«فرهاد میثمی»، زندانی سیاسی در ایران که به دلیل ابراز مخالفت با حجاب اجباری در بازداشت است، کتاب «مبانی مبارزه خشونتپرهیز»، نوشته «مایکل نیگلر» را ترجمه، و انتشارات آسو آن را منتشر و به رایگان در اختیار خوانندگان گذاشته است.
کتاب «مبانی مبارزه خشونتپرهیز»، ۹ سال پیش در آمریکا منتشر شده و یک راهنمای گام به گام برای مبارزه با استبداد، بدون اعمال خشونت از یک نویسنده معتبر و از اساتید دانشگاه کالیفرنیا است. او از مهمترین دانشوران نظریات خشونتپرهیزی در جهان معاصر است.
اعمال خشونت علیه استبداد، یک سره نفی نشده است و حتی «نلسون ماندلا» هم گاه آن را ناگزیر خوانده، اما زمانی که همه راههای مبارزه بدون آن طی شده باشد، چرا که به تعبیر مبارزان راه آزادی، دوری کردن از خشونت برای به زانو درآوردن حکومتی که هیچ خط قرمزی برای استفاده از آن علیه شهروندان ندارد، یک برتری اخلاقی به مبارزان میدهد که سرمایه اجتماعی آنها علیه استبداد است.
نویسنده در ابتدای کار روشن کرده است که خشونتپرهیزی به معنی از دست رفتن پیروزی در برابر غول استبداد نیست، و موفقیت آن در دورههای معاصر آزموده شده است:
«خشونتپرهیزی نوع تازهای از قـدرت نیست، بلکه نیرویی کهن است که در این عصر، کاربردهای تازهای یافته است. "مهاتما گاندی" قدرت خشونتپرهیزی را در آزادسازی هند از حاکمیت استعماری بریتانیا به نمایش گذارد، و "مارتین لوتر کینگ" آن را برای رهایی رنگینپوستان از برخی ستمها و تعدیاتی کـه در ایالات متحده آمریکا بر آنها میرفت، به کار گرفت. از آن سالها تاکنون، مردم بیشماری در اطراف و اکناف جهان -از مانیل تا مسکو، از کیپتاون تا قاهره- با استفاده خشونتپرهیزی توانستهاند به درجات از جنبههای مختلـف راهبرد متفاوت در گسستن زنجیرهای بهرهکشی و ستم موفـق شوند.»
زدوخورد با حکومت مستبد یا کوتاه آمدن و تحمل و فرار از برابر آن، راههای مرسومی است که شهروندان تحت ظلم حکومتهایی همچون جمهوری اسلامی ایران خود را در برابر آن میبینند.
نیگلر در کتابش میگوید اگر از خشونتپرهیزی غافل بمانیم، واکنش مـا در برابر یک تهاجم، تنها بـه دو امکان محدود میشود: مقابلهبهمثل کـردن یا کوتاه آمدن. از منظر خشونتپرهیزی، این به واقع اصلا انتخـاب نیست. انتخاب واقعی ما، بین این دو نمود نیست. بهجـای اینها، امکان انتخاب واقعـی ما زمانی گشوده میشود کـه نخواهیم هیچ یک از ایـن دو نوع رویکرد را برگزینیم.»
کتاب در راهنمایی لزوم شروع مبارزه میگوید که وقتی منازعات حل نشده باقی بماند، بالا میگیرد و به سرعت از کنترل خارج میشود و سپس منازعه را به سه بخش تقسیم میکند: «اول چاره اندیشی منازعه، دوم ایستادگی فعال اما بیخشونت و سوم فداکاری نهایی.»

چاره اندیشی منازعه زمانی است که از طرفها هنوز انسانیتزدایی نشده است. یعنی ممکن است دو طرف منازعه از یکدیگر خوششان نیاید، اما هنوز میتوانند بر سر لزوم حل موضوع توافق کنند. مرحله دوم به عقیده نویسنده کتاب، زمانی است که طرف منازعه متوجه نمیشود و باید آن را بیدار کرد و بهجای آنکه آنها را رنج دهیم، مانند گاندی داوطلب پذیرش رنج برای خود میشویم. به تعبیر جالب نویسنده «اگر میخواهید چیزی حقیقتا مهم را محقق کنید، نباید فقـط منطق را اقناع کنید، بایستی قلبها را هم تکان دهید.»
