close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

قاچاق انسان با نفت‌کش و اخاذی پلیس‌های پاکستانی از مسافران

۲۳ اسفند ۱۳۹۹
شما در ایران وایر
خواندن در ۷ دقیقه
اگر دوربین‌هایی وجود داشت که شبانه‌روز عبور انسان‌ها میان مرزها را به ثبت می‌رساند، هزاران نفر را می‌دیدیم که در ساعت‌های مختلف در تقلای زنده ماندن هستند تا از مرز بگذرند.
اگر دوربین‌هایی وجود داشت که شبانه‌روز عبور انسان‌ها میان مرزها را به ثبت می‌رساند، هزاران نفر را می‌دیدیم که در ساعت‌های مختلف در تقلای زنده ماندن هستند تا از مرز بگذرند.
در این میان، ایران مقصد بسیاری از مهاجران اقتصادی افغانستانی است و از سوی دیگر، محل عبوری برای بسیاری دیگر است تا خود را به ترکیه و بعد به اروپا برسانند.
در این میان، ایران مقصد بسیاری از مهاجران اقتصادی افغانستانی است و از سوی دیگر، محل عبوری برای بسیاری دیگر است تا خود را به ترکیه و بعد به اروپا برسانند.

باقر ابراهیمی؛ شهروندخبرنگار

جابه‌جایی انسان‌ها میان مرزها با کامیون و قایق به خاطر هر کسی ممکن است برسد؛ اما با نفت‌کش شاید اتفاقی دور از ذهن باشد. اگر دوربین‌هایی وجود داشت که شبانه‌روز عبور انسان‌ها میان مرزها را به ثبت می‌رساند، هزاران نفر را می‌دیدیم که در ساعت‌های مختلف در تقلای زنده ماندن هستند تا از مرز بگذرند. در این میان، ایران مقصد بسیاری از مهاجران اقتصادی افغانستانی است و از سوی دیگر، محل عبوری برای بسیاری دیگر است تا خود را به ترکیه و بعد به اروپا برسانند. روایت‌های بسیاری وجود دارد از جا دادن انسان‌‌ها در خودرو، ضرب و شتم آن‌ها توسط نیروهای مرزی، سپری کردن روزها و ماه‌ها در زندان و گذراندن روزگاری پر درد و خشونت. اما شاید کمتر کسی باشد که با نفت‌کش جابه‌جا شده است یا حتی باورناپذیر باشد که چنین امکانی هم به مغز قاچاق‌بران می‌رسد.

این گزارش، روایت «علی‌سینا» از مهاجران افغانستانی به ایران است؛ او پس از اخاذی پلیس‌های پاکستانی، همراه با گروه دیگری از مسافران مسیر قاچاق، با نفت‌کش در خاک ایران جابه‌جا شد.

***

ماجرا به هشت سال پیش برمی‌گردد. وقتی علی‌سینا شانزده ساله بود و ناامنی‌های ایجادشده توسط گروه «طالبان» در شهر زندگی‌اش، او را راهی ایران کرد تا بلکه بتواند کودک‌ کار شود و پولی درآورد. اما مسیری که از سر گذراند و جان سالم از آن به در برد، روایتی منحصربه‌فرد میان مهاجران افغانستانی است که کم‌تر کسی آن را تعریف کرده است. علی‌سینا توسط پلیس پاکستان مورد اخاذی قرار گرفت و بعد در حالی‌ که تا کمر در نفت فرو گرفته بود، بنا به تصمیم قاچاق‌بران، جابه‌جا شد.

علی‌سینا آن‌قدر کودک بود که حتی در استان محل زندگی‌اش هم سفر نکرده بود. اما مثل بسیاری از مهاجران و پناهجویان افغانستانی به شهر مرزی نیمروز در افغانستان رفت، قاچاق‌بر پیدا کرد و ضمن توافق مالی با او، رهسپار ایران شد. او به همراه گروهی دیگر از مسافران پس از دو روز ماندگاری در نیمروز، توسط قاچاق‌بران به شهر کویته پاکستان برده شد و همان‌جا بود که مدارک تقلبی‌ آن کاروان توسط قاچاق‌بران پاکستانی صادر شد؛ مدارکی که بعدتر در پاکستان تمامی آن‌ها را به دردسر بزرگی انداخت.

