او و رنه در سال ۱۹۵۰ دوباره به هم پیوستند. 

 

روایت رنه اسلاتکین از آزمایش‌های پزشکی در آشویتس

نام اصلی رنه و خواهر دوقلویش آیرین به‌ترتیب رنه و رناته گوتمان بود. خانواده آنها اندکی پس از تولد دوقلوها به پراگ مهاجرت کرد و در مارس ۱۹۳۹ که آلمان‌ها بوهم و موراوی را اشغال کردند، آنها در آنجا زندگی می‌کردند. چند ماه بعد آلمان‌های یونیفورم‌پوش پدر آنها را دستگیر کردند. ده‌ها سال بعد آیرین و رنه مطلع شدند که او در دسامبر ۱۹۴۱ در اردوگاه آشویتس کشته شده است. رنه، آیرین و مادرشان به گتوی ترزین‌شتات و بعدا به اردوگاه آشویتس تبعید شدند. در آنجا دوقلوها را از هم جدا کردند و مورد آزمایش‌های پزشکی قرار دادند. پس از جنگ رنه در یکی از شهرهای چکسلواکی به نام کوشیتسه، نزد خانواده یک پزشک ماند و سپس به امریکا نقل‌مکان کرد و در آنجا او و آیرین دوباره به هم پیوستند.

 

روایت مایر آدلر از زنده‌ماندن به‌عنوان یک کودک در آشویتس

مایر در روستایی بزرگ شد که در سال ۱۹۴۰ به اشغال مجارستان درآمد. پس از آنکه آلمان در مارس ۱۹۴۴ مجارستان را اشغال کرد، مایر و خانواده‌اش را به‌اجبار به گتو منتقل کردند. سپس از آنجا به اردوگاه آشویتس در لهستان تبعید شدند که در آنجا پدر مادر و برادران مایر جان خود را از دست دادند. مایر را برای کار اجباری برگزیدند و مدتی بعد او را به یکی از اردوگاه‌های اقماری داخائو در آلمان منتقل کردند. او در سال ۱۹۴۵ از داخائو آزاد شد و به کمک یک کمیته کودکان به امریکا مهاجرت کرد. 

 

روایت بارت اشترن از چگونگی زنده‌ماندن و آزادشدن از اردوگاه آشویتس 

پس از آن که آلمان مجارستان را در مارس ۱۹۴۴ اشغال کرد، بارت به‌اجبار به گتویی منتقل شد که در شهر زادگاهش برپا شده بود. از مه تا ژوئیه ۱۹۴۴ آلمان‌ها یهودیان را از مجارستان به مرکز کشتار آشویتس در لهستان اشغالی تبعید کردند. بارت سوار بر یک واگن حمل دام به آشویتس تبعید شد. در آشویتس برای انجام کار اجباری گزینش شد و به حفاری در یک معدن زغال‌سنگ واداشته شد. با پیشروی قوای شوروی به سمت اردوگاه آشویتس در ژانویه ۱۹۴۵ آلمان‌ها بیشتر زندانیان را در قالب راهپیمایی مرگ از اردوگاه خارج کردند. بارت که در زمره زندانیان بیمار بستری در بهداری اردوگاه بود، یکی از معدود زندانیانی بود که در زمان آزادسازی اردوگاه در آنجا باقی مانده بودند. 

 

روایت روت وبر از فرار از روند گزینش در بهداری آشویتس

روت چهارساله بود که آلمان‌ها به لهستان هجوم بردند و اوستروویتس را اشغال کردند. خانواده او را به‌اجبار به گتو منتقل کردند. آلمان‌ها عکاسی پدرش را از او گرفتند؛ اما به او اجازه دادند، کارش را در درون گتو پی بگیرد. پیش از برچیده‌شدن گتو پدر و مادر روت خواهر او را به مخفی‌گاه فرستادند و توانستند در یک اردوگاه کار در بیرون از گتو کار پیدا کنند. روت هم تلاش می‌کرد یا در جنگلی که در آن نزدیکی بود یا در درون خود اردوگاه مخفی شود. با برچیده‌شدن اردوگاه پدر و مادر روت را از هم جدا کردند. روت را به چندین اردوگاه کار اجباری فرستادند و سرانجام به آشویتس تبعید کردند. وقتی روت مریض شد، او را به بهداری اردوگاه فرستادند و او موفق شد درست قبل از شروع روند گزینش فرار کند. پس از جنگ، روت در یتیم‌خانه‌ای در کراکوف زندگی می‌کرد تا این که او و مادرش دوباره به هم پیوستند.  