پذیرش رنج برای خویشتن، همان مرحلهای در مبارزه خشونتپرهیز است که قلبها را تکان میدهد. درست مثل اعتصاب غذای مترجم کتابی که در حال خواندن مروری بر آن هستید.
فرهاد میثمی با پذیرش رنج اعتصاب غذا، تا حدی که تن رنجور وی را مشابه اسرای اردوگاههای اسیران جنگی در جنگ جهانی دوم کرده، پیام منطقی خود را که آزادی چند زندانی سیاسی است، با تسخیر قلبها همراه کرده است.
مرحله سوم بالاگرفتن منازعه، در واقع ادامه مرحله دوم اما با جدیت خطر مرگ و زندگی است. نویسنده میگوید فداکاری نهایی کـه خوشبختانه نادر اسـت ولی ذکرش بـه این درد میخورد کـه بدانیم وجـود دارد و بسیاری از مبارزان از آن جان سالم به در بردهاند، بهنحوی که روایت خود را از پیروزی برای ما گفتهاند.
«اگر نخواهیم حقکشی را بپذیریم، میتوانیم زندگیهایمان را بـرای علاج کردن آن به خطر بیاندازیم. من این کلمات را به دقت انتخاب کردهام. هیچ فدا شدنی نمیتواند یک حریف لجوج و خود رای را به اندازه رغبت به پذیرش خطر فدا شدن، تکان دهد.»
نویسنده سپس توضیح میدهد که «خشونت پرهیزی در کل بسیار ایمنتر از خشونتورزی است. بـه عنوان مثال، به واقع هیچکس در کنش صلحبانی مدنی غیرمسلحانه کشته نشده است، در حالیکه میلیونها نفر طی جنگ یا درگیریهای مسلحانه کشته شدهاند. دوم، اگـر ما از آن بابت به خشونتپرهیزی مبادرت ورزیم کـه ایمنتر است، مثـل آن است که بخشی از قدرتش را از آن سلب کرده باشیم.
قدرت تام و تمام خشونتپرهیزی زمانی حاصل میشود که به سبب اعتقاد به درستیاش و بدون حساب و کتاب کـردن درباره هزینه آن، انجامش دهیم.»
وقتـی حریف تا آن حد بیاعتنا و بیگانه از موقعیت شده باشد که حتی اجرای درست مبارزه بدون خشونت -دستکم آنقدر که کمی قابل توجه باشد- نتواند بیدارش کند، و از سوی دیگر، تباهکاریهای حکومت غیر قابل تحمل باشد، به نوشته «مایکل نیگلر»، مبارزان غالبا مصمم میشوند که خطر فداکاری نهایی را بپذیرند:
«در اجرای چنان تصمیمی، آنان دست بـه استفاده از حد نهایی قـدرت نهفتـه در نیروی روح میبرند و در اغلب مواقع اگرچه نه همیشه، زنده میمانند تا قصه آن را تعریف کنند.»
مطالعه کتاب نیگلر که فرهاد میثمی، مبارز خشونتپرهیز ایرانی آن را از زندان ترجمه کرده، نشان میدهد که خشونتپرهیزی راهکاری نیست که از روی ضعف به آن متوسل شوند، بلکه واقعا نوعی از توانمندی را میطلبد کـه کمیاب است، اما از قضا در ایران امروز به وفور دیده میشود.
مترجم در بند، به ظاهر در قعر زندان، اما جایی در بلندای حصارهای بازداشتگاه است.
او در موخرهای که برای کتاب نوشته گفته: «در شرایطی که خشم فروخورده جامعه به نقطه بحرانی و نزدیک به انفجار رسیده، قابل درک است اگر سخن از مبارزه خشونتپرهیز به حاشیه رانده شود، اما من عمیقا معتقدم کـه مسیر خیر و شکوفایی مردمان ایران، تنها در گرو درک اهمیت خشونتپرهیزی اسـت.»
ثبت نظر