این کاروان پیش از وارد شدن به خاک ایران در پاکستان توسط پلیس این کشور بازداشت شدند: «از کویته ما را به سمت شهر تفتان [در استان سیستان‌وبلوچستان] حرکت دادند. هنوز به تفتان نرسیده بودیم که پلیس پاکستان مدارک ما را کنترل کرد. بعضی‌ها مدارک‌شان را پنهان کرده بودند و برخی دیگر آن را ارائه دادند. پلیس متوجه تقلبی بودن کارت‌های ما شد و گفت اگر پول بدهیم می‌توانیم رها شویم و در غیر‌ این‌ صورت به دلیل عبور غیرقانونی از مرز به زندان خواهیم افتاد.»‌ مسافرانی که پولی به همراه نداشتند قرار شد بنا به تصمیم پلیس‌های مرزی پاکستانی برای شش ماه به زندان بروند. پلیس مسافرانی را که می‌توانستند رشوه بپردازند از دیگر مهاجران جدا کرد.

بنا به گفته بسیاری از مهاجران افغانستانی زمانی‌ که آن‌ها در پاکستان گیر افتاده بودند، پول‌های نقد، تلفن‌های همراه و اشیای قیمتی‌شان توسط نیروهای مرزی این کشور ضبط شد و هیچ‌ کس هم جرات اعتراض نداشت، چون یا با زندان مواجه می‌شد و یا مورد خشونت قرار می‌گرفت.

علی‌سینا روایت می‌کند: «ابتدا از ما درخواست نفری ۱۰ هزار کلدار [معادل ۵۳ یورو] شد تا کارت‌های جعلی‌مان را در کامپیوتر ثبت نکند. سپس، پلیس مرزی پاکستان شماره قاچاق‌بر را از ما گرفت و به آن‌ها گفت که ۳۲ نفر از مسافران را بازداشت کرده است که کارت‌های جعلی دارند. او دو لگ و بیست هزار کلدار [۲۲۰ هزار کلدار معادل تقریبا هزار و ۱۶۰ یورو] در مقابل آزادی ما می‌خواست. قاچاق‌بر به ما گفت اگر این پول را بپردازند، ما بایستی بعد از رسیدن به تهران آن را بازگردانیم. همگی ترسیده بودیم و قبول کردیم.»

مبلغ توسط قاچاق‌بران واریز شد و این کاروان از مهاجران رهسپار ایران شدند. پلیس مرزی مسافران را به نقطه‌ای مرزی بین ایران و پاکستان رساند، اما به گفته علی‌سینا آن‌هایی که کارت‌های جعلی‌شان را پنهان کرده بودند، راهی حبس شدند.

اما این پایان آن کابوس نبود. قاچاق‌بران بومی مسافران را به شهر تفتان رساندند و به آن‌ها دو راه پیشنهاد دادند؛ یا باید توسط نفت‌کش جابه‌جا می‌شدند یا برای مدتی نامعلوم در همان محل که به گفته علی‌سینا بیشتر به صحرا می‌مانست، ماندگار می‌شدند. در آن مکان تصور آب و غذا به رویا می‌مانست و مسافران میان زنده ماندن در نفت‌کش و مردن از گرسنگی و تشنگی انگار که یک راه بیشتر نداشتند.

پس قرار شد با نفت‌کش منتقل شوند: «به ما گفت موتور تانک تیل [نفت‌کش] به دنبال‌تان می‌آید و شما داخل آن قرار می‌گیرید. تانکر تا نیمه مملو از نفت بود. ما داخل شدیم و تا کمرمان در نفت بود. در همان حال ما را تا بندر منتقل کردند. تقریبا یک شبانه‌روز در همین حالت بودیم. نمی‌دانم کجا ما را پیاده کرد؛ بیشتر به جنگل شبیه بود و یک هفته هم ما را با همان وضعیت در جنگل نگه داشتند.»