 

روایت روت وبر از کوره‌های مرده‌سوزی آشویتس

روت چهارساله بود که آلمان‌ها به لهستان هجوم بردند و اوستروویتس را اشغال کردند. خانواده او را به‌اجبار به گتو منتقل کردند. آلمان‌ها عکاسی پدرش را از او گرفتند؛ اما به او اجازه دادند، کارش را در درون گتو پی بگیرد. پیش از برچیده‌شدن گتو پدر و مادر روت خواهر او را به مخفیگاه فرستادند و توانستند در یک اردوگاه کار در بیرون از گتو کار پیدا کنند. روت هم تلاش می‌کرد یا در جنگلی که در آن نزدیکی بود یا در درون خود اردوگاه مخفی شود. با برچیده‌شدن اردوگاه پدر و مادر روت را از هم جدا کردند. روت را به چندین اردوگاه کار اجباری فرستادند و سرانجام به آشویتس تبعید کردند. وقتی روت مریض شد، او را به بهداری اردوگاه فرستادند و او موفق شد، درست قبل از شروع روند گزینش فرار کند. پس از جنگ، روت در یتیم‌خانه‌ای در کراکوف زندگی می‌کرد تا این که او و مادرش دوباره به هم پیوستند.  

در جریان تبعید یهودیان مجارستان در بهار ۱۹۴۴ میزان کشتار در آشویتس‌ـ‌بیرکناو به اوج خود رسید، به طوری که عوامل اس‌اس روزانه بالغ بر ۶۰۰۰ یهودی را با گاز می‌کشتند. تا نوامبر ۱۹۴۴ عوامل اس‌اس بیش از یک میلیون یهودی و ده‌ها هزار کولی، لهستانی و اسیر جنگی شوروی را در آشویتس‌ـ‌بیرکناو کشتند. دست‌کم ۸۶۵ هزار یهودی به محض ورود و اکثریت قاطعی از آنها در اتاق‌های گاز کشته شدند. 

بر خلاف خلمنو و مراکز کشتار عملیات راینهارت، آشویتس‌ـ‌بیرکناو به‌عنوان اردوگاه کار اجباری و همچنین محل نگهداری موقت گروه‌هایی از خانواده‌های یهودی و کولی نیز فعالیت می‌کرد. در واقع این مرکز هیچ‌گاه کارکرد اولیه خود را به‌عنوان اردوگاه کار اجباری از دست نداد؛ گرچه در سال ۱۹۴۲ کارکرد اصلی آن کشتار جمعی شد. در سال ۱۹۴۴ عوامل اس‌اس خانواده‌های یهودی ساکن اردوگاه را که عملا همگی از ترزین‌شتات به آشویتس‌ـ‌بیرکناو تبعید شده بودند، پاکسازی کردند. عوامل اس‌اس همچنین خانواده‌های کولی ساکن اردوگاه را که از آلمان، اتریش، و مناطقی از چک به آنجا تبعید شده بودند، پاکسازی کردند. در این عملیات‌ها قریب به ۱۰ هزار و ۸۰۰ یهودی و قریب به  ۲ هزار و ۹۰۰ کولی در اتاق‌های گاز کشته شدند.

اردوگاه‌های عملیات راینهارت و اردوگاه خلمنو بعد از آن که وظیفه مرگبارشان را انجام دادند، برچیده شدند. اما آشویتس‌ـ‌بیرکناو پس از تخریب اتاق‌های گاز در نوامبر ۱۹۴۴ همچنان به فعالیت خود به‌عنوان اردوگاه کار اجباری ادامه داد. با این حال پیش از آن که یگان‌های ارتش شوروی در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ اردوگاه را آزاد کنند، بیشتر زندانیان را پای پیاده یا با قطار از اردوگاه خارج کرده بودند. 

 

لوبلین/مایدانک

ورود اسرای جنگی شوروی به مایدانک ورود اسرای جنگی شوروی به اردوگاه مایدانک. لهستان، بین اکتبر ۱۹۴۱ و آوریل ۱۹۴۴.منبع: مرکز اسناد مقاومت اتریش
ورود اسرای جنگی شوروی به مایدانک ورود اسرای جنگی شوروی به اردوگاه مایدانک. لهستان، بین اکتبر ۱۹۴۱ و آوریل ۱۹۴۴.منبع: مرکز اسناد مقاومت اتریش