بنا به روایت‌های علی‌سینا، قاچاق‌بران آب و غذا را به قیمت‌ گزاف به مسافران فروختند و به حساب‌شان زدند که پس از رسیدن به تهران پس دهند. بعد از یک هفته، در تاریکی نیمه‌شب، مسافران مجدد حرکت داده شدند: «در بیابان راه می‌رفتیم. نه می‌دانستیم کجا هستیم و نه می‌دانستیم به کدام سمت رهسپاریم. تقریبا ۶۰۰ نفر بودیم. میان آن جمعیت، کودک ۱۲ ساله بلوچی به سراغ ما آمد که دنبال او باید می‌رفتیم. ما را به منطقه‌ای رساند و گفت استراحت کنیم تا ماشینی به دنبال ما بیاید. کامیون‌ها به دنبال ما آمدند و هر کامیون ۸۰ نفر را بار زد و روی انسان‌ها را با ترپال [چادر] پوشاند تا به سمت اصفهان برویم.»

علی‌سینا به یاد ندارد که چه مدت زمانی در راه بود تا به اصفهان رسید. قاچاق‌بران مسافران را به خوابگاه‌هایی که در اختیار داشتند، منتقل کردند. به گفته علی‌سینا، خوابگاه پر بود از مسافرانی که به خاطر نپرداختن هزینه سفر قاچاقی گروگان مانده بودند تا بلکه هزینه‌شان پرداخت شود. برخی هم منتظر انتقال به تهران بودند. قاچاق‌بران به مسافران می‌گویند که سختی سفر تمام شده است و آن‌ها به سهولت به مقصد خواهند رسید. قرار شد مسافران در خودروها جای داده شوند و پیاده‌روی در پیش نداشته باشند. مسافران ناچار شدند در تماس با خانواده‌ها و نزدیکان‌شان درخواست کنند که هزینه سفر به حساب قاچاق‌بران را آماده واریز کنند که به زودی به تهران می‌رسند.

سه خودروی پژو به دنبال مسافران آمد و در هر خودرو دست‌ کم ۲۲ انسان جای داده شدند. یک کیلومتر مانده بود به پلیس راه که ماموران خودرویی را که علی‌سینا در آن بود، متوقف کردند. انگار که تاوان آن سفر هنوز تمام نشده بود. پلیس از راه رسید و مسافران را با توهین‌های کلامی و لت و کوب [ضرب و شتم] پیاده کردند: «یک شب آن‌جا ماندیم، بدون آن‌ که به ما آب و غذایی بدهند. به ما می‌گفتند "افغانی کثیف و پدرسگ." هم پلیس و هم قاچاق‌بران به ما توهین می‌کردند و با فحش برخورد داشتند.»

علی‌سینا به همراه شش همراه دیگرش دستگیر و به اردوگاه «سفید سنگ» منتقل شدند. آن‌ها یک هفته را در آن‌جا گذراندند؛ شرایط وحشتناکی که نه بهداشتی در آن برقرار بود و نه انسانیت در آن رعایت می‌شد. علی‌سینا در آن زمان سنی نداشت و کودک به حساب می‌آمد، اما انواع مختلف خشونت را از سر گذراند و البته جان سالم به در برد. او به افغانستان برگردانده شد. اگرچه وسوسه رهایی از ناامنی‌های افغانستان همواره با او همراه بود، اما در نهایت، با آن‌ همه ترومایی که از سر گذراند، تصمیم گرفت که در وطنش بماند، همان‌طور که زندگی مهاجرگونه دست و پنجه نرم کردن با مرگ و زندگی است؛ گاه انگار انسان‌ها انتخابی جز تقلا برای بقا ندارند.

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

مطالب مرتبط:

چگونگی قاچاق انسان از مرزهای افغانستان

شناسایی ۳۴ شبکه قاچاق انسان در افغانستان؛ بهشت قاچاق‌بران

یونان یک کاروان پناه‌جوی افغانستانی را به ترکیه بازگرداند

کودک‌مهاجر افغانستانی در مسیر قاچاق به ایران فلج شد

سوءاستفاده از مهاجران افغانستانی در جنگ سوریه، وعده‌هایی که عملی نشد

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

اصابت گلوله نیروهای نظامی به قلب یک کودک بلوچ

۲۳ اسفند ۱۳۹۹
خواندن در ۲ دقیقه
اصابت گلوله نیروهای نظامی به قلب یک کودک بلوچ