اردوگاه کار اجباری لوبلین در منطقه دولت عمومی و در نزدیکی یکی از مناطق حومه لوبلین به نام مایدن قرار داشت. پژوهشگران از دیرباز این اردوگاه را که به «مایدانک» (مایدان کوچک) شهرت داشت، ششمین مرکز کشتار به حساب می‌آوردند؛ اما تحقیقات جدید ابعاد تازه‌ای از کارکردهای لوبلین/مایدانک و عملیات‌های صورت‌گرفته در آنجا روشن ساخته است. این اردوگاه، مانند آشویتس‌ـ‌بیرکناو و بر خلاف خلمنو و مراکز کشتار عملیات راینهارت، به‌عنوان یک اردوگاه عظیم کار اجباری، ابتدا برای اسرای جنگی شوروی و سپس برای یهودیان، در نظر گرفته شده بود. در نوامبر ۱۹۴۱ که اس‌اس این اردوگاه را برپا کرد، عنوان رسمی آن «اردوگاه اسرای جنگی اس‌اس مسلح لوبلین» و تابع فرماندهی اس‌اس و پلیس منطقه لوبلین بود. اما بعدا جزو نظام اردوگاه کار اجباری شد.

لوبلین/مایدانک، بر خلاف آشویتس، هیچ‌گاه کارکرد اصلی‌ خود را به‌عنوان اردوگاه کار اجباری از دست نداد. در نوامبر و دسامبر ۱۹۴۲، ۲۴هزار یهودی وارد اردوگاه شدند. مقصد این عده در اصل مرکز کشتار بلزک بود، اما آلمان‌ها در اکتبر بلزک را تعطیل کرده بودند. با این حال اکثر یهودیان تبعیدشده به مایدانک از قبل در جریان عملیات‌های صورت‌گرفته در گتوها، در ایستگاه راه‌آهن لوبلین، یا حتی در خود مراکز کشتار سوبیبور و تربلینکا به‌عنوان کارگر اجباری بالقوه برگزیده شده بودند.

از نوامبر ۱۹۴۱ تا اواخر بهار ۱۹۴۳ که لوبلین‌/مایدانک درگیر عملیات ساخت‌وساز بود شرایط عمومی زندگی در اردوگاه وحشتناک بود و بیشتر زندانیان یا مستقیما بر اثر این شرایط جان خود را از دست دادند یا به قدری ضعیف شدند که چون دیگر قادر به کار نبودند، عوامل اس‌اس آنها را روانه اتاق گاز کردند.

پژوهش‌های تازه نشان داده است که شمار زندانیان واردشده به اردوگاه اصلی لوبلین/مایدانک بیش از ۱۷۰هزار تن نبوده (و شاید حتی کمتر هم بوده) است که حدود نیمی از آنها یهودی و بقیه عمدتا لهستانی‌ها، اسرای جنگی شوروی، غیرنظامیان شوروی و چک‌ها بوده‌اند. بدین ترتیب بالغ بر ۸۰ تا ۹۰ هزار نفر از زندانیان را یهودیان تشکیل می‌دادند که عوامل اس‌اس ۶۰هزار الی ۷۲هزار تن از این عده را کشتند. البته کمتر از نصف این افراد در بدو ورود کشته شدند و همه قربانیان هم در اتاق گاز کشته نشدند. اکثر قربانیان یهودی در لوبلین/مایدانک یا در نتیجه شرایط بی‌رحمانه و بدرفتاری جان خود را از دست دادند یا تازه پس از آن که در اردوگاه ثبت‌نام شدند و آنگاه مشخص شد که قادر به کارکردن نیستند، در گروه‌های کوچک روانه اتاق‌های گاز شدند. احتمال دارد که بالغ بر ۲۰۰۰۰ نفر هم هفته‌ها یا ماه‌ها پس از ورود به اردوگاه به ضرب گلوله کشته شده باشند، از جمله آخرین زندانیان یهودی که رقم‌شان به ۱۸هزار نفر می‌رسید و در ۳ نوامبر ۱۹۴۳ در چارچوب عملیات «جشن خرمن» (Unternehmen Aktion Erntefest) در گودال‌های کنده‌شده در بیرون از اردوگاه به ضرب گلوله کشته شدند. 

در فاصله مارس ۱۹۴۲ و نوامبر ۱۹۴۳ اکثریت، در برخی مواقع اکثریت قاطع زندانیان اردوگاه لوبلین/مایدانک را زندانیان یهودی تشکیل می‌دادند. اما در پی قتل‌عام «جشن خرمن» در نوامبر ۱۹۴۳ دیگر کمترین درصد زندانیان را یهودیان تشکیل می‌دادند (۳۵۷ نفر از ۶۵۶۵ نفر در دسامبر ۱۹۴۳، یعنی ۴۴/۵ درصد). در فاصله آوریل و ژوئیه ۱۹۴۴ عوامل اس‌اس عملا همه زندانیان بازمانده را از مایدانک به دیگر اردوگاه‌های کار اجباری در مناطق غربی‌تر منتقل کردند و فقط چندصد زندانی را در آنجا باقی گذاشتند که در ۲۳ و ۲۴ ژوئیه ۱۹۴۴ به دست نیروهای شوروی آزاد شدند. 

پنهان‌کاری در خصوص مراکز کشتار

اس‌اس عملیات‌های مراکز کشتار را جزو اطلاعات فوق‌محرمانه و طبقه‌بندی‌شده قلمداد می‌کرد. مانند سایر جنبه‌های سیاست «راه‌حل نهایی مساله یهود» و همه امور مربوط به عملیات‌های اس‌اس در اردوگاه‌ها، عوامل دست‌اندرکار در این مورد هم سوگند رازداری خورده بودند و در صورت افشای غیرمجاز اطلاعات محاکمه می‌شدند. از طرفی به منظور رعایت همین رازداری و از طرف دیگر به دلایل بهداشتی و نیز به دلیل کمبود جا، فرماندهی اس‌اس در پاییز ۱۹۴۲ به مسئولان اردوگاه‌ها دستور داد تا از آن پس اجساد افراد کشته‌شده در مراکز کشتار را بسوزانند و اجساد کسانی را هم که پیشتر دفن شده بودند، از زیر خاک درآورند و بسوزانند. در مراکز کشتار عملیات راینهارت و اردوگاه خلمنو جنازه‌ها را روی «کوره‌های باز» ساخته‌شده از ریل‌های راه‌آهن می‌سوزاندند. در بلزک و خلمنو برای اجرای این وظیفه هولناک و در تربلینکای ۲ و سوبیبور پس از شورش‌های صورت‌گرفته برای به پایان رساندن این کار، دسته‌هایی ویژه‌ از کارگران اجباری یهودی را از بیرون اردوگاه می‌آوردند. پس از آن که کار انجام می‌گرفت، عوامل اس‌اس یا نیروهای کمکی آموزش‌دیده در تراونیکی افراد این دسته‌ها را به ضرب گلوله می‌کشتند. در آشویتس‌ـ‌بیرکناو در سال‌های ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ کوره‌های بزرگ مرده‌سوزی و اتاق‌های جدید گاز ساخته شد. دسته‌هایی از کارگران یهودی معروف به دسته ویژه (Sonderkommando) متشکل از افرادی که از بین زندانیان واردشده برگزیده شده بودند کار رسیدگی به اجساد را انجام می‌دادند تا این که در نوامبر ۱۹۴۴ عملیات‌های کشتن با گاز متوقف شد. 

مراکز کشتار عملیات راینهارت را به طور کامل برچیدند و برای اختفای محل آنها زمینشان را به صورت زمین کشاورزی درآوردند. در نخستین مرکز کشتار، یعنی خلمنو، مقامات اردوگاه پیش از ترک محل در آوریل ۱۹۴۳ اردوگاه را برچیدند و عمارت موسوم به خانه اربابی را ویران کردند. البته از این مکان دوباره به مدت کوتاهی در فاصله اواخر بهار و تابستان ۱۹۴۴ برای کشتن افراد با گاز استفاده شد که عمده این افراد یهودیان گتوی ووچ بودند. متخصصان تخریب اس‌اس به همین نحو در نوامبر ۱۹۴۴ اتاق‌های گاز آشویتس‌ـ‌بیرکناو را پس از آخرین استفاده از بین بردند؛ اما این اردوگاه تا ورود نیروهای شوروی در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ به‌عنوان اردوگاه کار اجباری به فعالیت خود ادامه داد. 

پرسش‌های تفکر انتقادی

چگونه کارکردهای نظام اردوگاهی پس از آغاز جنگ جهانی دوم گسترش یافت؟اردوگاه‌ها در کدام مناطق واقع بودند؟ساکنان محلی تا چه حد از وجود این مراکز کشتار، هدفشان، و شرایط موجود در آنها باخبر بودند؟ چگونه درباره این مساله آغاز به تحقیق می‌کنید؟مراکز کشتار چه حقایقی را درباره پیچیدگی و نظام‌مندی اقدامات آلمان‌ها در بدرفتاری با یهودیان و کشتن آنها آشکار می‌سازد؟   

 

منبع: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده‌ آمریکا، واشنگتن

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

حمید کاشانی در زندان گوهردشت اعتصاب غذا کرد

۶ مرداد ۱۴۰۱
خواندن در ۲ دقیقه
حمید کاشانی در زندان گوهردشت اعتصاب غذا کرد